رژیم حاکم بر ایران و دو راهی مذاکره یا نابودی تاسیسات هستهای
با توجه به شرایط کنونی، رژیم حاکم ایران در برابر برنامهی هستهای خود دو مسیر محتمل پیش رو دارد:
مذاکره با غرب و پذیرش محدودیتهای هستهای
امتناع از مذاکره و پذیرش خطر تخریب تاسیسات هستهای توسط غرب
مذاکره با غرب
اگرچه مقامات رژیم حاکم بر ایران در ظاهر مذاکره را رد میکنند، اما تجربه نشان داده که سیاستهای رسمی و اقدامات پشت پردهی آنها لزوماً همسو نیستند. مذاکره برای رژیم تبعاتی مانند تحقیر داخلی و کاهش مشروعیت در میان حامیان ایدئولوژیکش خواهد داشت. اما از سوی دیگر، کاهش فشارهای اقتصادی، رفع یا کاهش تحریمها، و ایجاد فضای تنفس برای بقای رژیم از مزایای آن است. بهرغم تبلیغات ضدغربی، رژیم بارها در لحظات حساس تن به مذاکره داده، زیرا درک کرده که بقای آن در گرو پرهیز از درگیری مستقیم با قدرتهای جهانی است.
عدم مذاکره و در نتیجه نابودی تأسیسات هستهای
در صورتی که رژیم از مذاکره خودداری کند، احتمال حملهی نظامی به تأسیسات هستهای بسیار بالا است.
حملهی محتمل از طریق جمهوری آذربایجان
یکی از سناریوهای احتمالی، استفادهی اسرائیل و متحدانش از حریم هوایی آذربایجان است. در چنین حالتی، رژیم حاکم بر ایران احتمالاً تلافی را متوجه تأسیسات نفتی و گازی آذربایجان در دریای کاسپین خواهد کرد، که این میتواند به واکنش ترکیه و پاکستان نیز منجر شود و این بستگی به شدت حمله به این تاسیسات نفتی و گازی دارد.
اگر از آسمان عراق استفاده شود رژیم در این مورد نمیتواند کاری با خود عراق بکند و گزینهای ندارد.
پاسخ محدود به آمریکا و اسرائیل؛
برخلاف تهدیدهای تبلیغاتی، رژیم توانایی ورود به یک جنگ همهجانبه را ندارد. حملات موشکی کاذب و محدود (مانند وعدهی صادق ۱ و ۲) محتملترین واکنش خواهد بود، که تأثیر عملی چندانی نخواهد داشت اما بهعنوان یک نمایش داخلی از انتقام مطرح خواهد شد. شاید بتوانند باعث نابودی تاسیساتی در اسرائیل شوند اما این را نمیخواهند چون میدانند هر حمله ای به اسرائیل که شدت تخریب و تعداد کشتههایش بالا باشد باعث ایجاد جنگی بزرگ میشود. به همین دلیل به احتمال زیاد واکنش رژیم در صورت نابودی تاسیسات هستهای یک موشک پراکنی کاذب به اسرائیل و پایگاههای آمریکا خواهد بود؛ مثل گذشته.
تحلیل هزینه-فایده برای رژیم
هر دو گزینه برای رژیم تحقیر و هزینههایی به همراه دارد، اما در سناریوی دوم (عدم مذاکره)، علاوه بر تحقیر، نابودی صدها میلیارد دلار سرمایه، تخریب زیرساختهای کلیدی، و افزایش فشار بینالمللی و داخلی را نیز به دنبال خواهد داشت. ازاینرو، اگر این رژیم عقلانیت استراتژیک داشته باشد، مذاکره را انتخاب خواهد کرد.
در روزهای آینده، انتخاب رژیم میان مذاکره یا نابودی تأسیسات هستهایاش مشخص خواهد شد. اما با توجه به تجربهی گذشته، احتمال عقبنشینی و ورود به مذاکرات نیز وجود دارد و این کمتر از پذیرش یک رویارویی نظامی هزینه در پی خواهد داشت.
هر دوی انتخاب مذاکره و عدم مذاکره که ( احتمالا نابودی تاسیسات هسته ای را به دنبال دارد) تحقیر و تخریب وجه رژیم را در پی دارد؛ منتهی در دومی یعنی انتخاب عدم مذاکره علاوه بر تحقیر باعث رخ دادن اتفاق های غیرقابل پیشبینی و نابودی صد ها میلیارد دلار نیز میشود. از طرفی انتخاب مذاکره همراه با تحقیر یک سودی هم برای خود رژیم دارد سودش این است که فشار اقتصادی کمی کاهش مییابد.
اگر برای لحظهای از بالا نگاه کنیم این پرسش ایجاد میشود که چرا رژیم تا الان به صورت پنهانی بمب هستهای نساخته است! این کار احتمالا شدنی است اما حماقت کرده که نساخته.
اگر مخفیانه ساخته بود و علنی آزمایش کرده بود الان در چنین وضعیتی قرار نداشت.
این پاسخ که ما بمب هستهای را غیرانسانی میدانیم کاملا پوچ احمقانه است در حالی که در طول این سالها صد ها هزار نفر در داخل و خارج را کشتهاند یا به کشتن دادهاند.
ولی این پاسخ که «این کار حتی به صورت مخفیانه نشدنی بوده» منطقیتر است.
یکی از شروط حمایت از روسیه از طرف آمریکا واسطه شدن برای همین مذاکره بوده است. باید دید روسیه چقدر در این مورد قدرت و نفوذ دارد.
ببینیم در روزها یا هفتههای آینده، چه اتفاقی میافتد رژیم تن به مذاکره میدهد یا به احتمال زیاد تاسیسات هستهای نابود میشوند و شرایط «احتمالا غیر قابل پیشبینی» در بعدش به وجود میآید.
با توجه به شرایط کنونی، رژیم حاکم ایران در برابر برنامهی هستهای خود دو مسیر محتمل پیش رو دارد:
مذاکره با غرب و پذیرش محدودیتهای هستهای
امتناع از مذاکره و پذیرش خطر تخریب تاسیسات هستهای توسط غرب
مذاکره با غرب
اگرچه مقامات رژیم حاکم بر ایران در ظاهر مذاکره را رد میکنند، اما تجربه نشان داده که سیاستهای رسمی و اقدامات پشت پردهی آنها لزوماً همسو نیستند. مذاکره برای رژیم تبعاتی مانند تحقیر داخلی و کاهش مشروعیت در میان حامیان ایدئولوژیکش خواهد داشت. اما از سوی دیگر، کاهش فشارهای اقتصادی، رفع یا کاهش تحریمها، و ایجاد فضای تنفس برای بقای رژیم از مزایای آن است. بهرغم تبلیغات ضدغربی، رژیم بارها در لحظات حساس تن به مذاکره داده، زیرا درک کرده که بقای آن در گرو پرهیز از درگیری مستقیم با قدرتهای جهانی است.
عدم مذاکره و در نتیجه نابودی تأسیسات هستهای
در صورتی که رژیم از مذاکره خودداری کند، احتمال حملهی نظامی به تأسیسات هستهای بسیار بالا است.
حملهی محتمل از طریق جمهوری آذربایجان
یکی از سناریوهای احتمالی، استفادهی اسرائیل و متحدانش از حریم هوایی آذربایجان است. در چنین حالتی، رژیم حاکم بر ایران احتمالاً تلافی را متوجه تأسیسات نفتی و گازی آذربایجان در دریای کاسپین خواهد کرد، که این میتواند به واکنش ترکیه و پاکستان نیز منجر شود و این بستگی به شدت حمله به این تاسیسات نفتی و گازی دارد.
اگر از آسمان عراق استفاده شود رژیم در این مورد نمیتواند کاری با خود عراق بکند و گزینهای ندارد.
پاسخ محدود به آمریکا و اسرائیل؛
برخلاف تهدیدهای تبلیغاتی، رژیم توانایی ورود به یک جنگ همهجانبه را ندارد. حملات موشکی کاذب و محدود (مانند وعدهی صادق ۱ و ۲) محتملترین واکنش خواهد بود، که تأثیر عملی چندانی نخواهد داشت اما بهعنوان یک نمایش داخلی از انتقام مطرح خواهد شد. شاید بتوانند باعث نابودی تاسیساتی در اسرائیل شوند اما این را نمیخواهند چون میدانند هر حمله ای به اسرائیل که شدت تخریب و تعداد کشتههایش بالا باشد باعث ایجاد جنگی بزرگ میشود. به همین دلیل به احتمال زیاد واکنش رژیم در صورت نابودی تاسیسات هستهای یک موشک پراکنی کاذب به اسرائیل و پایگاههای آمریکا خواهد بود؛ مثل گذشته.
تحلیل هزینه-فایده برای رژیم
هر دو گزینه برای رژیم تحقیر و هزینههایی به همراه دارد، اما در سناریوی دوم (عدم مذاکره)، علاوه بر تحقیر، نابودی صدها میلیارد دلار سرمایه، تخریب زیرساختهای کلیدی، و افزایش فشار بینالمللی و داخلی را نیز به دنبال خواهد داشت. ازاینرو، اگر این رژیم عقلانیت استراتژیک داشته باشد، مذاکره را انتخاب خواهد کرد.
در روزهای آینده، انتخاب رژیم میان مذاکره یا نابودی تأسیسات هستهایاش مشخص خواهد شد. اما با توجه به تجربهی گذشته، احتمال عقبنشینی و ورود به مذاکرات نیز وجود دارد و این کمتر از پذیرش یک رویارویی نظامی هزینه در پی خواهد داشت.
هر دوی انتخاب مذاکره و عدم مذاکره که ( احتمالا نابودی تاسیسات هسته ای را به دنبال دارد) تحقیر و تخریب وجه رژیم را در پی دارد؛ منتهی در دومی یعنی انتخاب عدم مذاکره علاوه بر تحقیر باعث رخ دادن اتفاق های غیرقابل پیشبینی و نابودی صد ها میلیارد دلار نیز میشود. از طرفی انتخاب مذاکره همراه با تحقیر یک سودی هم برای خود رژیم دارد سودش این است که فشار اقتصادی کمی کاهش مییابد.
اگر برای لحظهای از بالا نگاه کنیم این پرسش ایجاد میشود که چرا رژیم تا الان به صورت پنهانی بمب هستهای نساخته است! این کار احتمالا شدنی است اما حماقت کرده که نساخته.
اگر مخفیانه ساخته بود و علنی آزمایش کرده بود الان در چنین وضعیتی قرار نداشت.
این پاسخ که ما بمب هستهای را غیرانسانی میدانیم کاملا پوچ احمقانه است در حالی که در طول این سالها صد ها هزار نفر در داخل و خارج را کشتهاند یا به کشتن دادهاند.
ولی این پاسخ که «این کار حتی به صورت مخفیانه نشدنی بوده» منطقیتر است.
یکی از شروط حمایت از روسیه از طرف آمریکا واسطه شدن برای همین مذاکره بوده است. باید دید روسیه چقدر در این مورد قدرت و نفوذ دارد.
ببینیم در روزها یا هفتههای آینده، چه اتفاقی میافتد رژیم تن به مذاکره میدهد یا به احتمال زیاد تاسیسات هستهای نابود میشوند و شرایط «احتمالا غیر قابل پیشبینی» در بعدش به وجود میآید.