زنگ خطر برای درآمدهای مالیاتی دولت؛
سازمانی که برای کارکنانش اردوگاه شده است✍نویسنده: آیدین امامی
🔹️ در لایههای زیرین برخی ساختارهای اداری، نبضی پنهان از قدرت، طرد و استثناء میتپد. جورجو آگامبن، فیلسوف معاصر ایتالیایی، این پدیده را «زیستسیاست» مینامد: شیوهای از حکمرانی که در آن انسانها نهفقط از منظر حقوقی، بلکه بهمثابه بدنهایی قابل مدیریت و مهار تعریف میشوند.
با همین منطق، میتوان ن
گاهی تازه به وضعیت نیروی انسانی در سازمان امور مالیاتی و دلایل نارضایتی آنها انداخت؛ سازمانی که ستون فقرات اقتصاد کشور را بر دوش میکشد، اما نارضایتی کارکنانش هر روز شدیدتر و نگران کننده تر میشود.
🔸️
عدالتِ انتصابی، نه اجرایییکی از مصادیق زیستسیاست در سیستمهای دیوانسالار، نادیده گرفتن عدالت در انتصابات است.
وقتی ارتقاء شغلی بهجای شایستگی، بر پایه روابط، توصیهها یا وابستگیهای سیاسی رقم میخورد، کارمند به جای سوژهای حرفهای، به ابژهای اداری تبدیل میشود: موجودی که «هست» اما «نمیبیند و نمیگوید».🔸️
در سالهای اخیر، ورود گسترده مدیران و مشاوران غیربومی و بیرونسازمانی به پستهای کلیدی سازمان امور مالیاتی، نهتنها انگیزه بدنه کارشناسی را کاهش داده، بلکه حس تعلق و امنیت سازمانی را بهشدت تضعیف کرده است. بسیاری از کارشناسان با سالها تجربه، خود را در حاشیه اردوگاهی میبینند که دیگر به آن دعوت نمیشوند.
سازمانی که مدیرانش را از بیرون وارد میکند، بدون آنکه تجربه زیسته سازمانی را بشناسند، ریشه مشارکت و تعلق را میزند. کارمندانی که سالها کار کردهاند، به تماشاگرانی خاموش در ساختار تصمیمگیری تبدیل شدهاند. آنها دیده میشوند، اما شنیده نمیشوند؛ کار میکنند، اما تأثیر نمیگذارند.🔸️
وضعیت استثناء؛ قانون هست، اما نیستآگامبن از وضعیت استثناء سخن میگوید: حالتی که در آن قانون به حالت تعلیق درمیآید، اما همچنان اعمال قدرت ادامه دارد. بسیاری از کارکنان سازمان امور مالیاتی، سالهاست که در این وضعیت زندگی میکنند. وعدههای افزایش حقوق و دستمزد، بهبود وضعیت رفاهی و معیشتی، منفک شدن سازمان از وزارت اقتصاد، همسانسازی حقوق، دائمی شدن ۲۱۷ در احکام، رفع تبعیضهای پرداختی و ... در سطح شعار باقی ماندهاند. قانون هست، اما اجرا نمیشود. امید هست، اما بیپاسخ.
مطالبات بهحق کارمندان، نه در قالب اعتصاب، بلکه در قالب فرسایش تدریجی انگیزه، تخصص و حس تعلق سازمانی بازتاب یافته است.
اردوگاه خاموش در دل سازماندر ادبیات آگامبن، اردوگاه جایی است که انسان از حقوق خود محروم شده، اما همچنان در قلمرو حاکمیت باقی میماند. در سازمان امور مالیاتی نیز میتوان از نوعی «اردوگاه اداری» سخن گفت؛ کارمندانی که دیده میشوند، کار میکنند، در ساختار سازمانی هستند، اما در تصمیمگیری، ارتقاء و تعریف آینده شغلی خود جایی ندارند.
کافی است به آمار بالای درخواست استعفا، انتقال یا مهاجرت نیروهای باتجربه به دیگر نهادها نگاه کنیم تا این واقعیت تلخ را ببینیم: سازمان، پیکرهای دارد، اما جان ندارد.سازمانی که سوژه میخواهد، نه ابژهبرای عبور از این وضعیت، دولت نیازمند بازاندیشی در فلسفه مدیریت نیروی انسانی این سازمان است. نیروی انسانی، «ماشین اجرای بخشنامه و وصول مالیات» نیست. کارمندان، مشمولان قانون نیستند؛ شهروندان حرفهایاند که شأن، صدای مستقل و انتظار مشارکت دارند.
احیای این شأن، تنها از مسیر عدالت در انتصابات، شفافیت در تصمیمگیری، مشارکت واقعی بدنه سازمانی و پایان دادن به ورود بیقاعده مدیران بیرونی ممکن است./بازنشر
🆔
@taxinformation