عمر خود را می دویدم در پی او یک قدم
برنگشت از راه خود اصلا به سویم دور بود
دست و پاها زد دلم در وصل او اما دریغ
خون دل هایم ندید او گوییا که کور بود
کام شیرینم مزاجش را به تلخی می کشید
دست هایم بی نمک نه بیش از اینها شور بود
از خدا ملک سلیمان را برایش خواستم
ذره می آمد به چشمانش به قدر مور بود
#محمدرضا_احمدی
@shamedanighermez💞💞
شــمــعــدانــے قــرمــز
برنگشت از راه خود اصلا به سویم دور بود
دست و پاها زد دلم در وصل او اما دریغ
خون دل هایم ندید او گوییا که کور بود
کام شیرینم مزاجش را به تلخی می کشید
دست هایم بی نمک نه بیش از اینها شور بود
از خدا ملک سلیمان را برایش خواستم
ذره می آمد به چشمانش به قدر مور بود
#محمدرضا_احمدی
@shamedanighermez💞💞
شــمــعــدانــے قــرمــز