Репост из: قمر از یار🎶
#متن_2
🦋پدر بزرگ ام همیشه *می گفت :
موهایتان را به شانه چوبی نه پلاستیکی شانه بکنید .
🪐 جدي عطول كان يقول : مشطوا شعراتكن بمشط او مشاطة خشب مش بلاستك .
🦋بهترین وزیباترین روزها روزهایی بود * که او به دیدن ما میآمد* .
🌞 احلا وأجمل أيام الأيام يلي كان يجي يزورنا (يشوفنا/يطل علينا) فيها
🦋او همه را دور خود جمع میکرد وبرایمان داستان وحکایت های قدیمی تعریف میکرد.*
⚡️كان يجمع الكل حولوا(حوالیه) ويحكيلنا قصص وحكايات قديمة
🦋و به ما نماز و قرآن یاد میداد*
⚡️وكان يعلمنا الصلا والقرآن
🦋همیشه میگفت : با صدای بلند حرف نزنید
🪐وعطول يقول : ما تحكوا عصوت عالي / يا / ما تحكوا بصوت عالي .
🦋 به یکدیگر ناسزا نگوئید و با هم مهربان باشید*
🌕ما تسبوا (تشتموا) حدن وكونو مع الكل مناح (عطوفين )
🦋به بزرگتر ها احترام بگذارید
🌔احترموا الكبار .
🦋پدر بزرگ ام عاشق امام رضا بود
وهمیشه به مادرم میگفت : برای من دعا کن تا بتوانم به مشهد بروم و آنجا زندگی کنم*
💫جدي كان بيحب الإمام الرضا كتير وعطول يقول لأمي : إدعيلي حتى إقدر روح عمشهد وعيش هونيك ( أسكن هونيك ) .
🦋در سال 2010 و چند روز مانده به اربعین امام حسین او تصمیم گرفت که به مشهد* برود
✨بعام 2010 /يا /بسنة 2010 (ألفين وعشرة) قبل بكم يوم من أربعين الإمام الحسين هوي قرر (صمم) ، إنو يروح على مشهد .
🦋قبل از سفر او با همه ی دختر ها وپسرهایش ملاقات کرد
🌞قبل السفر /يا/ قبل ما يسافر زار كل بناتو وولادو .
(شق sha2/زار/طل علی=ملاقات کرد)
🦋یکی از دخترهایش در تهران زندگی می کرد ویک پسرش در کرج*
🌕وحدي من بناتو عايشة بطهران وواحد من ولادو بي كرج
🦋رفت و با آنها دیدار کرد* و از آنجا همراه با خواهر ناتنی مادرم به مشهد رفت*
🌖راح وطل عليهن ومن هونيك مع بنتو اخت امي بس من غير أم راح على مشهد
🦋در راه به *دخترش گفت اگر من در مشهد بمیرم من را آنجا دفن کنید و اگر به اصفهان برگشتم مرا به مشهد منتقل کنید و آنجا به خاک بسپارید*
🌻بالطريق قال لبنتو إذا أنا متت بمشهد بتدفنوني هونيك . وإذا رجعت على أصفهان بتنقلو جثتي ع مشهد وبتدفنوني بمشهد .
🦋سرانجام او امام رضا را زیارت کرد و به اصفهان برگشت
🌔بعدين(اخیرا) زار الامام الرضا ورجع على أصفهان ( ع أصفهان )
🦋ودر سن 111 سالگی * در گذشت
✨وبعمر مية وحدعشر سنة توفى .
🦋 او را به مشهد منتقل کردند و در آنجا به خاک سپردند*
✨ونقلو جثتو ع مشهد ودفنوه هونيك .
#سلام_مشيك_مهزيار #على_ناصرى
🦋پدر بزرگ ام همیشه *می گفت :
موهایتان را به شانه چوبی نه پلاستیکی شانه بکنید .
🪐 جدي عطول كان يقول : مشطوا شعراتكن بمشط او مشاطة خشب مش بلاستك .
🦋بهترین وزیباترین روزها روزهایی بود * که او به دیدن ما میآمد* .
🌞 احلا وأجمل أيام الأيام يلي كان يجي يزورنا (يشوفنا/يطل علينا) فيها
🦋او همه را دور خود جمع میکرد وبرایمان داستان وحکایت های قدیمی تعریف میکرد.*
⚡️كان يجمع الكل حولوا(حوالیه) ويحكيلنا قصص وحكايات قديمة
🦋و به ما نماز و قرآن یاد میداد*
⚡️وكان يعلمنا الصلا والقرآن
🦋همیشه میگفت : با صدای بلند حرف نزنید
🪐وعطول يقول : ما تحكوا عصوت عالي / يا / ما تحكوا بصوت عالي .
🦋 به یکدیگر ناسزا نگوئید و با هم مهربان باشید*
🌕ما تسبوا (تشتموا) حدن وكونو مع الكل مناح (عطوفين )
🦋به بزرگتر ها احترام بگذارید
🌔احترموا الكبار .
🦋پدر بزرگ ام عاشق امام رضا بود
وهمیشه به مادرم میگفت : برای من دعا کن تا بتوانم به مشهد بروم و آنجا زندگی کنم*
💫جدي كان بيحب الإمام الرضا كتير وعطول يقول لأمي : إدعيلي حتى إقدر روح عمشهد وعيش هونيك ( أسكن هونيك ) .
🦋در سال 2010 و چند روز مانده به اربعین امام حسین او تصمیم گرفت که به مشهد* برود
✨بعام 2010 /يا /بسنة 2010 (ألفين وعشرة) قبل بكم يوم من أربعين الإمام الحسين هوي قرر (صمم) ، إنو يروح على مشهد .
🦋قبل از سفر او با همه ی دختر ها وپسرهایش ملاقات کرد
🌞قبل السفر /يا/ قبل ما يسافر زار كل بناتو وولادو .
(شق sha2/زار/طل علی=ملاقات کرد)
🦋یکی از دخترهایش در تهران زندگی می کرد ویک پسرش در کرج*
🌕وحدي من بناتو عايشة بطهران وواحد من ولادو بي كرج
🦋رفت و با آنها دیدار کرد* و از آنجا همراه با خواهر ناتنی مادرم به مشهد رفت*
🌖راح وطل عليهن ومن هونيك مع بنتو اخت امي بس من غير أم راح على مشهد
🦋در راه به *دخترش گفت اگر من در مشهد بمیرم من را آنجا دفن کنید و اگر به اصفهان برگشتم مرا به مشهد منتقل کنید و آنجا به خاک بسپارید*
🌻بالطريق قال لبنتو إذا أنا متت بمشهد بتدفنوني هونيك . وإذا رجعت على أصفهان بتنقلو جثتي ع مشهد وبتدفنوني بمشهد .
🦋سرانجام او امام رضا را زیارت کرد و به اصفهان برگشت
🌔بعدين(اخیرا) زار الامام الرضا ورجع على أصفهان ( ع أصفهان )
🦋ودر سن 111 سالگی * در گذشت
✨وبعمر مية وحدعشر سنة توفى .
🦋 او را به مشهد منتقل کردند و در آنجا به خاک سپردند*
✨ونقلو جثتو ع مشهد ودفنوه هونيك .
#سلام_مشيك_مهزيار #على_ناصرى