هر شب تو را به قلب خودم وعده میدهم
عقلش نمیرسد که نگیرد بهانهات
صد بار گفتهام که بیارام در برم
فهمش نمیکشد که دگر نیست شانهات
ترسیده از نبودن تو قلب کوچکم
گفتم که عادتم نده بر آب و دانهات
همت بکن نشانی خود را عوض کنی
بد خو گرفته پام به شبهای خانهات
بستم به قعر آینهها چشم خویش را
اما گرفته از دل تنگم نشانهات
گفتم که نیست رفته دگر او تمام شد
با کینه کرد فحش غریبی روانهات
گفتم شریف باش که یادش همیشه هست
گفتا: «رسیده اشک تو تا زیر چانهات
بیخود به من نگو که برایت مهم نبود
او رفته تا به غم بکند جاودانهات
ای بر تمام بیصفتان لعنت از ازل
ای بر دو چشم پر شرر نازدانهات»
او گفت و گفت و من ته دل میتکاندمت
او حرف زشت و بر لب من هی ترانهات
گفتی برو به ظلم چنین عامدانهات
ای من فدای لحن خوش آمرانهات
هرشب تو را خودم به خودم وعده میدهم
عقلم نمیرسد که نگیرم بهانهات
فهمم نمیکشد که هوایت تمام شد
فهمم نمیکشد که دگر نیست شانهات
#مریم_صفری
عقلش نمیرسد که نگیرد بهانهات
صد بار گفتهام که بیارام در برم
فهمش نمیکشد که دگر نیست شانهات
ترسیده از نبودن تو قلب کوچکم
گفتم که عادتم نده بر آب و دانهات
همت بکن نشانی خود را عوض کنی
بد خو گرفته پام به شبهای خانهات
بستم به قعر آینهها چشم خویش را
اما گرفته از دل تنگم نشانهات
گفتم که نیست رفته دگر او تمام شد
با کینه کرد فحش غریبی روانهات
گفتم شریف باش که یادش همیشه هست
گفتا: «رسیده اشک تو تا زیر چانهات
بیخود به من نگو که برایت مهم نبود
او رفته تا به غم بکند جاودانهات
ای بر تمام بیصفتان لعنت از ازل
ای بر دو چشم پر شرر نازدانهات»
او گفت و گفت و من ته دل میتکاندمت
او حرف زشت و بر لب من هی ترانهات
گفتی برو به ظلم چنین عامدانهات
ای من فدای لحن خوش آمرانهات
هرشب تو را خودم به خودم وعده میدهم
عقلم نمیرسد که نگیرم بهانهات
فهمم نمیکشد که هوایت تمام شد
فهمم نمیکشد که دگر نیست شانهات
#مریم_صفری