@soltannasir { گزارش ابن بطوطه از سفر به نجف اشرف ۲ }
ادامه...👇
{در شهر نجف نه مأمور عوارض و مالیات هست و نه والی. تمام کارهای شهر دست نقیب الاشراف است. اهل نجف تجارت پیشه اند و در اقطار جهان به مسافرت و بازرگانی می پردازند. به 👈شجاعت و 👈سخاوت موصوف اند، کسی که در پناه آنان سفر کند مشکلی نمی بیند. من با آنان هم سفر بوده و معاشرت شان را 👈دلپذیر یافته ام، اما درباره علی رضی الله عنه، غلو می کنند. برخی از مردم عراق یا جاهای دیگر که بیمار می شوند برای شفای خود نذر می کنند. مثلاً اگر کسی از ناحیه سَر دچار مرضی می شود از طلا یا نقره چیزی به شکل سر آدمی می سازد و به روضه علی می آورد. نقیب این نذرها را در خزانه حرم می گذارد. همچنین آنها که دست یا پا یا یکی دیگر از اعضای بدنشان آسیبی دیده چیزی به 👈شکل همان عضو به عنوان نذر به خزانه هدیه می کنند. موجودی این خزانه آنچنان هنگفت است که قابل ضبط نیست.
نقيب الاشراف از سوی پادشاه عراق تعیین می شود و نزد پادشاه مقامی بلند و منزلتی رفیع دارد. هنگام مسافرت نقیب تشریفات خاصی را که برای امرای بزرگ مرسوم است در حق او هم مرعی میدارند و عَلَم ها و طبل ها با او به راه می اندازند و بر در خانه او هر صبح و شام طبل خانه (نوبتی) فرو می کوبند. حاکم شهر جز او نیست و مالیاتی از مردم، نه برای سلطان و نه برای کسی دیگر گرفته نمی شود.
نقیب نجف هنگام مسافرت من به آن شهر نظام الدين حسين بن تاج الدين آوی بود. (آوه شهری ست در عراق عجم که سکنه آن رافضی مذهب اند). }(سفرنامه ابن بطوطه جلد اول ترجمه محمدعلی موحد چاپ ۱۴۰۱ نشر کارنامه ص ۲۲۳ الی ۲۲۵)
نکته ۱: همانگونه که ملاحظه می نمایید در سفرنامه ابن بطوطه به وجود خانقاه هایی در نجف اشرف و حضور آزادانه صوفیان شیعه در مدارس آن شهر اشاره می شود. این مطلب نشان دهنده این مهم است که نجف اشراف در نیمه اول قرن هشتم که ابن بطوطه از آن دیدار می نماید وضع بسیار بهتری نسبت به همین یک قرن پیش داشته که مرجع تقلید وقت یعنی آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی شاگرد آیت الله سید علی قاضی جناب آیت الحق سید حسن مسقطی را تبعید می نمایند و خود جناب قاضی هم که هم فقیه و مجتهد بودند به جرم صوفی بودن متحمل انواع آزارها و تهمت ها می شدند. حتی شاید بتوان وضع نجف اشرف در آن زمان را بهتر از وضع فعلی آن دانست.
همچنین این مطلب نشان می دهد که حداقل بین علما و مجتهدین شیعه ساکن در نجف اشرف در آن زمان با این صوفیان دشمنی ای از جنس آنچه بعدها در تاریخ تشیع می بینیم در میان نبوده است.
نکته ۲: اینکه این صوفیان شیعه دقیقا چه کسانی بودند بسیار محل تامل است !
فرض اول این است که این صوفیان شیعه گروهی مستقل از نحله های رایج صوفیه که ما در تاریخ تصوف می شناسیم بوده اند ؟! اگر اینگونه است چه بر سرشان آمده ؟!
پاسخ بخش دوم احتمالا این است که یا در دل تاریخ گم و خاموش شده اند و یا اینکه با با ظهور دولت شیعه صفوی و رواج طریقه های شیعه بدان طریقه ها پیوسته اند و در دل این طریقه ها حل شده اند. چنانچه بعضی طرق صوفیه اهل سنت خود به چنین سرنوشتی دچار شدند یعنی یا از بین رفتند یا به دیگر طریقه ها پیوستند.
پ ن : در مورد وجود صوفیان شیعه می توان مدارک بیشتری نشان داد اما متاسفانه از این مدارک هم چیز خاصی بدست نمی آید.
اما فرض دوم این است که اینها گروهی از صوفیان جعفری مذهب بودند که مریدان مشایخ شناخته شده تصوف در آن دوران بوده اند. اگر اینچنین است کدام مشایخ ؟ و کدام طرایق ؟
می دانیم که در هنگام سفر ابن بطوطه هنوز شیخ عبدالله یافعی در قید حیات بوده و شاه نعمت الله ولی کرمانی متولد حدود ۷۳۰ هجری قمری و پیروان طریقت ایشان یعنی نعمت اللهیه نمی توانند ربطی به این صوفیان داشته باشند. همچنین در هنگام سفر ابن بطوطه پسر عبدالرحمن اسفراینی در بغداد بر مسند ارشاد نشسته بود و طبیعتا شیخ علاالدوله سمنانی (وفات ۷۳۷ هجری) و پیروان جنابش که بعدها دو شاخه از صوفیان شیعه را تشکیل دادند یعنی نوربخشیه (کمیلیه) و ذهبیه (پیروان سیدعبدالله برزش آبادی) احتمالا نمی توانند ربطی به این صوفیان شیعه داشته باشند. این احتمال وجود دارد که حداقل یکی از این خانقاه ها متعلق به شیخ صفی الدین اردبیلی (۶۵۰_ ۷۳۵ ) و طریقه وی بوده باشد. هر چند سندی برای آن ندارم اما می دانیم که شیخ صفی الدین اردبیلی در مصر و سوریه و یمن و چین و ترکستان هم خانقاه داشته است. این احتمال وجود دارد که خود شیخ صفی الدین اردبیلی از همان زمان حرکت خویش را برای ترویج طریقت در نجف اشرف و در میان شیعیان آغاز نموده باشد.
ادامه...👇
@soltannasir