«چون انسان تغییر نمیکند، و شخصیت اخلاقیاش در سراسر زندگی مطلقاً همان باقی میماند، و چون باید نقشی را که به عهده میگیرد بدون کمترین انحراف از شخصیت بازی کند؛ و چون نه تجربه و نه فلسفه و نه مذهب نمیتوانند بهبودی در او ایجاد کنند، این پرسش پیش میآید که اصلاً معنای زندگی چیست؟»
#آرتور_شوپنهاور
#درباب_طبیعت_انسان
کیستی، هویت، چیست؟ به چهسان ساخته میشود؟ —واژهی «شخصیت» در انگلیسی، Personality، ریشه در واژهی لاتین Persona دارد؛ یعنی «نقاب» است... شخصیت نقابیست، داستانی که آدمی به خود میبندد، نقابِ نقشی که بر صحنهی اجتماعیِ زندگی بازی میکند. —در گفتمان پستمدرن با بیاعتبار شدن ابر-روایتها و مرگِ اسطورهها، «خدا»، «حقیقتِ» جهانشمول، «واقعیتِ» نهایی، «علم»، «عقل» و «دانش» بشری، راه بروز و بیان خرده-روایتها گشوده میشود. و اینسان، مفهوم «کیستی» هر فرد به روایتی منحصر به فرد بدل گشته که از نقشی که در زندگی به او محول شده و آن را بازی میکند ارائه میشود، که البته برخلاف توهمِ همهگیر و خود بزرگ بینانهی آدمیان، آن هم روایتی پیشینی و «جبری» است که خود هیچ نقشی در شکلگیریاش نداشته است.
«کیستی»، هویت، Identity نه چیزی بیشتر و نه کمتر از یک داستان ساختگی و چهبسا نابسنده، شیرین شده و تزیین گشته است و هرآنجا که منش جمعی یافته، به ایدیولوژی، یعنی نظامی از باورهای جزمیِ ساختگی و داستان دروغینی مبدل میشود که در نظام تو-در-توی قدرت، به خورد فرد میدهد و همه را شبیه هم میخواهد، اندیشهی فردی و انتقادی، یعنی فرديتش را از او گرفته و به گلهای از سر-به-زیران و گوش-به-فرمانان مبدل میسازد. این یکی از دیرینهترین سیاستهای حفظ نظم حاکمهی قدرتها و حاکمیتهاست. همچنان که صنعتِ فرهنگ امروز حتا نیازهای آدمیان را تعیین میکند و به آنها جهت میدهد.
ایدیولوژی (Ideology) همانا ارزش بخشیدن و معتبر دانستن ابر-روایتها و از اعتبار انداختن و سرکوب دیگر روایتها و خرده-روایتها برای حفظ نظم حاکمه است. ابر-روایتهایی که در اصل مبانیِ بنیادینِ حکومت و ضامن بقای نظم حاکمهاند. اما دوباره و هربار ما با برساختن مفهوم هویت، چه فردی و چه جمعی، و هر پاسخی که به پرسش «کیستی» میدهیم وارد ساحت اسطوره پردازی و داستان سرایی میشویم. «واقعیتِ نهایی»ای وجود ندارد، آنچه هست روایت است. «حقیقت مطلق» توهمِ مطلق است، آنچه هست تأویلهای بیشمار است.
#محمد_اسماعیلی
#مجله_برخط_فلسفه
@Philosophicalir