وقتی حرفی میانمان نمیگذرد
وقتی سر و صدای بودنت نمیآید
به مزرعهی پنبه میاندیشم
به هیاهوی پوچ اطراف
به رقص زبانهایی که حرمت گوش را میشکنند.
به راستی جهان چه بیهوده گلوییست
وقتی تو تمام سکوتی.
مردم
انبار واژههای نامفهوماند.
یک مشت حرفِ
از جام دهان سر رفته.
نه
دوباره به مزرعه بر میگردم
به گوشهایم وعده میدهم منظومهای بنویسم برگرفته از دم و باز دمت.
بخوانمت آن طور
که سخن به اعتبار گذشتهاش برگردد
به زمانی که گلویت را
ذوق گفتگو تکان میداد
به همان لحظه که عشق
وقت مهمانی لبهامان
سراپا
سرخ میپوشید.
س
#رسول_ادهمی
@loverule
وقتی سر و صدای بودنت نمیآید
به مزرعهی پنبه میاندیشم
به هیاهوی پوچ اطراف
به رقص زبانهایی که حرمت گوش را میشکنند.
به راستی جهان چه بیهوده گلوییست
وقتی تو تمام سکوتی.
مردم
انبار واژههای نامفهوماند.
یک مشت حرفِ
از جام دهان سر رفته.
نه
دوباره به مزرعه بر میگردم
به گوشهایم وعده میدهم منظومهای بنویسم برگرفته از دم و باز دمت.
بخوانمت آن طور
که سخن به اعتبار گذشتهاش برگردد
به زمانی که گلویت را
ذوق گفتگو تکان میداد
به همان لحظه که عشق
وقت مهمانی لبهامان
سراپا
سرخ میپوشید.
س
#رسول_ادهمی
@loverule