Репост из: ℬ𝒶𝓃𝓃ℯ𝓇 ℬℯ𝒶𝒸𝒽🌙
مشغول خوردن کیک بودم که لگدی که ونوس به شکمم زد باعث شد پوفی بکشم توت فرنگی روی کیکم رو برداشتم و جویدم.
- حال دخترم چطوره؟ دخمل بابا چیکار داری میکنی؟
چشمغرهای به آیراد رفتم و بغ کرده روم رو گرفتم.
آیراد که فهمید ناراحتم کرده خودش رو بهم چسبوند و لپم رو بوسید.
- امروز میریم خرید و اون لباس جشن رو برات میخرم شب هم با لباس عربی برام میرقصی!
خیره به شکمم که برجسته شده بود حرصی دستش رو نیشگون گرفتم:
- من با شش ماه حاملگی بشینم برقصم؟ خودت خجالت نمیکشی لابد بعدش باید بهت سرویس هم بدم!
نچ نچی کرد و پهلوم رو گاز گرفت که گوزی که یک ساعت نگهاش داشتم هوا شد سرخ شده تو مبل فرو رفتم.
- آیشن این چی بود؟
خندهای کردم و با مشت روی مردونهگیش کوبیدم که از درد ناله کرد:
- گوزم بود عزیزم دیگه عقیم شدی رفت🤣😂
یه دختر داریم😎
شاه دختره شیطنت و لوند بازیهاش کار دست مافیای ماشین و اسلحه داده که زد 🤰 این طور کرده😂🤣 کل کلیترین و طنزترین رمان سال
با عشق وارد بشید و بخندید😍🔞
https://t.me/joinchat/cPnrhhvBFHliNGQ0
- حال دخترم چطوره؟ دخمل بابا چیکار داری میکنی؟
چشمغرهای به آیراد رفتم و بغ کرده روم رو گرفتم.
آیراد که فهمید ناراحتم کرده خودش رو بهم چسبوند و لپم رو بوسید.
- امروز میریم خرید و اون لباس جشن رو برات میخرم شب هم با لباس عربی برام میرقصی!
خیره به شکمم که برجسته شده بود حرصی دستش رو نیشگون گرفتم:
- من با شش ماه حاملگی بشینم برقصم؟ خودت خجالت نمیکشی لابد بعدش باید بهت سرویس هم بدم!
نچ نچی کرد و پهلوم رو گاز گرفت که گوزی که یک ساعت نگهاش داشتم هوا شد سرخ شده تو مبل فرو رفتم.
- آیشن این چی بود؟
خندهای کردم و با مشت روی مردونهگیش کوبیدم که از درد ناله کرد:
- گوزم بود عزیزم دیگه عقیم شدی رفت🤣😂
یه دختر داریم😎
شاه دختره شیطنت و لوند بازیهاش کار دست مافیای ماشین و اسلحه داده که زد 🤰 این طور کرده😂🤣 کل کلیترین و طنزترین رمان سال
با عشق وارد بشید و بخندید😍🔞
https://t.me/joinchat/cPnrhhvBFHliNGQ0