Wittgenstein in Exile


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Блоги


"Domine Salvum Fac Regem"
غرض نقشی‌ست کز ما باز ماند
که هستی را نمی‌بینم بقایی
مگر صاحب‌دلی روزی به رحمت
کند در حق مسکینان دعایی
سعدی
http://t.me/HidenChat_Bot?start=5299972648

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Блоги
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ما هیچوقت فرصت یک خداحافظی خوب و شکوهمند رو نداشتیم. اما باید خوب خداحافظی کرد...




Vocalise, Op. 34, No. 14, Sergei Rachmaninoff, Vitaly Vatulya, Maria Nemstova.




Репост из: خاطرات و خطرات
شبی که همدان بودیم، یک هواپیمای ما ربوده شد و تحت هدایت سه دانشجوی ایرانی به بغداد برده شد. خاک بر سر این جوانها. لااقل یکجای دیگر برو، چرا به بغداد می‌روی؟

مهر ۱۳۴۹


#اسدالله_علم


مصاحبهٔ تیمسار طوفانیان رو با حبیب لاجوردی کامل گوش دادم.
مشخصع طوفانیان در این زمان که با لاجوردی مصاحبه کرده سن‌اش بالا بوده و خیلی از سؤالات رو فراموش می‌کرد پاسخ بده و خلط مبحث هم زیاد می‌کرد.
اما یک خاطره از کودکی‌اش بازگو کرد که جالب بود، ایشون از قشر آخوند بدش می‌اومده اما می‌گه وقتی در مکتب بوده یک هواپیمای خارجی صداش میاد و می‌دوئه بیرون تا هواپیما رو ببینه، می‌گه وقتی برگشتم تو مکتب اون آخوند به من گفت از خودت خجالت بکش، ژاپنی‌ها تا وقتی نتونستن شیشه تولید کنن روی پنجره‌های خانه پوست نصب می‌کردن و زمانی که خودشون صنعت‌شون رشد کرد از شیشه‌های خودشون برای درب و پنجره استفاده کردن.
ایشون می‌گفت این حرف تو ذهن من تا پایان مسئولیت‌ام همیشه تأثیرگذار بود تا بتونم در راستای قدرتمند شدن نیروی هوایی ارتش ایران تلاش کنم و سعی کنم به تدریج کاری کنم ما در این امر خودکفا بشیم.
گاهی یک تلنگر تا این اندازه می‌تونه در زندگی یک انسان تأثیرگذار باشه، تا جایی که بدوئه و در باب جنگنده‌ها بیاموزه و بسنجه اف-۱۴ بیشتر بدرد آیندهٔ ما می‌خوره یا اف-۱۵.
حالا این رو نمی‌شه کتمان کرد که در برخی موارد بالطبع چاخان می‌کنه و خودش رو خیلی بزرگ جلوه می‌ده، که البته این طبیعت آدمی به‌خصوص در همچین سطوحیه.


حضرتعالی همان به که اظهار فضل نکنید، همان خزعبل شما در این باب که فارس‌ها ایرانی نیستند و هرچه ایران دارد از لرها و لک‌ها دارد کافی است تا به این پی ببریم نگاه‌تان به مسائل تا چه اندازه سطحی و کودکانه است، یحتمل حتی عاجز از این هستید که توضیح دهید فارس کیست و کجا زندگی می‌کند و چه خصوصیاتی دارد.
سطح سوادی که مدعی هستید از پرت‌و‌پلاهایتان مشخص است، ای کاش حداقل کمی تواضع و فروتنی داشتید!


یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبر سری مست داشت

بر کوشیار آمد از راه دور
دلی پر ارادت، سری پر غرور

خردمند از او دیده بردوختی
یکی حرف در وی نیاموختی

چو بی بهره عزم سفر کرد باز
بدو گفت دانای گردن فراز

تو خود را گمان برده‌ای پر خرد
انائی که پر شد دگر چون برد؟

ز دعوی پری زان تهی می‌روی
تهی آی تا پر معانی شوی

ز هستی در آفاق سعدی صفت
تهی گرد و باز آی پر معرفت

بوستان، در باب تواضع - سعدی شیرازی


در باب اینکه بعضی عزیزان می‌گن چیکار به مردم دارید، بذارید راحت باشن، والا به من که ربطی نداره یکی تو خونه‌اش به چه زبانی حرف می‌زنه، حالا این زبان عربی باشه، انگلیسی باشه، تامیلی یا این زبان ساختگیه پرسو-انگلیش این خانم.
مهم اینه هر کسی در فضای مجازی فعالیت می‌کنه و کما اینکه محتوایی تولید کنه ما این حق رو داریم ازش انتقاد کنیم و خودش هم باید این تبعات تولید محتوا کردن رو بپذیره.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
این مدل از سخن گفتن تنها نشانهٔ یک چیز است: تازه به دوران رسیدگی.


این خانم مدیرعامل شرکت نستله است که یک سخنرانی کرده که پر از کلمات غیرضروری انگلیسی بود و مثلاً جای خریدن ایشون می‌گفت Buy کردن، و خب طبیعتاً بهشون حمله شده که آقا این فرهنگ مبتذل چیه و این نوع تکلم چه صیغه‌ایه باب شده؟
حالا این آقای نمایشگاه‌دار اومده می‌گه شما رو اصلاً راه نمی‌دادن در اون جلسه که دارید اعتراض می‌کنید!
خب به جهنم که راه نمی‌دادن! اصلاً ما فقیر، گدا و ندار، حداقل شرافت‌مون انقدر هست که دل به حال زبان ملّی‌مون بسوزونیم، اگر امثال شما در کسب ثروت موفق بودن در کسب شرافت بسیار ضعیف بودید.
شما نشان از فقر فرهنگی این مملکت هستید، رشد نامتوازن توان مالی افراد و فرهنگ‌شون!


تاریخ ایران به حدّی پُر ماجرا، پُر تَمَوّج و عبرت‌انگیز است که شاید هرگز نشود با اطمینان با آن روبرو شد. البتّه کشورهای کهنسالِ دیگری هستند مانند مصر و چین و هند، ولی تاریخ آنان ولو درازتر از تاریخ ایران باشد، به گوناگونیِ آن نیست.
علّت اصلی آن است که ایران بر سر چهار راهِ جهانِ شناخته شده قرار داشته، و شرق و غرب و شمال و جنوب را به هم می‌پیوسته و برخوردگاهِ تجارت و تمدّن و منازعه‌ی دنیای باستان بوده.


یگانگی در چندگانگی - دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن


همین که ایشون گفت، تماماً همین.


چو قفل‌آزمایی به هرمس رسید
ز زنجیر خایی درآمد کلید

از آن پیشتر کان گره باز کرد
سخن بر دعای شه آغاز کرد

که بر هر چه شاید گشادن ز بند
دل و رای شه باد فیروزمند

فلک باد گردنده بر کام او
مگر داد از این خسروی نام او

چو شه را چنین آمده‌ست اختیار
که نُقلی دهد شاخ هر میوه بار

مرا هم ز فرمان نباید گذشت
کنون سوی پرسش کنم بازگشت

از آنگه که بردم به اندیشه راه
در این طاق پیروزه کردم نگاه

برآنم که این طاق دریا شکوه
معلق چو دودی‌ست بر اوج کوه


به بالای دودی چنین هولناک
فروزنده نوری‌ست صافی و پاک

نقابی‌ست این دود در پیش نور
دریچه دریچه ز هم گشته دور

ز هر رخنه کز دود ره یافته‌ست
به اندازه نوری برون تافته‌ست

همان انجم از ماه تا آفتاب
فروغی‌ست کاید برون از نقاب

وجود آفرینش بدانم درست
ندانم که چون آفرید از نخست

خسمه، اسکندرنامه - بخش دوّم: خردنامه، بخش ۲۵: گفتار هرمس - نظامی گنجوی


آثار طنز و خوب مدرن مانند فمیلی گای، ریک و مورتی، بوجک، آفیس و... متولد نمی‌شدن اگر مانتی پایتن وجود نداشت و با سری سیرک پرندهٔ مانتی پایتون(Monty python's Flying Circus) این نوع از طنزپردازی رو باب نمی‌کرد. آنچه نوابغ مانتی پایتون رو برای من همیشه جالب کرده تازگی داشتن طنزهای این گروه و تنوع و تکثرشون در طنزه، چیزی که خیلی کم می‌شه تو دیگر آثار دید و در ابعاد کوچک‌ترش تو فمیلی گای می‌شه دید.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
این ویدئو بخشی از فیلم مانتی پایتون و جام مقدسه(Monty Python and the Holy Grail) که شاه آرتور در جنگل به یک شوالیهٔ سیاه برخورد می‌کنه و نخست دعوت‌اش می‌کنه تا با شاه به کملات بره و جزوی از یاران‌اش بشه.
اما شوالیهٔ سیاه شروع می‌کنه به جنگیدن با شاه آرتور و خب در این جنگ شاه آرتور می‌زنه و شوالیهٔ سیاه رو شتک می‌کنه و دست‌و‌پاش رو قطع می‌کنه.
اما یک چیز جالبی وجود داره که شوالیهٔ سیاه پس از قطع شدن هر کدام از دست‌ها یا پاهاش باز هم رجز می‌خونه و هل من مبارزش قطع نمی‌شه، حتی وقتی که دو دست و پاش رو از دست داده!
شوالیهٔ سیاه نمادی از سیاست‌های خارجی جمهوری اسلامی و محور مقاومت و تفکرات کودک‌مآبانهٔ ارزشی جماعته که حتی وقتی زدن لت و پارش کردن هم باز رجزخوانی‌اش قطع نمی‌شه و مبارز می‌طلبه، همیشه هم دنبال پیروزیه و حتی یکبار به مساوی هم راضی نیست.


Muslims are the first victims of Islam. Many times I have observed in my travels in the Orient, that fanaticism comes from a small number of dangerous men who maintain the others in the practice of religion by terror. To liberate the Muslim from his religion is the best service that one can render him.

Ernest Renan

ترجمهٔ فارسی:

مسلمانان نخسین قربانیان اسلام هستند. در سفرهای خود به مشرق‌زمین بارها مشاهده کرده‌ام که سرچشمهٔ تعصب از عده‌ای قلیل از مردان است که از طریق وحشت دیگران را در انجام اعمال دینی نگه می‌دارند.
رهاسازی مسلمان از دین‌اش بهترین خدمتی است که می‌توان به وی کرد.

پی‌نوشت: ترجمه از خودمه، کمی‌ها و کاستی‌هاش رو ببخشید خلاصه‌.


این متن سخنرانی ارنست رنان شرق‌شناس و مؤرخ فرانسویه با عنوان «اسلام و علم»، رنان در این سخنرانی موضع اسلام نسبت به علم رو این‌طور معرفی می‌کنه که اسلام بخاطر داشتن اجزای دگماتیستی در هستهٔ اصلی‌اش اصولاً صد علم و فلسفه است و معتقده آن‌چه فلسفهٔ اسلامی خوانده می‌شه آن چیزی است که از زیر دست مسلمانان در رفته و نشان به آن نشان که فلاسفه در جهان اسلام مغضوب دستگاه حاکمیت و روحانیت بودن و‌ همواره مجبور به گریز و نقل مکان از ملکی به ملکی دیگر بودن.
حالا رنان در باب اینکه نژاد عرب و ترک که مهمترین نژادها در گسترش اسلام بودن هم نظری داره که این نظرات در نظر امروزی ما نظراتی نژادپرستانه است اما در بین مستشرقین غربی اون زمان نظری متداول بوده، نظراتی از این قبیل که این نژادها مردمانی بربر و بی‌تمدن هستند که خصیصه اصلی‌شون جزم‌اندیشی و ضدیت با علوم و فلسفه است!
من فقط تونستم نسخهٔ انگلیسی رو از روی سایت دانشگاه مک‌گیل کانادا بارگیری کنم و ترجمهٔ فارسی این سخنرانی رو پیدا نکردم، اگر دوستانی ترجمهٔ فارسی سخنرانی رو داشتند حتماً ارسال کنند.
این نکتهٔ پایانی رو هم اضافه کنم که در آن زمان این سخنرانی در ممالک اسلامی با بازخوردهای زیادی همراه بود و سید جمال‌الدین اسدآبادی هم جوابیه‌ای به زبان فرانسه در باب این سخنرانی رنان نوشت و برای این شرق‌شناس فرانسوی ارسال کرد.




دوست مشمار، آن که در نعمت زند
لافِ یاریّ و برادرخواندگی

دوست آن دانم که گیرد دستِ دوست
در پریشان‌حالی و درماندگی

گلستان، باب اوّل در سیرت پادشاهان، حکایت شمارهٔ ۱۶ - سعدی شیرازی

تصویر: دست خط بهادرشاه دوّم، آخرین شاه سلسلهٔ گورکانیان هند.

Показано 20 последних публикаций.