دولت ، هویت و مهاجرت
به طور سنتی هویت افراد در نتیجه شناخت وخود آگاهی صورت می گرفت که افراد در محیط خانواده، محله، مدرسه،شهر و کشور و … پیدا می کردند. به همین خاطر هویت افراد لایه لایه است چون آنها در لایه های مختلفی از جامعه رشد و پرورش پیدا می کنند. در قرون گذشته لایه های محلی بسیار پر رنگ و برجسته و تاثیر گذار بود. با شکل گیری دولتهای ملی و آموزش عمومی، لایه های ملی و قومی تقویت شد.
امروزه نقش دولتها در هویت سازی روز به روز در حال کمتر شدن است. یک بچه در سنین کودکی و نوجوانی (دوره هویت سازی ) بسیار بیش از خانواده، مدرسه ومحله، در فضای مجازی زندگی، رشد و پرورش پیدا میکند. فضای مجازی شناخت و هویت فرد را شکل میدهد.
هویتی که دنیای مجازی می سازد با آن هویتی که دنیای حقیقی می ساخت بسیار متفاوت است. فردی که در دنیای مجازی زندگی و سیر می کند به طور طبیعی شرایط زندگی خود را در گستره جهانی مقایسه می کند. بیشتر و بیشتر فردگرا میشود. علاقه های محلی و قومی وملی گسسته می شوند.
این موضوع پیامدهای مثبت و منفی دارد. پیامد منفی آن، شاید از نگاه سنتی، عدم دلسوزی و از بین رفتن تعصبات ملی و مذهبی باشد. انسان جدید هویت قومی و ملی و مذهبی ضعیفی دارد. این موضوع بر خلاف دوران دولت ملی، ساختن یک ماشین جنگی قوی را دشوار می سازد. نیرویی که به راحتی حاضر باشد برای خاک و یا عقیده بجنگد روز به روز کمتر می شود.
افراد به راحتی می توانند صحت و سقم بسیاری از اموخته های خود را چک کنند و یا عملا در معرض افکار و آرای زیادی ( درست یا غلط- خوب یا بد) قرار می گیرند. هویتهای جدید بسیار سیال و متکثر تر از گذشته اند. از نظر شناختی فرصتی به اندازه جهان بر روی بسیاری گشوده شده. افراد بسیار بهتر از گذشته می توانند دوستان ودشمنانی در سراسر جهان داشته باشند. در این شرایط برنده کسانی هستند که محتوای مناسب با قابلیت رقابت در عرصه جهانی تولید می کنند. انها می توانند دوستان بیشتر و دشمنان کمتری بسازند.
این هویت سیال و شناخت جهانی، تحرک جمعیتی را از سطح ملی بالاتر برده و جهانی ساخته. اطلاعات دریافتی به آنها میگوید کجا جهان جای بهتری برای زندگی است. فردگرایی به آنها می گوید عمر کوتاه خود را کجا سپری کنند.
برای جذب نخبگان و جلوگیری از مهاجرت آنها یک راه بیشتر وجود ندارد. باید جای بهتری برای زندگی آنها ساخت. در اینجاست که نقش و جایگاه دولت اهمیت پیدا می کند.
به طور سنتی هویت افراد در نتیجه شناخت وخود آگاهی صورت می گرفت که افراد در محیط خانواده، محله، مدرسه،شهر و کشور و … پیدا می کردند. به همین خاطر هویت افراد لایه لایه است چون آنها در لایه های مختلفی از جامعه رشد و پرورش پیدا می کنند. در قرون گذشته لایه های محلی بسیار پر رنگ و برجسته و تاثیر گذار بود. با شکل گیری دولتهای ملی و آموزش عمومی، لایه های ملی و قومی تقویت شد.
امروزه نقش دولتها در هویت سازی روز به روز در حال کمتر شدن است. یک بچه در سنین کودکی و نوجوانی (دوره هویت سازی ) بسیار بیش از خانواده، مدرسه ومحله، در فضای مجازی زندگی، رشد و پرورش پیدا میکند. فضای مجازی شناخت و هویت فرد را شکل میدهد.
هویتی که دنیای مجازی می سازد با آن هویتی که دنیای حقیقی می ساخت بسیار متفاوت است. فردی که در دنیای مجازی زندگی و سیر می کند به طور طبیعی شرایط زندگی خود را در گستره جهانی مقایسه می کند. بیشتر و بیشتر فردگرا میشود. علاقه های محلی و قومی وملی گسسته می شوند.
این موضوع پیامدهای مثبت و منفی دارد. پیامد منفی آن، شاید از نگاه سنتی، عدم دلسوزی و از بین رفتن تعصبات ملی و مذهبی باشد. انسان جدید هویت قومی و ملی و مذهبی ضعیفی دارد. این موضوع بر خلاف دوران دولت ملی، ساختن یک ماشین جنگی قوی را دشوار می سازد. نیرویی که به راحتی حاضر باشد برای خاک و یا عقیده بجنگد روز به روز کمتر می شود.
افراد به راحتی می توانند صحت و سقم بسیاری از اموخته های خود را چک کنند و یا عملا در معرض افکار و آرای زیادی ( درست یا غلط- خوب یا بد) قرار می گیرند. هویتهای جدید بسیار سیال و متکثر تر از گذشته اند. از نظر شناختی فرصتی به اندازه جهان بر روی بسیاری گشوده شده. افراد بسیار بهتر از گذشته می توانند دوستان ودشمنانی در سراسر جهان داشته باشند. در این شرایط برنده کسانی هستند که محتوای مناسب با قابلیت رقابت در عرصه جهانی تولید می کنند. انها می توانند دوستان بیشتر و دشمنان کمتری بسازند.
این هویت سیال و شناخت جهانی، تحرک جمعیتی را از سطح ملی بالاتر برده و جهانی ساخته. اطلاعات دریافتی به آنها میگوید کجا جهان جای بهتری برای زندگی است. فردگرایی به آنها می گوید عمر کوتاه خود را کجا سپری کنند.
برای جذب نخبگان و جلوگیری از مهاجرت آنها یک راه بیشتر وجود ندارد. باید جای بهتری برای زندگی آنها ساخت. در اینجاست که نقش و جایگاه دولت اهمیت پیدا می کند.