درخواستی
🍂 رمان_سلوک🍂
✍🏻 نویسنده: محمود دولت آبادی
تعداد صفحات: 214
دربارهی کتاب:
نام یکی از آخرین رمان های محمود دولت آبادی است. چاپ اول آن در بهار 82 است و 212 صفحه طول دارد.
دولت آبادی برای نوشتن این رمان، چهار سال وقت صرف کرده است: از سال 77 تا 81. سلوک در نمایشگاه کتاب آن سال، پر فروشترین کتاب نشر «چشمه» بوده است.این کتاب جنجال برانگیز محمود دولت آبادی برنده ی جایزه ی ادبی «واو» نیز شده است.
سلوک روایتگر حکایتی عاشقانه است و به روایت خود او حکایت : قلب ـ دل ـ همان مفهوم قدیمی و باستانی که فرهنگ ما بر محور آن ریخت یافته یا از ریخت افتاده است : « تو آمدی و من با خود گفتم خجسته باد ؛ طالع شد » و « او » که طالع می شد چه کسی بود و از کجا می شناختش و برای چه ؛ و از چه هنگام در انتظارش روز را به شب و شب را به روز رسانیده بود؟
« . . .چگونه باز کنم، چگونه بگشایم راز این زاویه ازهستی آدمی را که نمی شناسم و می شناسم،که می شناسم و نمی شناسم » یک بار،بیش از یکبار به او گفته بود « در نبودت هم،من نوزاد، از آغاز به جستجوی تو بوده ام سرگردان کوچه ها و خیابان ها در یک خانه به دوشی مستمر و در سفری که خوب به یاد می آورم از کدام زاویه ذهنم آغاز شده بود؛و چون طالع شدی و نفس کشیدم و با خود گفتم آی . . . سرانجام آمد ! »
🎭 ژانــــر: #عاشقانه
💕💕 کانال کافه فیلم
@cafeefilm2
💕💕 کانال رمان آنلاین
@online_romans
❣️رمانسرای ایرانی❣️
💛 👉🏾 @romansarairani کلیک
🍂 رمان_سلوک🍂
✍🏻 نویسنده: محمود دولت آبادی
تعداد صفحات: 214
دربارهی کتاب:
نام یکی از آخرین رمان های محمود دولت آبادی است. چاپ اول آن در بهار 82 است و 212 صفحه طول دارد.
دولت آبادی برای نوشتن این رمان، چهار سال وقت صرف کرده است: از سال 77 تا 81. سلوک در نمایشگاه کتاب آن سال، پر فروشترین کتاب نشر «چشمه» بوده است.این کتاب جنجال برانگیز محمود دولت آبادی برنده ی جایزه ی ادبی «واو» نیز شده است.
سلوک روایتگر حکایتی عاشقانه است و به روایت خود او حکایت : قلب ـ دل ـ همان مفهوم قدیمی و باستانی که فرهنگ ما بر محور آن ریخت یافته یا از ریخت افتاده است : « تو آمدی و من با خود گفتم خجسته باد ؛ طالع شد » و « او » که طالع می شد چه کسی بود و از کجا می شناختش و برای چه ؛ و از چه هنگام در انتظارش روز را به شب و شب را به روز رسانیده بود؟
« . . .چگونه باز کنم، چگونه بگشایم راز این زاویه ازهستی آدمی را که نمی شناسم و می شناسم،که می شناسم و نمی شناسم » یک بار،بیش از یکبار به او گفته بود « در نبودت هم،من نوزاد، از آغاز به جستجوی تو بوده ام سرگردان کوچه ها و خیابان ها در یک خانه به دوشی مستمر و در سفری که خوب به یاد می آورم از کدام زاویه ذهنم آغاز شده بود؛و چون طالع شدی و نفس کشیدم و با خود گفتم آی . . . سرانجام آمد ! »
🎭 ژانــــر: #عاشقانه
💕💕 کانال کافه فیلم
@cafeefilm2
💕💕 کانال رمان آنلاین
@online_romans
❣️رمانسرای ایرانی❣️
💛 👉🏾 @romansarairani کلیک