Репост из: •♢♢♡♡بنرزن♡♡♢♢•
بیا ببین مدیر مدرسه سرِ دانش آموز ها*تش چی میاره....🙈♨️🔞
https://t.me/joinchat/S0XlxVRAdFzo8z-w
زنگ خورد و خواستم از کلاس خارج بشم که مدیر صدام کرد:
- تارا بیا🙈
به طرفش رفتم که پرتم کرد تو دفترش و به سمتم حمله کرد لی*سی به لبام زد و گفت:
- اوفففف عروسک کوچولوی ه*ات کجا به این زودی؟♨️🔞
دستشو خواست وارد شلوارم کنه که جیغ کشیدم:
- آییی آقا درد میکنه.🥺🔥
دستش رو کشید کنار و خودش رو بهم مال*وند که گفتم:
- آقا این چیزی که از شلوارتون معلومه چیه؟🙊❌
خندید و نزدیکم شد لباسام رو از تنم در اورد که با وحشت گفتم:
- آقا میخواین چیکار کنین؟ مامانم منو دعوا میکنه دیر برم خونه.😭🚫
خندید اون چیز بزرگ رو فرو کرد کرد که جیغی زدم و یهو در دفتر باز شد....
https://t.me/joinchat/S0XlxVRAdFzo8z-w
#اوفففف_لعنتی_رمانش_معرکس🔞‼️
#مدیر_مدرسه_انقدر_حشری🚫♨️
#پارت_بعدیش_غوغا_کرده💯
https://t.me/joinchat/S0XlxVRAdFzo8z-w
زنگ خورد و خواستم از کلاس خارج بشم که مدیر صدام کرد:
- تارا بیا🙈
به طرفش رفتم که پرتم کرد تو دفترش و به سمتم حمله کرد لی*سی به لبام زد و گفت:
- اوفففف عروسک کوچولوی ه*ات کجا به این زودی؟♨️🔞
دستشو خواست وارد شلوارم کنه که جیغ کشیدم:
- آییی آقا درد میکنه.🥺🔥
دستش رو کشید کنار و خودش رو بهم مال*وند که گفتم:
- آقا این چیزی که از شلوارتون معلومه چیه؟🙊❌
خندید و نزدیکم شد لباسام رو از تنم در اورد که با وحشت گفتم:
- آقا میخواین چیکار کنین؟ مامانم منو دعوا میکنه دیر برم خونه.😭🚫
خندید اون چیز بزرگ رو فرو کرد کرد که جیغی زدم و یهو در دفتر باز شد....
https://t.me/joinchat/S0XlxVRAdFzo8z-w
#اوفففف_لعنتی_رمانش_معرکس🔞‼️
#مدیر_مدرسه_انقدر_حشری🚫♨️
#پارت_بعدیش_غوغا_کرده💯