#شرح_مثنوی_معنوی_کریم_زمانی
#در_بيان_آن_كه_نادر_افتد_كه_مريدى_در_مدعى_مزور_اعتقاد_به_صدق_ببندد
@molaviname
▫️در بیان آنکه نادر افتد که مُریدی در مدّعیِ مزوّر اعتقاد به صدق بندد که او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد که شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند و لیکن به نادر باشد
(۲۲۸۳) لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حقِ او نافع آید آن دروغ
کم پیش میآید که جوینده و طالبی که خود برخوردار از نور هدایت است، مرشد دروغین برای سلوک او مفید افتد. [گاه می شود که سالک با نیّت پاک تحت ارشاد پیری دروغین قرار میگیرد، و او به اهداف عالیه هدایت میرسد، ولی پیر دروغین در آتش هویٰ پرستی خود میسوزد. البته این مورد بسیار کم اتفاق می افتد.]
(۲۲۸۴) او به قصد نیکِ خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت، وان آمد جسد
آن مرید سالک با نیّت نیک خود به هدایت راه میبرد. گرچه او آن پیر دروغین را جان و روان میپندارد، ولی در واقع آن پیر مدّعی، همچون جسدِ فاقد جان است و دارای حیات معنوی نیست.
(۲۲۸۵) چون تحرّی۱ در دلِ شب قبله را
قبله نی و آن نمازِ او روا
به عنوان مثال، کسی که برای نمازگزاردن در دل شب، قبله را بجوید و پیدا نکند، بازهم نمازش درست و مقبول است.
(۲۲۸۶) مدّعی را قحطِ جان، اندر سر است
لیک ما را قحطِ نان بر ظاهرست
مدّعی دروغین، باطناً و برحسب درون، دچار فقر و نداری جان و معناست، از اینرو این فقر و بیمایگی، مخفی است، ولی فقر ما نسبت به امور مادّی، ظاهر و آشکار است. [از اینروست که شناخت مرشد صادق از کاذب، دشوار است.]
(۲۲۸۷) اما چرا چون مدعی پنهان کنیم؟
بهر ناموسِ مزوِّر جان کَنیم؟
ما برای چه فقر ظاهریمان را پنهان کنیم، درست مانند آن مدعی که فقر باطنیاش را کتمان میکند؟ و برای چه به خاطر حسن شهرت دروغین و ریایی خود جان بکنیم و به رنج و تعب گرفتار آییم؟
۱. تحرّی: طلب صواب، جستجو.
۲. مُزَوَّر: ساختگی، دروغین.
پایان #بخش_صدو_سیزدهم
@molaviname
🌸🌸🌸
#در_بيان_آن_كه_نادر_افتد_كه_مريدى_در_مدعى_مزور_اعتقاد_به_صدق_ببندد
@molaviname
▫️در بیان آنکه نادر افتد که مُریدی در مدّعیِ مزوّر اعتقاد به صدق بندد که او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد که شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند و لیکن به نادر باشد
(۲۲۸۳) لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حقِ او نافع آید آن دروغ
کم پیش میآید که جوینده و طالبی که خود برخوردار از نور هدایت است، مرشد دروغین برای سلوک او مفید افتد. [گاه می شود که سالک با نیّت پاک تحت ارشاد پیری دروغین قرار میگیرد، و او به اهداف عالیه هدایت میرسد، ولی پیر دروغین در آتش هویٰ پرستی خود میسوزد. البته این مورد بسیار کم اتفاق می افتد.]
(۲۲۸۴) او به قصد نیکِ خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت، وان آمد جسد
آن مرید سالک با نیّت نیک خود به هدایت راه میبرد. گرچه او آن پیر دروغین را جان و روان میپندارد، ولی در واقع آن پیر مدّعی، همچون جسدِ فاقد جان است و دارای حیات معنوی نیست.
(۲۲۸۵) چون تحرّی۱ در دلِ شب قبله را
قبله نی و آن نمازِ او روا
به عنوان مثال، کسی که برای نمازگزاردن در دل شب، قبله را بجوید و پیدا نکند، بازهم نمازش درست و مقبول است.
(۲۲۸۶) مدّعی را قحطِ جان، اندر سر است
لیک ما را قحطِ نان بر ظاهرست
مدّعی دروغین، باطناً و برحسب درون، دچار فقر و نداری جان و معناست، از اینرو این فقر و بیمایگی، مخفی است، ولی فقر ما نسبت به امور مادّی، ظاهر و آشکار است. [از اینروست که شناخت مرشد صادق از کاذب، دشوار است.]
(۲۲۸۷) اما چرا چون مدعی پنهان کنیم؟
بهر ناموسِ مزوِّر جان کَنیم؟
ما برای چه فقر ظاهریمان را پنهان کنیم، درست مانند آن مدعی که فقر باطنیاش را کتمان میکند؟ و برای چه به خاطر حسن شهرت دروغین و ریایی خود جان بکنیم و به رنج و تعب گرفتار آییم؟
۱. تحرّی: طلب صواب، جستجو.
۲. مُزَوَّر: ساختگی، دروغین.
پایان #بخش_صدو_سیزدهم
@molaviname
🌸🌸🌸