Фильтр публикаций


هرکس یک رفته‌ای دارد،
که هنوز از دست دادنش را باور نکرده است..✨️


شما شاهدِ بی‌همتا‌ترین
صدایِ بشریت هستید.

هایده ✨️

177 0 17 15 10

گر با دگران به ز منی وای من

@Sazdahanieman

308 0 21 96 3

هرچه در این مشرق‌زمین،
کوشیدم روبروی آینه،
و بر روی دو صندلی،
واژه‌های «زن» و «آزادی» را کنار یکدیگر،
البته به مهربانی بنشانم،
بیهوده بود و
همیشه این واژه‌ی «مردم»
به زور می‌آمد و
تسبیح به‌دست،
خود به جای زن می‌نشست.


#شیرکو_بیکس

@Sazdahanieman

414 0 18 166 19


388 0 22 29 4

تو شبیهِ درختی هستی که ریشه‌هایش تا قلب زمین می‌رود؛
هر برگ‌ت،
قصیده‌ای‌ست از صبوری،
هر شاخه‌ات،
راهی به سوی آسمان.
تو را باید ایستاده تماشا کرد،
وقتی که با باد می‌رقصی و
جهان را بهار می‌بخشی.
صدایت،
موسیقیِ بارانی‌ست که تشنگی خاک را می‌شکند.
روزت مبارک،
ای زنی که جهان را از چشم‌هایش می‌توان خواند!

#علي_قاضي_نظام

@Sazdahanieman

425 0 10 19 15



Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
هشتم مارس؛
روز جهانی زن مبارک ♥️....🍃
#زن_زندگی_آزادی🫰🏼💚

381 0 12 12 18

به بهانه‌ی ۸ مارس؛ روز جهانی زن

با این‌همه اگر اختیاری در کار بود، باز هم زن‌بودن را انتخاب می‌کردم؟ آری!

همیشه هم اینطور نیست که مشکلاتِ روزهای سختِ گذشته بعد از مدت‌ها به‌نظرمان کوچک و ساده بیایند، گاهی به عقب نگاهی می‌اندازیم و به خودمان می‌گوییم:"من چطور آن‌روزها را تاب آوردم؟"
مثلا روزهای سال ۹۸ یکی‌یکی با چشاندن انواع رنج‌ها به‌ جان من گذشتند. از بیماری و فقر بگیرید تا تنهایی و طرد‌شدن و حتی غم‌ها و مصیبت‌های اجتماعیِ آن‌سالِ بلوا.
من توی عکس‌های آن‌سال لبخند به لب دارم در‌حالیکه صدای شکسته شدن استخوان‌هایم را زیر چرخ‌دنده‌های مشکلات می‌شنیدم.
آن‌سال بیشتر از همه‌ی سال‌های عمرم با مشکلات زن‌بودن در جامعه‌ای اصالتا مردسالار دست‌و‌پنجه نرم کردم.
حالا نه‌اینکه مشکلات زن‌بودن به خاتمه‌ی همان‌سال برایم تمام شدند. سال‌های بعدی که نوشتن برایم جدی‌تر شد؛ فهمیدم نویسنده‌ی ز‌ن‌بودن در این جامعه از کار در معدن هم سخت‌تر است. صبح تا شب باید پاسخگوی مردم کنجکاوی باشی که پیگیر زیر‌ و بم زندگی‌ات از لابه‌لای نوشته‌هایت و مشغول هزار جور قضاوت زپرتی هستند.
این اندازه بدانید که من در سال‌های اخیر بابت نویسنده‌ی زن‌بودن هزینه‌های سنگینی پرداختم که شرحش از حوصله‌ی این نوشتار خارج است اما زخمی و ترک‌خورده و بندزده پای این‌کار خواهم ماند و با چشمانی‌که اشک لرزانی بهشان نشسته به نگاه گرگ‌های اطرافم خیره خواهم شد و راهم را از سر خواهم گرفت.
القصه اگر اختیاری در کار بود من باز هم بدن مونث را برای زندگی انتخاب می‌کردم. بدنی ظریف‌تر و نازک‌تر با ادراک جزئیات بیشتر از جهان. بدنی که ماهی یکبار داعیه‌ی مادرشدن دارد. بدنی‌ که می‌تواند انسانی را درون خودش سکنی دهد. این تجربه‌ی بینظیر را بدون این بدن چطور می‌توان بدست آورد؟
تجربه‌ی زیست در این جهان با بدنی که جنس دوم است و مورد تبعیض واقع می‌شود، با چالش‌ها و بحران‌های بیشتری مواجه است و هر زنی‌که روی قله‌ای ایستاده چندین برابر یک مرد تلاش کرده و جنگیده.
اما در عین‌حال انتخابِ من باز هم "زن بودن" است.

#روایت_زنانگی
فاطمه_کنعانی


@Sazdahanieman


این‌جا هنوز آفتاب می‌دمد،
جوانه می‌روید،
عشق می‌بوسد،
و چه زیباست اُمید ادامه دادن.
هیچ کجا هیچ زمان،
فریاد زندگی بی‌جواب نمانده است …

13 روز تا بهار🍃💚🫰🏼


@Sazdahanieman

396 0 14 13 11

به تو گفتند که باید در زندگی موفق شد!
ولی من به تو میگویم
که باید زندگی کرد
و این بزرگترین موفقیتِ دنیاست...

•••


همراهان و رفقای جان
صبح بخیر
روزتون خوب


♥️


@Sazdahanieman

435 0 14 22 10

شب‌های غمگین بسیاری را گذراندیم،
و همراه همان شب‌ها تبدیل به آدم دیگری شدیم..

هادی حدادی ✨️

381 0 10 3 10

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
به مناسبت روز جهانی زن


@Sazdahanieman

433 0 13 34 14

روزی که به مردی برخوردی،
که یاخته‌های تنت را به شعر بدل کند
و با پیچشِ موهایت شعر بسازد
روزی که به مردی برخوردی،
که قادرت کند مثل من
با شعر حمام کنی
سرمه بکشی
و موهایت را شانه کنی
آن روز می گویم، تردید نکن
با او برو ..
مهم نیست مال من باشی یا او
مهم این است مال شعر باشی!


#نزار_قبانی


@Sazdahanieman

403 0 3 31 17

🌱 هزار وعدهٔ خوبان

پیش از چهلم پدرم، در یک هفتهٔ پرفشار، همهٔ دفاتر خاطراتی را که در این سال‌ها نوشته بود، خواندم. یک صفحه، ذکر شب به خصوصی بود که این بیت حافظ را برایش پیامک کرده‌بودم: «به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند/ چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی». در دفترش نوشته بود که آن پیامک برایش دلگرم‌کننده و معنادار بوده.

آن شب و آن پیامک را خیلی خوب یادم هست. در خوابگاه دانشجویی بودم و «چراغ‌های رابطهٔ» ما، پی‌بند بعضی اختلاف نظرها و بگومگوها، سوسوزن بود. اما می‌دانستم که پدرم به علت دشواری‌هایی که در کار اداری‌اش دارد، دلشکسته و افسرده است. (و به عنوان فرزندش، مفتخرم که می‌دانم آن دشواری‌ها را به خاطر اصرار بر اجرای قانونی که مامور به اجرایش بود به جان خرید.) این بیت از ذهنم گذشت و احساس کردم باید برای پدرم بفرستم.

تمام امروز، آن بیت در ذهنم تکرار می‌شد. آن شب که می‌نوشتمش، برای خودم هم بسیار معنادار بود. احساس می‌کردم وعده‌ای از جای دیگری است که من فقط پیام‌رسانش هستم. در ده سالی که از پی آمد، آن وعده، آن نوید، هیچ وقت برای پدرم محقق نشد؛ دست کم نه به آن شکلی که آن شب برداشت کرده بودیم. مگر اینکه به یک شکل دیگر، به یک شکل درونی و خصوصی تسکینش داده‌باشند و من ندانم. امروز که آن بیت را تکرار می‌کنم از خودم، از حافظ و از خدای حافظ تلخ تلخ تلخ می‌شوم، به خاطر این وعدهٔ توخالی.

#ازغم
مائده_ایمانی


@Sazdahanieman




اصلا باید با خاطرات خوابید.
چه فرق می‌کند صبح روی بالشت ردِّ پای کدام اتفاق باشد؟
همین که چشمانت را به روز باز می‌‌کنی‌ و یادت میاید که یک وقتی‌ ، جایی‌ ، با کسی‌ که دوستش داشتی ، لحظه‌ای به یاد ماندنی را ساخته‌ای ، همین آغوشت را گرم می‌‌کند
حتی اگر به طورِ دردناکی خالی‌ باشد .......

#نیکی‌_فیروزکوهی


@Sazdahanieman

440 0 9 96 17

جمعه هارو با ویگن بگذرونیم..✨️




که گفت «در رخِ زیبا نظر خطا باشد»؟
خطا بُوَد که نبینند رویِ زیبا را.



سعدیِ جان

@Sazdahanieman

Показано 20 последних публикаций.