سلام خدمت خانم دکتر عزیز، من خانمی 30 ساله که 12 ساله با پسر عمویه 34 ساله ام ازدواج کردم، از اول زندگیم مشکلات زیادی با همسرم داشتم از فحاشی، تحقیر، بدبینی و اعتیاد گرفته تا محدود کردنم در مقابل خانوادم به مدت چهار سال، ولی با این وجود بازم دوسش داشتم، اعتیادشون باعث شد نیاز جنسی نداشته باشه، حدودا 3 سال پیش برای ترک اقدام کردن که باعث شد این نیاز جنسی بصورت خیلی شدید سراغش بیاد و باعث خیانت به من شد، من با وجود پسر یک ونیم ساله ام که هنوز از شیرم تغذیه میکرد متوجه خیانتش حتی با همکاری خانواده اش شدم، من در تمام این مدت زندگی مشترکم انتظار هر کاری رو داشتم جز خیانت ضربه ی روحی بدی بهم وارد شد تا سه روز نتونستم چیزی بخورم حتی تا مرز سکته کردن هم رفتم، از بعد اون ماجرا که کامل همه چیزو اعتراف و ابراز پشیمانی کرد تمام سعیمو کردم تا فراموش کنم و مثل قبل به زندگیم ادامه بدم، ولی نه تنها فراموش نکردم بلکه روز به روز دلسرد تر از قبل نسبت بهش شدم، همسرم بعد 6 ماه ترک دوباره به اعتیاد برگشته و دوباره نیاز جنسیش رو از دست داده. الان پسرم 5 سالشه و مابه هم عادت کردیم و وابسته هم هستیم هیچ دلبستگی و عشقی بینمون نیست، از طرفی من به این نیاز جنسی احتیاج دارم، حرف از طلاق که میزنیم همسرم میگه حاضرم تمام حقو حقوقتو بهت یجا بدم ولی طلاقت رو نمیدم اول و آخرش زن خودمی، از طرفی هم من بخاطر بچم رو این گزینه طلاق پا فشاری نمیکنم. از شما یه راهکار میخوام بزرگوار.