خداوندگار عشق


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


شعر و موسیقی و کتاب و فلسفه
جهانیان همه گر منع من کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید
حافظ
ادمین:
@Maryamtlla

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


☆☆☆

زین رنج و ملالی که نمی‌دانم چیست
بیدل، من و حالی که نمی‌دانم چیست
عمری‌ست به گردنِ خیال افتاده‌ست
تشویشِ خیالی که نمی‌دانم چیست

#بیدل_دهلوی

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

#دمی_با_سعدی 📓

یکی از معروف‌ترین داستان‌های بوستان سعدی هم، روایت حمام‌رفتن بایزید و تواضع بزرگ‌منشانه او است. سعدی علاوه بر بوستان در گلستان نیز بابی را به تواضع اختصاص داده است و این می‌تواند نشان از اهمیت تواضع در نگاه او داشته باشد:

شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون با یزید

یکی طشت خاکسترش بی‌خبر
فرو ریختند از سرایی به سر

همی گفت شولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی

که ای نفس من در خور آتشم
به خاکستری روی درهم کشم؟


بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه

بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست


تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت

به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی


ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدا بینی از خویشتن بین مجوی

گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان


گمان کی برد مردم هوشمند
که در سرگرانی است قدر بلند؟

از این نامورتر محلی مجوی
که خوانند خلقت پسندیده خوی


نه گر چون تویی بر تو کبر آورد
بزرگش نبینی به چشم خرد؟

تو نیز ار تکبر کنی همچنان
نمایی، که پیشت تکبر کنان

چو استاده‌ای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند

بسا ایستاده درآمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای


گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنت مکن بر من عیب‌ناک

یکی حلقهٔ کعبه دارد به دست
یکی در خراباتی افتاده مست

گر آن را بخواند، که نگذاردش؟
وراین را براند، که باز آردش؟

نه مستظهرست آن به اعمال خویش
نه این را در توبه بسته‌ست پیش

#بوستان
در عشق و مستی و شور

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


‌☆☆☆

افسانه‌ی چشم‌هایت

علیرضا قربانی و همایون شجریان

می‌روم
تا که فراموش کنم چشم تو را

می‌روم
تا که در آغوش کشم یاد تو را
و هوای هوس ِ وصل تو را،
خوابِ تو را
و نگاهـت...
که جهان است و جهان در نگهت


               شود آیا؟
               شود آیا
               که فراموش کنم
               چشم تو را؟

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

مدت‌هاست که در سنگینی دنیا گم شده‌ام. کسانی که دوستم داشته‌اند مرا سبک و نامرئی کرده‌اند، خیلی سبک تر از آن که بتوان خوشبخت بود! قلبم از تمام چیزهایی که خورده‌ام کثیف شده است. هیچوقت به من یاد ندادند که شور و شیرین، گوشت و روح، زندگی و رویا را از هم جدا کنم.
حالا حالم بهتر است. استراحت می‌کنم و باری دیگر دنیا را آرام آرام کشف می‌کنم.
حالا من... خودم... به تنهایی... از عهده‌ی خودم برمی‌آیم ...

  #کریستین_بوبن

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق




☆☆☆
#امشب_با_حافظ 📖

طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف


صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می‌خورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

حالا که دیگر کاری است که شده، اما راستش ترجیح می‌دادم تمام این سال‌ها، گنجشک خاکستریِ کوچکی بودم، پف‌کرده پرهای ریزش را، نشسته روی آنتن کج‌ومعوجی بر پشت‌بام خانه‌ای در نارمک. سال هزار و فرقی نمی‌کند چندِ هرچه که باشد. باران بزند یا نه، نمِ ریزی باشد زیر بال‌های ناچیزم که لرزم بپاشدشان آن‌طرف‌تر. اسفند باشد مثلاً. کمی مانده باشد به بهاری که می‌آید و من، گنجشک عاطل و باطل، ندانم که می‌آید و فرقی هم نکند برام.
حالا که گذشت، اما دلم می‌خواست معطل بمانم میان پریدن و ماندن در هوای ولرم دودکشی قدیمی. و از شما چه پنهان، فرقی هم نکند که پاشم، باد، بی‌هوا، کجم کند به‌سمت هراز، بروم بی‌خیال، بمالم خودم را به رطوبت مانده لای ابرهای شمال یا نه، بمانم روی آنتن تا عید شود، بی‌رویا و عبث. فوقش خمپاره بیفتد به جان کاغذی‌ام، پیش از ترس. هوا چپ بیفتد با بیهودگی‌هام، یک حبه از تگرگ بخورد بر ملاج مختصرم، یا کرخ نشسته باشم همین‌طوری و کلاغ بَرَم دارد. دروغ چرا؟ بهتر… دیگر کاری است که شده اما
«من گریه‌ام گرفته که آخر… آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم…»

#رضا_براهنی

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

شب تار است روز من بیا خورشید تابانم
روان سوز است سوز من بیا ای راحت جانم

بیا ای یار دیرینم بیا ای جان شیرینم
دمی بنشین ببالینم که جان بر پایت افشانم

ترا خواهم ترا خواهم بغیر از تو کرا خواهم
بغیر از تو چرا خواهم توئی جانم توئی جانم

ز شادی چون شوم خندان توئی پیدا در آن خنده
ز غم چون میکنم افغان توئی پنهان در افغانم

زنی در من گهی آتش کنی گاهی دلم را خوش
کدامین بهتر است از لطف یا قهرت نمیدانم

ز من پرسی که مرد دنییی ای فیض یا عقبی
نه مرد این نه مرد آن پریشانم پریشانم

گروهی عالم و عاقل گروهی غافل و جاهل
من دیوانهٔ بیدل نه با اینم نه با آنم


#فیض_کاشانی

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

تو را به ترانه ها بخشیدم، به صدای موسیقی …


@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆


گفتمش: در وصل خواهی کشتنم یا در فراق؟
گفت: بی‌تابی مکن، خواهیم کردن زین دو یَک

#فیض_کاشانی

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
☆☆☆


«زندگی معنایی ندارد جز آنچه که ما به آن می‌بخشیم. کار هنر و ادبیات (خصوصاً شعر) معنا دادن به بی معنا(زندگی) یا تفسیر و تاویل آن است.»

#شاهرخ_مسکوب

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
☆☆☆
عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر
آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر

عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت
برگ جوان بردمد هر نفس از شاخ پیر

#مولانا

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق

آب حیات است عشق
در دل و جانش پذیر....

#مولانا
#نگینه_امانقلوا #سارانائینی #آرش _فولادوند


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
☆☆☆

دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بی‌رنگ رخت زمانه زندان منست

بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست

#مولانا

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق

ترکیب والس شماره دو از شستاکوویچ با یک رباعی از مولانا


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
☆☆☆

✍گاهی نه سکوت تسکین می‌دهد، نه سخن تسلا...که درد به هزار ترفند در نبرد با آدمیست و آرام نمی‌گیرد....نه به نوشیدن آبی سرد، نه با نوشتن از عمق درد... انگار واژه‌ها هم پژمرده می‌شوند و به واژگونی می‌غلتند...حرف بسیار است و دل بیقرار...گله زیاد و حوصله کم...زخم زخمه می‌زند و کلمات ناتوان‌تر از آنکه مرهم شوند...به گمانم نسبتی تراژیک میان غم و قلم برقرار است...میان نشنیده شدن و نوشتن....آنها که با واژه‌ها انس دارند و قلم را میانجی نجات دیگران از رنج کرده‌اند، درد خود را تنها به دوش می‌کشند که رنج روایتگران، کمتر رویت می‌شود....آنکه دستش به نوشتن آشناست، دلش به نیش خوردن مبتلاتراست و آنکه تسکین می‌دهد، غمگین‌تر....شاید تنها نوای موسیقی باشد که جان خسته‌اش را جلا دهد و روحش را نوازش کند تا ملالش در ملودی بتند و مرهم بیابد....نت‌ها نسخه‌های درمانند!

#رضا_صائمی

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

گفت: از جای‌ها کجا بهتر؟
گفت: جایگاه آن بهتر که آدمی را آن‌جا مونسی باشد.

#فیه_ما_فیه
#مولانا
@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

#امشب_با_حافظ 📖

عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست
از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

#دمی_با_سعدی 📓

سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد
مفتی ملت اصحاب نظر باز آمد

فتنه شاهد و سودازده باد بهار
عاشق نغمه مرغان سحر باز آمد

تا نپنداری کآشفتگی از سر بنهاد
تا نگویی که ز مستی به خبر بازآمد

دل بی‌خویشتن و خاطر شورانگیزش
همچنان یاوگی و تن به حضر بازآمد

سالها رفت مگر عقل و سکون آموزد
تا چه آموخت کز آن شیفته‌تر بازآمد

عقل بین کز بر سیلاب غم عشق گریخت
عالمی گشت و به گرداب خطر بازآمد

تا بدانی که به دل نقطه پابرجا بود
که چو پرگار بگردید و به سر بازآمد

وه که چون تشنه دیدار عزیزان می‌بود
گوییا آب حیاتش به جگر بازآمد

خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد
لاجرم بلبل خوشگوی دگر بازآمد

پای دیوانگیش برد و سر شوق آورد
منزلت بین که به پا رفت و به سر بازآمد

میلش از شام به شیراز به خسرو مانست
که به اندیشه شیرین ز شکر بازآمد

جرم‌ناک‌ است ملامت مکنیدش که کریم
بر گنهکار نگیرد چو ز در بازآمد

چه ستم کو نکشید از شب دیجور فراق
تا بدین روز که شبهای قمر بازآمد

بلعجب بود که روزی به مرادی برسید
فلک خیره‌کش از جور مگر بازآمد

دختر بکر ضمیرش به یتیمی پس از این
جور بیگانه نبیند که پدر بازآمد

نی چه ارزد دو سه خر‌مهره که در پیله اوست
خاصه اکنون که به دریای گهر بازآمد

چون مسلم نشدش ملک هنر چاره ندید
به گدایی به در اهل هنر بازآمد

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق
به مناسبت روز شیراز


☆☆☆

شنیده ام که ز دوری ،
هنوز رنجوری
اگر چه رنج و غمت
مایه ی ملال من است
ولی نهفته نماند که ضمن دلتنگی
خوشم که باز به خاطر ،‌
تو را خیال من است

#سیمین_بهبهانی

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

#دمی_با_سعدی 📓

خیال در هَمه عالم برفت و باز آمد
که از حضور تو خوشتَر ندید جایی را...

@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق


☆☆☆

قدرت يك زن در اثري كه ناهمواريها و سختي هاي زندگي بر او داشته نيست، بلكه قدرت زن در اين است كه اجازه نميدهد اين سختي ها به او ديكته كنند كه چه كسي بشود.

#سي_جويبل
@khodavandegareshgh

#کانال_خداوندگار_عشق

Показано 20 последних публикаций.