دوزخ امّا سرد


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Искусство


Star Treatments سابق.
lasciate ogni speranza, voi ch'entrate.
فرهنگ، ادبیات و فلسفه.
کمی هم سیاست.
دانش‌آموزِ ازلی.
@MojtabaTreatmentsBot :ارتباط
- t.me/etrazatvapasokh/1530 :کانال‌ها

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Искусство
Статистика
Фильтр публикаций


-


تصویر نخست: نقشهٔ کشورها بر اساس داشتن یا نداشتن قوانین علیه خشونت خانگی.

تصویر دوم: نقشهٔ کشورها بر اساس قبول کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان.

تصویر سوم: نقشهٔ کشورها بر اساس کمینهٔ سن ازدواج قانونی دختران.

ایران و سودان تنها کشورهایی‌اند که در کانون بحران هر سه تصویر قرار دارند.


Репост из: حلقه تجریش
🖍گاهنامه مطالعات زنان حلقه تجریش شماره ۵: زنان در بزنگاه‌های تاریخی
🖌هیئت تحریریه: نیلوفر رسولی، منا طالشی، ویدا کاشانی، ونوشه بحرانی، آزاده حسینی، حرمت‌السادات رضوی‌نظری، سمانه کوهستانی، مائده میرزایی، هلیا همدانی، آزاده ثبوت، طلیعه حسینی
📎فایل گاهنامه را از سایت حلقه تجریش و یا از اینجا دانلود کنید.
https://www.tajrishcircle.org/project05/
https://www.tajrishcircle.org/wp-content/uploads/2025/03/زنان-در-بزنگاه‌های-تاریخی.pdf
#گاهنامه_مطالعات_زنان


Репост из: اِکستاسیس/Ekstasis
همبستگی،-ضرورتی-در-تعلیق-.pdf-.pdf
1.5Мб
🔗 ویژه‌نامه‌ی هشت مارس مجله‌ی زنان امروز

🗓 ۱۷ اسفند ۱۴۰۳

@zanan_emrooz


Репост из: ارجاعات
«دومین کنفرانس بین‌المللی زنان سوسیالیست که در ۱۹۱۰ در کپنهاگ برگزار شد مجدداً [مانند کنفرانس نخست] بر مطالبهٔ حق رأی همگانی متمرکز بود. زتکین در این کنفرانس پیش‌نهاد داد که ۸ مارس به عنوان روز جهانی زنان کارگر انتخاب شود. ایده و تاریخ این پیش‌نهاد از تظاهرات زنان سوسیالیست آمریکایی در نیویورک گرفته شده بود که در ۸ مارس ۱۹۰۸ در مخالفت با جنبش بورژوایی حق رأی برگزار شد. کنفرانس این پیش‌نهاد را با شور فراوان پذیرفت. از ۱۹۱۱ تا آغاز جنگ جهانی در ۱۹۱۴ تقریباً در همهٔ شهرهای اصلی اروپا راه‌پیمایی‌های بزرگی به مناسبت این روز سازمان‌دهی می‌شد و البته مهم‌ترینِ آن در طول جنگ اتفاق افتاد و جرقهٔ آغاز انقلاب روسیه را زد

- "تاریخ سیاسی زنان: مبارزۀ طبقاتی و آزادی‌خواهی"، نوشتهٔ تونی کلیف، ترجمهٔ نیکزاد زنگنه، ذیل بخش 'زتکین و جنبش‌ بین‌المللی زنان سوسیالیست'.

تصویر: کلارا زتکین و الکساندرا کولونتای دست در دستِ هم به هم‌راه رزا لوکزامبورگ پشت سرشان در کنفرانس کپنهاگ.
@erjahat


آخرین عضو زندۀ گروه Iron Butterfly یک سال پیش مُرد. گروهی که شاید عجیب‌ترین داستان ناشناختگی رو در دهه‌های اخیر داشته باشه و اسمش چندان به گوش علاقه‌مندان راک نرسیده. اما دلیل عجیب بودن چنین موضوعی فقط خوب و پیش‌رو بودن‌شون نیست، موفقیت تجاری عجیب و غریبیه که زمانی بهش دست یافتن و زود هم از دستش دادن. در واقع در طول ۴ سال آلبوم دوم‌شون پرفروش‌ترین آلبوم‌ تاریخ موسیقی بود و از اولین آثاری نام گرفت که به گواهی پلاتینیوم آمریکا دست پیدا می‌کنه و در رتبهٔ یک جدول سالانهٔ بیلبورد در سال شلوغ ۱۹۶۹ قرار گرفت. بعضی برآوردها تا سی میلیون نسخه فروش کلی رو برای آلبوم تخمین زدن. شاخص‌ترین آهنگ گروه هم‌نام با آلبوم به نام In-A-Gadda-Da-Vida شاید مانیفست چیزی باشه که ما امروز به نام راک روان‌گردان می‌شناسیم. تک‌نوازی‌های فوق‌العاده از هر ساز و فراز و فرودهای گسترده در مدت زمان هفده دقیقه هم‌راه ترانه‌ای کوتاه که مسیر خودش رو می‌ره و تصور از‌پیش‌تعیین‌شده بودن اجزای کار رو بیش‌تر دشوار می‌کنه. گویی تمام ماجرا فقط یک اجرای تجربی بوده.


از این‌جا به پایین در ۳۴ فرسته گزیده‌‌هایی از ۸۲ نامهٔ صادق هدایت به حسن شهید نورایی رو گذاشتم. زیاد از هدایت نقل‌های جعلی یا واقعی ولی بی‌منبع می‌بینیم که این فرسته‌ها بخش خوبی از نقل‌های موثق رو تشکیل می‌ده و اون تصور عمومی از «هدایت ناسیونالیست سلطنت‌طلب» رو خرد و خاکشیر می‌کنه. جدا از مسائل پژوهشی، واقعاً هم بیش‌تر حرف‌هاش شرح حال امروز ماست.


«گفت آری رمضان آمد و گوید که به خلق
رقم از بار خدا دارم و از پیغمبر

راست‌‌گویی‌ که ز نزد ملک‌الموت رسید
که ز ره نامده روح از تن من‌ کرد سفر

رمضان کاش نمی‌آمد هرگز به جهان
تا نمی‌رفت مرا روحِ روان از پیکر

مر مرا روزۀ یک ‌روزه درآورد ز پای
تا دگر روزهٔ سی‌روزه چه آرد بر سر
...
نذر کردم صنما چون مَه شوال آید
نُقل و مِی آرم و طنبور و نی و رامش‌گر»

- قآانی شیرازی، دیوان اشعار، قصاید، شمارۀ ۱۰۹.
@startreatments


هرآن‌چه به کاهش محبوبیت ترامپ و امثالش در ایران و جهان بینجامد خجسته است. اوباش غیرسیاسی و در عین‌حال غیرمردمی که با عوام‌گرایی تمام معادلات جهانی را به بدترین شکل -گاهی می‌شود یک معادله را خوب تغییر داد- به‌هم می‌ریزند و توهم کن‌ فیکون کردن همه‌چیز با چند راه‌حلِ ساده را دارند. باید از زلنسکی برای کمک به انجام این اجرای رسانه‌ای زیبا در نمایش واقعیت درون اوباش سپاس‌گزاری کرد. در این میان، امیدوارم رذالت پوتین را فراموش نکنید.‌ تزار نوی روس چون سرزمین امپراتوران خون‌ریز را وارث است زیاد چشم ما را نمی‌گیرد.
و باز نکته‌ای دیگر: آمریکا و چین و روسیه و غیره قدرت‌های موجود و انکارناپذیرند، باید با آن‌ها بازی کرد، هرچند سخت. 'نظریه‌پردازان قطع ارتباط' در چنین لحظاتی سروصدای اضافی می‌کنند تا صدای شکستن کمرشان زیر فشار فلاکت‌های ناشی از عدم ایجاد توازن با قدرت‌ها شنیده نشود.


محمود مسعودی نثری تراش‌خورده و الماس‌گون دارد. ترجمه‌هایش هم محشر است. از این‌جا می‌توانید به رایگان بارگیری‌شان کنید.


با این‌که مشغول بودن روسیه و ناتو باهم -جدا از ملاحظات اخلاقی- به نفع مردمان غرب آسیا تمام می‌شد، اما اخبار اشغال قطعی خاک اوکراین و به رسمیت شناخته شدن آن توسط قدرت‌های جهانی خبر خوبی نیست. اگر بازی «هرکس زورش بیش‌تر بود خاک‌اش بیش‌تر است» را بپذیریم ما کشوری نیستیم که اشغال می‌کند، کشوری هستیم که اشغال می‌شود.


یک مدتی نوشتن از اهمیت آزادی‌های فردی و انقلابی‌گری و غیره فراگیر شد و بعد از سوئیسی‌ها در بیان غیرسیاسی‌تر شدیم، با این‌که سیاست تا دسته توی ماست.
لطفاً در کانال‌های خود به آثار متفکران روشنگری و یا دیگرانی که به این مطالب می‌پردازند اشاره کنید و هفته‌ای یک‌بار به‌طور کمینه از اهمیت وجود سیاست به معنای جدی در یک کشور بگویید. تصور نکنید مردم چون بدبخت شدند لزوماً آزادی‌خواه و ضداستبداد خواهند شد. کنش فرهنگی سیاسی در استمرارش اهمیت دارد نه انفجارش.


تنها جریان واقعی داخل ایران «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست» و تنها جریان واقعی اپوزوسیون «خدای هر ایرانی کینگ رضا پهلوی» است. باقی ول معطل‌اند. دو جریان ذکر شده هم یکی‌شان به واسطهٔ حاکمیت داشتن در کشور و یکی به واسطهٔ سابقاً حاکم کشور بودن وجود دارند. به همین دلیل از سیاست در رابطه با ایران متنفرم و با انزجار از آن می‌نویسم.


ایران در صد سال اخیر مجمع بدترین‌ها بوده:
بدترین شکل ممکن از دخالت سلطنت در امور کشور، بدترین ممکن شکل از اسلام‌گرایی، بدترین شکل ممکن از چپ‌گرایی نزدیک به شوروی و باند گونه، بدترین شکل ممکن از لیبرالیسم اصلاحاتی شبه‌ناسیونالیستی و یا شبه‌دینی، بدترین شکل ممکن از آزادگرایی بازاری در هم‌سویی با کارتل‌های وابسته و خصوصی‌نما و...

خب در چنین آرایشی از نیروها بعیدترین چیز شکل‌گیری اندیشهٔ سیاسی‌ست.


«دوش برون شد ز دَلو یوسف زرّین‌نقاب
کرد بر آهنگ صبح جای‌به‌جای انقلاب

یوسفِ رسته ز دَلو، ماند چو‌ یونس به حوت
صبح‌دم از حیبت‌اش حوت بیفکند ناب

باد بهاری فشاند عنبر بحری به صبح
تا صدف آتشین کرد به ماهی شتاب»
- خاقانی، دیوان اشعار، قصاید، در مدح شروان‌شاه و التزام صبح در هر بیت در چهار مطلع، از مطلع چهارم.

بیت اول:
دلو: ماه دوم زمستان (بهمن)، به صورت مردی با کوزه (دلو) واژگون تصور شده است که آب از آن روان است. خاقانی به ماجرای انداختن یوسف به چاه و درآورده شدن‌اش به‌وسیلهٔ کوزه اشاره می‌کند.
یوسف زرّین‌نقاب: استعاره از خورشید.
انقلاب: دگرگونی تغییر فصل.
معنی: دیشب خورشید از ماه بهمن آمد و به‌هنگام صبح همه‌جا را دگرگون کرد.

بیت دوم:
یوسف رسته ز دلو: استعاره از خورشید که از بهمن خارج و به اسفند وارد شده.
حوت: ماهی، ماه اسفند، به صورت دو ماهی تصور شده که دم‌شان به‌هم پیوسته است.
ناب: دندان حیوانات.
دندان حوت: استعاره از برف و باران.
معنی: خورشیدِ رسته از بهمن (کوزه) چون یونس پیامبر در اسفند (ماهی) گرفتار شد و صبح‌دم از هیبت خورشید دندان‌های ماهی ریخت، یعنی آن زمان برف و باران آمد.

بیت سوم:
عنبر: ماده‌ای چرب و خوش‌بو و سیاه‌رنگ، گرفته شده از نوعی نهنگ یا ماهی عنبر.
عنبر بحری: استعاره از ابرهای تیره‌فام که از تیرگی به عنبر شبیه شدند.
صدف آتشین: استعاره از خورشید.
نکته: بین صدف و ماهی و بحر ایهام‌تناسب است.
معنی: از زمانی که خورشید به ماه اسفند رفت و به بهار نزدیک شد، صبح‌گاهان باد بهاری بوی خوش پراکند و ابرهای تیره بر آسمان افشاند.

منابع: شرح دیوان خاقانی تألیف محمدرضا برزگر خالقی و گزارش دشواری‌های دیوان خاقانی تألیف میرجلال‌الدین کزازی.
@startreatments


«بی‌پیرایه‌تر از روزگار، پرزر‌ق‌وبرق‌تر از گذشته»

هرچه‌قدر هم از دنیای سینما به‌دور باشیم دیدن برندۀ نخل طلای هرسال پیش‌نهاد وسوسه‌انگیزی‌ست. 'آنورا'، منتخب سال گذشتهٔ جشن‌واره، فیلمی بود کمی طولانی‌تر از حد لازم، اما داستان‌گو به معنای دقیق واژه. از معدود آثار روزگار ما که سوژۀ بحث‌برانگیزش -یک رقاص شهوانی- خود به تنهایی عامل نگه داشتن مخاطب پای فیلم نیست، بل‌که یک پلکان کم‌شیب و طولانی روبه‌روی مخاطب است تا با کمک 'روایت' به آسیب‌شناسی انسان دردمندِ به دنبال پول و لذت بپردازد. دشواری کار سازنده -شان بکر، که هم‌زمان نویسنده و کارگردان بوده- از ابتدای داستان در دام پورنوگرافی نیوفتادن است. حتی یک ثانیه پس و پیش نگه داشتن دوربین می‌تواند دید پدیدآورنده را افشا کند، آیا او صرفاً از دیدن بازیگران خود لذت می‌برد یا این صحنه تفاوتی با یک آدامس جویدن ساده ندارد؟ بکر تا لحظهٔ آخر تعلیق را در این رابطه حفظ می‌کند. آیا او 'انسان' را ارج می‌نهد یا شخصیت داستان‌اش را؟ آیا او جرئت قضاوت شخصیت را دارد؟ آیا وضعیت شخصیت را انتخابی از خود می‌داند یا یک امر محتوم تحت عوامل بیرونی؟ در حین دیدن فیلم مدام یاد 'بیچارگان' لانتیموس می‌افتادم و تفاوت دید آن‌ها به خدمات جنسی: بکر انسانِ درونِ شغل را دوست دارد، نه شغل آن‌ها را، اما لانتیموس شغل‌شان (گویی) را دوست دارد. در واقع لانتیموس و افرادی چون او علاقه‌ای به جبهه‌گیری نسبت به افراد داستان ندارند. صرفاً 'گزینش‌گری' آنان را می‌ستایند. اما آیا گزینش درستی موجود است؟ پاسخ بکر مثبت است، و البته که جبر را در این بین فراموش نمی‌کند. جبری که از قضا او ما را نسبت به عواقب گزینش‌هایمان آگاه می‌کند. بکر بدون شعاربازی، به نحوی شاید مثل گرگ وال‌استریت اسکورسیزی اما به‌تر از آن، شیوۀ ناپایدار رفتن درون بازی گرگ‌های سرمایه‌دارِ بدون مرز را نمایش می‌دهد. چرخش داستانی آشنا که در فیلم‌های عامه‌پسند زیادی تکرار شده، اما همین امر در بسیاری از آثار 'هنری‌پسند' بازار غایب است. جایی که سازندۀ مرعوب نه در دفاع از تغییر جهت بازی با خصم علیه بی‌مایگانِ مایه‌دار، بل‌که با نگاهی به کل محتوم نسبت به عاقبت فرودستان سینمایش رفتار می‌کند.
شان بکر پُلی در این میان است، جبر و اختیار شخصیت‌ها، و خودش در پشت دوربین یک خدای قادر است نه بیننده‌ای اخته، که تصمیم می‌گیرد پایان فیلم‌اش نه غمگین و نه خوشحال‌کننده، بل‌که آرامش‌بخش باشد.
@startreatments




ویرایش اول فهرست تصحیح‌های معتبر آثار شاعران:

۱۱. منوچهری: تصحیح دقیق راضیه آبادیان از نشر سخن که امسال چاپ شد.
۲۰. سعدی: نسخهٔ معتبر و بدون دست‌کاری کلیات تصحیح فروغی از نشر سخن که امسال چاپ شد.
۳۴. صائب: تصحیح محمد قهرمان.


«زبان حرامزاده‌ای که صرف و نحوش فارسی است و لغاتش انگلیسی.»


این سخن‌رانی شاملو را نشنیده بودم. اشکم موقع شنیدنش دم مشکم بود از سخنانی که بعد از دقیقهٔ ۱۰:۴۵ و روایت داستان زیبایش گفت. شاملوی چپ‌گرا که حتی فردوسی هم به چپش است این‌طور از زبان فارسی و پیوندش با هویت ملّی می‌گوید. حال اما مشتی بی‌بتّهٔ نانجیبِ کم‌شرفِ زیاده‌گو‌ با ادعای ملّی‌گرایی و وطن‌پرستی فارسی را به گند می‌کشند.
بی‌کم‌وکاست بگوشید تا از کف‌تان نرود.
@startreatments

Показано 20 последних публикаций.