سکس مریم با پیرمرد
سلام دوستان اینم یه فانتزی دیگه امیدوارم لذت ببرید ؛)
مریم همیشه معمولی بود و هیچ چیز خیلی خاصی در موردش وجود نداشت. تو مدرسه بهترین شاگرد نبود، بدترین شاگرد هم نبود. خیلی خوشگل نبود اما زشت هم نبود. خیلی پولدار نبود اما بی پول هم محسوب نمیشد، خلاصه اینکه به معنی واقعی کلمه معمولی بود. شاید باورتون نشه اما همه ی اینها وقتی که مریم ۱۹ ساله از شهرستانشون اومد تهران وارد دانشگاه شد تغییر کرد.
وقتی مریم دید که دخترای دانشگاه آزاد به خودشون میرسن و صد قلم آرایش میکنن و صد جور عمل جراحی پلاستیک انجام میدن و از هر طرف پسرا واسشون غش و ضعف میرن، اون هم تصمیم گرفت که عقب نمونه و دست به کار شد. اول از عمل بینی شروع کرد وتا پایان سال اول دانشگاهش دیگه کسی نمیتونست بشناستش.در همین حین باشگاه هم میرفت و یه بدن خیلی خوب ساخته بود. خلاصه جونم براتون بگه اون مریم معمولی تبدیل شده بود به یه داف اسمی با سینه های پروتزی ۸۵، کمر باریک، بینی سر بالا و لبای قشنگ و باد کرده که خودش دوست داشت همیشه با یه رژ لب صورتی رنگشون کنه.مریمی که هیچ پسری بهش توجه نمیکرد حالا شده بود مرکز توجه کل دانشگاه.
دقیقا همین زمان بود که مریم با اولین دوست پسرش-علی- آشنا شد. علی یه پسر خوشتیپ و خوش رفتار بود که با حرفاش حسابی دل مریمو به دست آورده بود و خامش کرده بود و مریم که با وجود قیافه ی دافش هنوز سادگی دخترونشو حفظ کرده بود، خام حرفای علی شد.همه چیز اول از یه لاپایی ساده شروع شد و به تدریج پیشرفت کرد تا مریم حاضر شد اجازه بده که علی پردشو بزنه چون معتقد بود که عشق واقعی وجود داره و علی برای اون ساخته شده و تا ابد مال همدیگن. خلاصه علی پرده ی مریمو زد و یه مدت با کسش حال کرد و جلو همه ی دانشگاه پز داد که این دافه زیر من میخوابه ولی بعد چند ماه که کس مریم واسش خسته کننده و تکراری شد و آپشنای بهتری پیدا کرد که هم کس میدادن هم کون، مریم بی نوا رو رها کرد و رفت.
مریم هم که حسابی افسرده شده بود سعی کرد ناراحتیشو با سکس درمان کنه و در عرض چند ماه با ۱۰ تا پسر دیگه خوابید و اون موقع تازه فهمید که چقد کیر های بهتری از کیر علی وجود داره. مریم دوست داشت انواع کیر ها رو امتحان کنه: کیر های بلند و نازک، کیر های کلفت، کیر های نسبتن کوچیک، نسبتن بزرگ خلاصه هر کیری جاذبه ی خاص خودشو داشت براش.
یه روز پاییزی مریم توی یه کافه با یه پسر جدید به نام امیر آشنا شد و درسته که خودش هم نمیتونست باور کنه که دوباره بتونه عاشق بشه اما امیر آروم آروم زیر پوستش نفوذ کرد و دلش رو به دست آورد. این دفعه اما یه مشکل خیلی بزرگ وجود داشت و اونم این بود که مریم نمیتونست به یه دونه کیر راضی بشه. این بود که تصمیم گرفت مشکلشو با امیر در میون بذاره و در اوج ناباوری امیر خیلی منطقی با این اعتراف مریم کنار اومد و پیشنهاد داد که میتونن یه رابطه ی باز داشته باشن، یعنی اینکه به لحاظ احساسی فقط همدیگرو دوست داشته باشن اما هرکدومشون میتونن با هرکس خواستن رابطه جنسی برقرار کنن(به شرط اینکه رابطه جنسی با استفاده از کاندوم و وسایل پیشگیری از بیماری های مقاربتی باشه). مریم هم از خداخواسته قبول کرد و اینطوری شد که رابطه ی باز مریم و امیر شروع شد.
در عرض دوسالی که مریم و امیر با هم بودن شاید مریم با بیشتر از ۳۰ تا پسر به غیر از امیر خوابیده بود و هم از کون هم از کس بهشون داده بود اما عشقش نسبت به امیر روز به روز بیشتر میشد و خودش رو خوشحال ترین دختر دنیا میدونست.چون پدر مادر مریم شهرستان بودن و نمیتونستن سر از کارش در بیارن با امیر یه خونه تو پایین شهر گرفته بودن و زندگی نسبت خوبی رو داشتن. امیر سر کار میرفت و درآمدش بد نبود، مریم هم با اینکه هنوز دانشجو بود کار های پاره وقت میکرد و زندیگیشون از همه لحاظ مثل یه زوج معمولی بود به جز اینکه مریم به مردای دیگه کس میداد و امیر هم هر از چند گاهی دخترای دیگه رو میکرد.
همه چیز خوب بود تا اینکه یه روز امیر با ناراحتی اومد خونه و هرچی مریم ازش میپرسید چی شده جواب نمیداد. اوضاع برای چند روز به همین منوال پیش رفت تا اینکه مریم دیگه صبرشو از دست داد و به امیر گفت اگه نگه چرا اینقد افسرده و سرد شده مجبوره که باهاش بهم بزنه. امیر هم که دیگه از پنهان کاری خسته شده بود گفت که به یه نفر قرض زیادی داره که نمیتونه بده و یارو هم گفته اگه تا چند روز دیگه باهاش تصفیه نکنه ازش شکایت میکنه و میندازتش زندان. مریم یکم فکر کرد و بالاخره یه راه چاره ی خیلی خوب به ذهنش رسید. به امیر گفت اصلن غمت نباشه فقط آدرسو طرفو بده به من تا مشکلتو حل کنم. امیر هم که مستاصل شده بود قبول کرد و آدرس مغازه ی عطاری کسی که بهش قرض داشت رو به مریم داد.
فردای اون روز مریم با یه مانتوی تنگ و آرایش سکسی رفت به ادرسی که امیر بهش داده بود. وقتی برای اولین بار طرفو دید موهای بدنش راست شد چون ط
سلام دوستان اینم یه فانتزی دیگه امیدوارم لذت ببرید ؛)
مریم همیشه معمولی بود و هیچ چیز خیلی خاصی در موردش وجود نداشت. تو مدرسه بهترین شاگرد نبود، بدترین شاگرد هم نبود. خیلی خوشگل نبود اما زشت هم نبود. خیلی پولدار نبود اما بی پول هم محسوب نمیشد، خلاصه اینکه به معنی واقعی کلمه معمولی بود. شاید باورتون نشه اما همه ی اینها وقتی که مریم ۱۹ ساله از شهرستانشون اومد تهران وارد دانشگاه شد تغییر کرد.
وقتی مریم دید که دخترای دانشگاه آزاد به خودشون میرسن و صد قلم آرایش میکنن و صد جور عمل جراحی پلاستیک انجام میدن و از هر طرف پسرا واسشون غش و ضعف میرن، اون هم تصمیم گرفت که عقب نمونه و دست به کار شد. اول از عمل بینی شروع کرد وتا پایان سال اول دانشگاهش دیگه کسی نمیتونست بشناستش.در همین حین باشگاه هم میرفت و یه بدن خیلی خوب ساخته بود. خلاصه جونم براتون بگه اون مریم معمولی تبدیل شده بود به یه داف اسمی با سینه های پروتزی ۸۵، کمر باریک، بینی سر بالا و لبای قشنگ و باد کرده که خودش دوست داشت همیشه با یه رژ لب صورتی رنگشون کنه.مریمی که هیچ پسری بهش توجه نمیکرد حالا شده بود مرکز توجه کل دانشگاه.
دقیقا همین زمان بود که مریم با اولین دوست پسرش-علی- آشنا شد. علی یه پسر خوشتیپ و خوش رفتار بود که با حرفاش حسابی دل مریمو به دست آورده بود و خامش کرده بود و مریم که با وجود قیافه ی دافش هنوز سادگی دخترونشو حفظ کرده بود، خام حرفای علی شد.همه چیز اول از یه لاپایی ساده شروع شد و به تدریج پیشرفت کرد تا مریم حاضر شد اجازه بده که علی پردشو بزنه چون معتقد بود که عشق واقعی وجود داره و علی برای اون ساخته شده و تا ابد مال همدیگن. خلاصه علی پرده ی مریمو زد و یه مدت با کسش حال کرد و جلو همه ی دانشگاه پز داد که این دافه زیر من میخوابه ولی بعد چند ماه که کس مریم واسش خسته کننده و تکراری شد و آپشنای بهتری پیدا کرد که هم کس میدادن هم کون، مریم بی نوا رو رها کرد و رفت.
مریم هم که حسابی افسرده شده بود سعی کرد ناراحتیشو با سکس درمان کنه و در عرض چند ماه با ۱۰ تا پسر دیگه خوابید و اون موقع تازه فهمید که چقد کیر های بهتری از کیر علی وجود داره. مریم دوست داشت انواع کیر ها رو امتحان کنه: کیر های بلند و نازک، کیر های کلفت، کیر های نسبتن کوچیک، نسبتن بزرگ خلاصه هر کیری جاذبه ی خاص خودشو داشت براش.
یه روز پاییزی مریم توی یه کافه با یه پسر جدید به نام امیر آشنا شد و درسته که خودش هم نمیتونست باور کنه که دوباره بتونه عاشق بشه اما امیر آروم آروم زیر پوستش نفوذ کرد و دلش رو به دست آورد. این دفعه اما یه مشکل خیلی بزرگ وجود داشت و اونم این بود که مریم نمیتونست به یه دونه کیر راضی بشه. این بود که تصمیم گرفت مشکلشو با امیر در میون بذاره و در اوج ناباوری امیر خیلی منطقی با این اعتراف مریم کنار اومد و پیشنهاد داد که میتونن یه رابطه ی باز داشته باشن، یعنی اینکه به لحاظ احساسی فقط همدیگرو دوست داشته باشن اما هرکدومشون میتونن با هرکس خواستن رابطه جنسی برقرار کنن(به شرط اینکه رابطه جنسی با استفاده از کاندوم و وسایل پیشگیری از بیماری های مقاربتی باشه). مریم هم از خداخواسته قبول کرد و اینطوری شد که رابطه ی باز مریم و امیر شروع شد.
در عرض دوسالی که مریم و امیر با هم بودن شاید مریم با بیشتر از ۳۰ تا پسر به غیر از امیر خوابیده بود و هم از کون هم از کس بهشون داده بود اما عشقش نسبت به امیر روز به روز بیشتر میشد و خودش رو خوشحال ترین دختر دنیا میدونست.چون پدر مادر مریم شهرستان بودن و نمیتونستن سر از کارش در بیارن با امیر یه خونه تو پایین شهر گرفته بودن و زندگی نسبت خوبی رو داشتن. امیر سر کار میرفت و درآمدش بد نبود، مریم هم با اینکه هنوز دانشجو بود کار های پاره وقت میکرد و زندیگیشون از همه لحاظ مثل یه زوج معمولی بود به جز اینکه مریم به مردای دیگه کس میداد و امیر هم هر از چند گاهی دخترای دیگه رو میکرد.
همه چیز خوب بود تا اینکه یه روز امیر با ناراحتی اومد خونه و هرچی مریم ازش میپرسید چی شده جواب نمیداد. اوضاع برای چند روز به همین منوال پیش رفت تا اینکه مریم دیگه صبرشو از دست داد و به امیر گفت اگه نگه چرا اینقد افسرده و سرد شده مجبوره که باهاش بهم بزنه. امیر هم که دیگه از پنهان کاری خسته شده بود گفت که به یه نفر قرض زیادی داره که نمیتونه بده و یارو هم گفته اگه تا چند روز دیگه باهاش تصفیه نکنه ازش شکایت میکنه و میندازتش زندان. مریم یکم فکر کرد و بالاخره یه راه چاره ی خیلی خوب به ذهنش رسید. به امیر گفت اصلن غمت نباشه فقط آدرسو طرفو بده به من تا مشکلتو حل کنم. امیر هم که مستاصل شده بود قبول کرد و آدرس مغازه ی عطاری کسی که بهش قرض داشت رو به مریم داد.
فردای اون روز مریم با یه مانتوی تنگ و آرایش سکسی رفت به ادرسی که امیر بهش داده بود. وقتی برای اولین بار طرفو دید موهای بدنش راست شد چون ط