#پارت914
کلافه به سمت کاناپه مورد قبلم رفتم که فرهاد گفت :
_ می تونستی لج نکنی و بلند نشی بیای اینجا و بعد این همه اتفاق نمی افتاد
با حرفش تک خنده عصبی کردم و گفتم:
_ مسبب همه این اتفاقای مزخرف تویی
مسبب دوری من از بهترین افراد زندگیم،
کسی که من و کشوند اینور دنیاتویی
میفهمی تو
همه این هارو با جیغ و داد تو روش می
گفتم
چهرش مبهوت بود اما سعی می کرد نشونش نده
توی جاش جا به جا شدو گفت :
_ من من تورو آدمم نمی دونستم قبلا
و پوزخندی زد اما چهرش معلوم بود که حرفش فقط حرفه
می دونم حس می کنم شایدم ...
شایدم دارم خودم و قانع می کنم
اشک توی چشام جمع شدو کم کم روی گونه ها روون شد
جیغ کشیدم وهمونطور که گریه میکردم گفتم :
کلافه به سمت کاناپه مورد قبلم رفتم که فرهاد گفت :
_ می تونستی لج نکنی و بلند نشی بیای اینجا و بعد این همه اتفاق نمی افتاد
با حرفش تک خنده عصبی کردم و گفتم:
_ مسبب همه این اتفاقای مزخرف تویی
مسبب دوری من از بهترین افراد زندگیم،
کسی که من و کشوند اینور دنیاتویی
میفهمی تو
همه این هارو با جیغ و داد تو روش می
گفتم
چهرش مبهوت بود اما سعی می کرد نشونش نده
توی جاش جا به جا شدو گفت :
_ من من تورو آدمم نمی دونستم قبلا
و پوزخندی زد اما چهرش معلوم بود که حرفش فقط حرفه
می دونم حس می کنم شایدم ...
شایدم دارم خودم و قانع می کنم
اشک توی چشام جمع شدو کم کم روی گونه ها روون شد
جیغ کشیدم وهمونطور که گریه میکردم گفتم :