♦️
کلنل علینقی وزیری؛ سرهنگِ موسیقیدان
🔻 علینقی وزیری شبانهروز مشغول نواختن بود و برادرش حسنعلیخان از قول اولین زن برادرش میگوید: «صبح که از خواب بیدار میشود به عادت زندگی نظامی ورزش میکند. بعد میرود توی صندوقخانه و به کار شروع میکند. موقع نهار صدایش میکنم ولی جواب نمیدهد. ما ناهار میخوریم و غذای او را کنار میگذاریم ولی او با ساز خود سرگرم است و تعجب درین است که احساس گرسنگی هم نمیکند. مکرر اتفاق افتاد که عصر به صندوقخانه رفتم و سینی نهارش را دستنخورده در کنارش دیدم! به او میگفتم: شب شد تو هنوز نهار نخوردهای! متوجه من میشد و میگفت مگر چه ساعتی است؟ میگفتم غروب است. با خوشحالی میگفت پس کار کردهام! از صندوقخانه بیرون میآمد و چند نفس آزاد میکشید و چیزی میخورد و دوباره ساز را در دست میگرفت و مینواخت ... برایش چراغ میبردم. میگفت نمیخواهم. ما شام میخوردیم و میخوابیدیم ولی آهنگ تارش به گوش میرسید. گاهی صبح که بیدار میشدم و به سراغش میرفتم میدیدم از فرط خستگی سر را روی کاسهی تار گذارده و خوابش برده است.»
🔻 وزیری در اسفند سال ۱۳۰۲ مدرسه عالی موسیقی را راهاندازی کرد. دو سال بعد از شروع به کار مدرسه عالی موسیقی، ارکستر بزرگ مدرسه عالی فعال شد و چند کنسرت برگزار کرد. مدرسه عالی موسیقی برای بهترین شاگردان مدارس تهران کنسرت رایگان برگزار میکرد و بقیه دانشآموزان باید بلیت میخریدند و قیمت هر بلیت دو تومان، یک تومان و پنج قران بود. همزمان کلاسهای رایگان برای دانشآموزان «ساعی بی بضاعت» برگزار میکرد. در مدرسهی آمریکاییها (البرز) کنسرت اختصاصی برای مدارس دخترانه و پسرانه برگزار میکرد. در همین زمان مدرسه عالی موسیقی کنسرتی برای کمک به ساخت مقبره فردوسی تدارک دید. علینقی وزیری با نشر اعلانی از فردوسی به عنوان «اسرافیل زبان فارس و پدر شعر» یاد میکند و مینویسد: «مدرسه عالی موسیقی مصمم شده است عنقریب بزمنوایی (کنسرت) به یاد آن استاد دژمسرا برپا نماید و آنچه را که از این مجلس روحپرور عاید صندوق مدرسه گردد تسلیم و هدیه انجمن آثار ملی برای آن مقصود قدسی بنماید.» این کنسرت که بخش عمدهی قطعاتش از اشعار فرودسی بود، ۱۷۰۰ تومان درآمد داشت که همهی آن به ساخت بنای مقبره اختصاص داده شد.
🔻 وزیری در سال ۱۳۰۴ کلوپ موزیکال را که ترکیبی از موسیقی و نمایش (تئاتر موزیک) بود، راه انداخت که هفتهای یکبار با شاگردانش کنسرت میداد. به نوشتهی روزنامهی
شفق سرخ، «در کلوپ موزیکال، انسان چیزهای دیگر میشنود: آنجا همهمهی ارواح و صدای قرون سالفه را انسان میشنود. در کلوپ موزیکال، نعرهی آبشار، ضجهی امواج دریا به گوش شما میرسد.» وزیری با اجرای نمایشهایی به عنوان لالبازی یا همان پانتومیم همراه با موسیقی تحولی در تئاتر پدید آورد. این تئاتر فقط مخصوص بزرگسالان نبود بلکه او بخشی از این کار را برای کودکان میکرد. در یک آگهی که در سال ۱۳۰۶ در مجله
آینده از تئاترنویسها خواسته که تئاتر مخصوص کودکان بنویسند. این تئاترها باید قطعاتی باشد که «در آن انتقادِ زندگی داخلی خانوادهها و به خصوص بچهها منظور شده باشد.» تأکید مدرسه عالی موسیقی این بود که نویسندگان قطعات را به زبان ساده معمولی بنویسند و «حتی الامکان توأم باشد با قضایای مضحک یا تعجبآورِ مخوفی که در نتیجه بشاشیتآور باشد، تا بدین وسیله شاید بتوان اوهام و خرافات و عقاید کلثومننهها را بر هم زده، در عوض عزم و استقامت و شجاعت اخلاقی و علو همت و وظیفهشناسی را از همان کودکی به آنها تلقین کرد.»آسو"
🆔️
@tar_3tar