ملامت بهتحقیق عشق هم بوَد، که عشق رخت برگیرد و عاشق خجل شود از خود و از خلق و از معشوق. در زوال عشق متاسف باشد. برِ آن دردی به خلیفتی بماند آنجا بدل عشق مدتی.¹ آنگاه تا خود به کجا رسد آن درد و آن نیز رخت برگیرد تا کاری تازه شود. و نیز بسیار بوَد که عشق روی بپوشد از ورق نمایش عشقی² و دردی نمودن گیرد که او بوقلمون است؛ هر زمانی رنگی دیگر برآورد و گاه گوید رفتم و نرفته باشد.³
¹: برای مدت اندکی به جای عشق، دردی نزد عاشق میماند.
²: عشق از ظاهر و نمودار گشتن دست میکشد.
³: دردی در دل عاشق پدیدار میگردد که بوقلمونصفت هر لحظه به شکلی درمیآید. گاه اینطور به نظر میرسد که این درد از بین رفته است، اما اینطور نیست و همچنان برقرار است.
سوانحالعشاق
احمد غزالی
@kalamat_k
¹: برای مدت اندکی به جای عشق، دردی نزد عاشق میماند.
²: عشق از ظاهر و نمودار گشتن دست میکشد.
³: دردی در دل عاشق پدیدار میگردد که بوقلمونصفت هر لحظه به شکلی درمیآید. گاه اینطور به نظر میرسد که این درد از بین رفته است، اما اینطور نیست و همچنان برقرار است.
سوانحالعشاق
احمد غزالی
@kalamat_k