✔️ زندگی یک برنامه نویس!وقتی یه برنامهنویس میخواد از زندگی بگه، داستانش همیشه از یه باگ شروع میشه.
یه چیزی که یه جایی درست کار نمیکنه... و سوال همیشگی:
"مشکل از کجاست؟"
گاهی تقصیر خودمه.
گاهی هم تقصیر ناسازگاریهایی که هیچجوره نمیتونستم پیشبینیشون کنم.
زمان، همیشه یه دیباگر خوبه.
ولی نه همیشه!
یه وقتایی توی نقطههایی گیر میکنی که حتی فکرشم نمیکردی اونجا چیزی اشتباه باشه.
باگهایی از ناکجاآباد پیداشون میشه.
علتشونو میدونی، میفهمی چرا هستن،
ولی نمیتونی درستشون کنی.
اومدن که بمونن، انگار بخشی از پروژهت شدن،
بخشی که هیچوقت نمیخواستی، ولی حالا هست.
مجبوری بذاری یه گوشهی کد،
زیر چند تا کامنت خاک بخورن،
ولی هنوز اونجان،
هنوز اجرا میشن.
خیلی شبیه زندگیه.
اتفاقایی که میدونی چرا افتادن،
ولی نمیتونی عوضشون کنی.
هر چقدر هم که دیباگ کنی، هیچ راهحلی براشون نیست.
شاید بعضیا که هنوز یه ذره امید توی وجودشونه بگن:
"همیشه یه راه هست."
ولی من شک دارم.
مگه میشه آدامسی که ماههاست ته کفشت چسبیده رو جدا کرد؟
وقتی با هر قدم، همراهته...
اگه یه نگاه درست بندازی، میفهمی این باگهای لعنتی از کجا اومدن.
از آدما.
آدمای به ظاهر روشنفکر، خانواده، جامعه، حکومت...
هر کی که یه روزی توی زندگیمون دستی برده.
باگهارو میفهمی.
سرچشمهشون معلومه.
ولی نه راهی هست، نه امیدی به فیکس شدنشون...
پ.ن: نظر خود من اینه بازم راهی هست.
#devlife
✅
@Teachify | برنامه نویسی