🔴 خودخواهی حاکمیتی عامل زوالجمعیتی
✍سید هاشم فیروزی
جورجسی ویلیامز استاد دانشگاه ایالتی نیویورک معتقد بود انسان ذاتا موجودی خودخواه است. ویلیامز فرضیه خود را حول دیدگاه زیستشناسانه توسعه داد.
او باور داشت:«ما خودخواهیم به طریق ویژهای که ژنهایمان طلب میکنند».
📌ژنهایی که از خلال نسلهای متعدد به زمان حال رسیدهاند. بهترین ژنها در مسابقهای بودهاند که با بیرحمی محض برای رسیدن به زمان حال همه دیگر شاخصهها را پشت سر گذاشتهاند!
این تنازع وراثتی و میل به خودخواهی از بدو حیات تا سنین پختگی و سپس با رقابت بر سر کسب منابع لازم برای تولیدمثل(غذا، آشیانه، جفتمناسب و غیره) استمرار پیدا میکند.
📌پروژه تولید مثل بعنوان غریزیترین کنش مشترک بین حیوان و انسان سطوحی بالایی از خودخواهی و میل به بقا و ماندگاری را بصورت بطنی یدک میکشد. رفتار والدین هرچند بارزترین نوع رفتار «یاریگرانه» و ناخودخواه شناخته میشود اما اگر والدین به طرق خاصی به کودکان خود کمک نمیکردند، در انتقال ژنهای خود نیز توفیقی نمیداشتند و بدینوسیله چرخه بقا، تکثر و ماندگارینسل که همانا سطوحی پررنگی از خودخواهی فردی را دارد متوقف میشد!
بنابراین والدین با رفتار یاریگر عملا در خدمت خودخواهی وراثتی عمل میکنند. چنین رفتاری اصطلاحا «ترجیح خویشان kin selection» نامیده میشود.
در نهایت «خودخواهی» را میتوان مترادف با خدمت به خود دانست. خودخواهی الزاما بمعنای آن نیست که ما هیچ وقت نمیتوانیم «ناخودخواه» باشیم.
📌ناتوانی حاکمیتی در ایران در طول چند دهه گذشته بجهت تعدیل میل خودخواهی صنفی و طبقهای، وضعیت بغرنج و پیچیدهای را برای جامعه ایران بوجود آورده که سطوح بالایی از زوال اجتماعی را خلق کرده است.
آقایان حاکم توانستند غریزیترین کنش انسانی که حسب توضیحات ابتدای متن اقدامی خودخواهانه از نوع سازنده است و توقفش براحتی امکانپذیر نیست را دچار توقف و اضمحلال نمایند!
جامعه سالیانی هست دست به نفی خویشتن میزند، جامعه حسب شرایط و استیلا و خودخواهی حداکثری صنفی و قشری و سیاسی و غلبه «منهای» محدود در هسته قدرت بر خویش دیگر تمایل به بقا، ماندگاری و تکثر خویشتن ندارد.
جامعه حسب باخت در فراهمآوری الزامات بقا(غذا، آشیانه، جفتمناسب و غیره) اکنون دیگر تمایل به تکثیر خود ندارد.
📌مسئله به همینجا ختم نمیشود بلکه حاکمیت با ناتوانی در بسط مفاهیم پایه برای عبور از خودخواهی، یک جامعه خودخواه نیز پرورش داده است.
در خودخواهی عمومی هم این حاکمیت است که مقصر است. اوست که با تقلیل فرهنگ به ایدئولوژیسیاسی مهمترین ابزارهای در دسترس همچون آموزشوپرورش، قانون و رسانه را به استخدام خودخواهی ایدئولوژیک خویش درآورده و بینیاز از توسعه فرهنگناخودخواهی این وضعیت نابسامان را پدید آورده است.
بخش کثیری از جامعه نمیداند و آموزش ندیده که موفقیت، پیروزی و ماندگاری امری جمعیست. اگر تعداد بازندگان و شکستخوردگان حسب خودخواهی بخشی از جامعه فزونی یابد، دیگر هیچکس رنگ آرامش را نخواهد دید! خودخواهی اقلیت در شکل سیاسی و یا عمومی دودمان کل جامعه را به باد خواهد داد.
آری فرهنگ این قدرت را دارد که انسان را از موجودی خودخواه به ناخودخواه تغییر دهد!
بلی محیط قدرت مقابله با وراثت را دارد و همانگونه که جان لاک و توماس هابز و آدام اسمیت بعنوان فیلسوف و عمده روانشناسان معتقد بودند:
محیط بواسطه ابزارهای در دسترس توان کنترل و هدایت ذات را دارد....
https://t.me/seyyedhashemfirouzihttps://t.me/kherad_jensi