🟥"حیف شد که رفتید آقای یوسا...تنها شدیم…"
✍نیما قاسمی
فرد پولاک در کتاب «تصویر آینده» به مناسبتی اشاره میکند که عنوان «هزار و یک شب» در این اثر ادبی- داستانی کهن، کنایه از ابدیت ( eternity) است. طبیعیست که در این اثر سترگ، علاوه بر عنوان٬ هر یک از کاراکترها هم کهنالگویی باشند با بهرهمندی از یک حقیقت ابدی که میتوانند برای درک روابط و مناسبات مردم خاورمیانه و مشخصاً مردمان میاندورود (بینالنهرین) مورد استفاده قرار گیرند. شخصیت علیبابا، برای ماریو بارگاس یوسا، یک سرنخ است تا با آن مردم عراق پس از جنگ را بشناسد.
در «یادداشتهای عراق»٬ یوسا مینویسد که ناامنیهای پس از جنگ، مردم خوب عراق را جبراً به علیباباهایی تبدیل کرد تا همهی نداشتههای خود را با خشونتی افسارگسیخته و دیوانهوار جبران کنند! یوسا تصریح میکند که هیچیک از مردم عراق (سال ۲۰۰۳ پس از سقوط صدام) از سرنگونی آن دیکتاتور ناراضی نیستند. اما از بیعملی سربازان آمریکایی در مقابله با این علیباباها، و در مقابله با این بنیادگرایان متعصب اسلامی که آشکارا دانشگاه و دیگر مظاهر تمدن مدرن را «خانهی پلیدی و کفر» میدانستند (ص ۶۹) ناراضی بودند. در فصل موسوم به «غارتگران و کتابها» یوسا نظرات سراسقف فرناندو فیلونی را نقل میکند که معتقد است بهترین شرایط قابل تصور برای عراق، همان است که در اردن، اکنون برقرار است: انتخابات «نسبتاً» دموکراتیک که اسلامگرایان در آن فقط ۱۷/۵ درصد آراء را کسب کردند اما فقط از صدقهی سر یک «قانون انتخاباتی ویژه که به شکل هوشمندانهای وضع شده است» (ص ۷۴) که عملاً اجازه نمیدهد افراطیون اسلامی و روسای قبایل که بیشترین آراء مردم را دارند، به شیوهای دموکراتیک، تفوق کسب کنند! این روش شاهعبدالله در اردن است. یوسا به خاطر میآورد که عین همین نظر را از دوست دیگری در امان شنیده است.
یوسا از اینکه جنگ عراق، فضایی را در اروپا و آمریکا فراهم کرد تا عدهای صدام حسین را در حد داوود جهان سوم (که در برابر گولیات/بوش با فلاخن مقاومت میکند،) ارتقاء دهند، سخت متأسف است. او در مقدمهی کتاب خود مینویسد که باور دارد قرن بیست و یکم، قرن حملهی سازمانهای تروریستی علیه جوامع آزاد است. حملهی القاعده علیه آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای او فقط یک نمونه از جنگهاییست که قرن بیست و یکم به خود خواهد دید. اما چندشآور اظهارنظر مترجم کتاب (فریبا گرگین) است که میان جملات یوسا زیرنویس رفته است که: «تروریسم محصول همین کشورهای استعمار غربی و مداخلهجو در کشورهای منطقه است و اصلاً ماندن دیکتاتوری صدام بر سر قدرت در سه دهه و اندی نیز محصول همین کشورهای غربی خصوصاً آمریکاست»! (ص ۱۹) بعید است بتوان باور کرد که مترجم خبر نداشته باشد که عراق دههها با شوروی پیمان نظامی- سیاسی داشته و با اتکاء به تجهیزات نظامی و پشتیبانی سیاسی بلوک شرق دوام آورده است. رزمندگان و شهروندان مظلوم ایرانی را میگهای وارداتی از شوروی در طول هشت سال هدف قرار داده است. چطور میتوان ادعا کرد که رژیم غربستیز صدام حسین که فساد خودش را پشت موشکپرانی به اسرائیل٬ پنهان و از این راه میان افکار عمومی جهان عرب کسب وجهه میکرده است، و نهایتاً نیز به دست ارتش آمریکا ساقط شده است، بقاء و دوام خود را مدیون آمریکا بوده است!؟ البته شایط برای این درجه از وقاحت رایج در خاورمیانه، پاسخ ساده و سرراستی وجود داشته باشد: کتاب یوسا بالاخره باید مجوز بگیرد! اینجا همان کسانی حاکماند که پس از سرنگونی صدام حسین در عراق، به دانشگاههای بغداد حمله کرده و بر در و دیوارهای آن شعارهای ضد ارزشهای مدرن نوشتند.
فوقالعاده ضرورت دارد تا برای تحصیل یک «تصویر آینده»ی معقول و واقعبینانه از ایران خودمان، شرایط عراق، اردن و مصر را زیر نظر بگیریم. علیبابای دزد و البته سخت معتقد بغداد، کهنالگوی متعلق به فرهنگ و جامعهی ما نیز هست! حتی کسانی معتقدند که هزار و یک شب، اساساً یک داستان ایرانی، و بغداد تاریخاً یک شهر ایرانیست.
@Renaissancetranslate
✍نیما قاسمی
فرد پولاک در کتاب «تصویر آینده» به مناسبتی اشاره میکند که عنوان «هزار و یک شب» در این اثر ادبی- داستانی کهن، کنایه از ابدیت ( eternity) است. طبیعیست که در این اثر سترگ، علاوه بر عنوان٬ هر یک از کاراکترها هم کهنالگویی باشند با بهرهمندی از یک حقیقت ابدی که میتوانند برای درک روابط و مناسبات مردم خاورمیانه و مشخصاً مردمان میاندورود (بینالنهرین) مورد استفاده قرار گیرند. شخصیت علیبابا، برای ماریو بارگاس یوسا، یک سرنخ است تا با آن مردم عراق پس از جنگ را بشناسد.
در «یادداشتهای عراق»٬ یوسا مینویسد که ناامنیهای پس از جنگ، مردم خوب عراق را جبراً به علیباباهایی تبدیل کرد تا همهی نداشتههای خود را با خشونتی افسارگسیخته و دیوانهوار جبران کنند! یوسا تصریح میکند که هیچیک از مردم عراق (سال ۲۰۰۳ پس از سقوط صدام) از سرنگونی آن دیکتاتور ناراضی نیستند. اما از بیعملی سربازان آمریکایی در مقابله با این علیباباها، و در مقابله با این بنیادگرایان متعصب اسلامی که آشکارا دانشگاه و دیگر مظاهر تمدن مدرن را «خانهی پلیدی و کفر» میدانستند (ص ۶۹) ناراضی بودند. در فصل موسوم به «غارتگران و کتابها» یوسا نظرات سراسقف فرناندو فیلونی را نقل میکند که معتقد است بهترین شرایط قابل تصور برای عراق، همان است که در اردن، اکنون برقرار است: انتخابات «نسبتاً» دموکراتیک که اسلامگرایان در آن فقط ۱۷/۵ درصد آراء را کسب کردند اما فقط از صدقهی سر یک «قانون انتخاباتی ویژه که به شکل هوشمندانهای وضع شده است» (ص ۷۴) که عملاً اجازه نمیدهد افراطیون اسلامی و روسای قبایل که بیشترین آراء مردم را دارند، به شیوهای دموکراتیک، تفوق کسب کنند! این روش شاهعبدالله در اردن است. یوسا به خاطر میآورد که عین همین نظر را از دوست دیگری در امان شنیده است.
یوسا از اینکه جنگ عراق، فضایی را در اروپا و آمریکا فراهم کرد تا عدهای صدام حسین را در حد داوود جهان سوم (که در برابر گولیات/بوش با فلاخن مقاومت میکند،) ارتقاء دهند، سخت متأسف است. او در مقدمهی کتاب خود مینویسد که باور دارد قرن بیست و یکم، قرن حملهی سازمانهای تروریستی علیه جوامع آزاد است. حملهی القاعده علیه آمریکا در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای او فقط یک نمونه از جنگهاییست که قرن بیست و یکم به خود خواهد دید. اما چندشآور اظهارنظر مترجم کتاب (فریبا گرگین) است که میان جملات یوسا زیرنویس رفته است که: «تروریسم محصول همین کشورهای استعمار غربی و مداخلهجو در کشورهای منطقه است و اصلاً ماندن دیکتاتوری صدام بر سر قدرت در سه دهه و اندی نیز محصول همین کشورهای غربی خصوصاً آمریکاست»! (ص ۱۹) بعید است بتوان باور کرد که مترجم خبر نداشته باشد که عراق دههها با شوروی پیمان نظامی- سیاسی داشته و با اتکاء به تجهیزات نظامی و پشتیبانی سیاسی بلوک شرق دوام آورده است. رزمندگان و شهروندان مظلوم ایرانی را میگهای وارداتی از شوروی در طول هشت سال هدف قرار داده است. چطور میتوان ادعا کرد که رژیم غربستیز صدام حسین که فساد خودش را پشت موشکپرانی به اسرائیل٬ پنهان و از این راه میان افکار عمومی جهان عرب کسب وجهه میکرده است، و نهایتاً نیز به دست ارتش آمریکا ساقط شده است، بقاء و دوام خود را مدیون آمریکا بوده است!؟ البته شایط برای این درجه از وقاحت رایج در خاورمیانه، پاسخ ساده و سرراستی وجود داشته باشد: کتاب یوسا بالاخره باید مجوز بگیرد! اینجا همان کسانی حاکماند که پس از سرنگونی صدام حسین در عراق، به دانشگاههای بغداد حمله کرده و بر در و دیوارهای آن شعارهای ضد ارزشهای مدرن نوشتند.
فوقالعاده ضرورت دارد تا برای تحصیل یک «تصویر آینده»ی معقول و واقعبینانه از ایران خودمان، شرایط عراق، اردن و مصر را زیر نظر بگیریم. علیبابای دزد و البته سخت معتقد بغداد، کهنالگوی متعلق به فرهنگ و جامعهی ما نیز هست! حتی کسانی معتقدند که هزار و یک شب، اساساً یک داستان ایرانی، و بغداد تاریخاً یک شهر ایرانیست.
@Renaissancetranslate