هنر مدیریت


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


تماس با ادمين کانال:
@MrMedos

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


◀️ اگر می خواهید پولتان را دور بریزید کافی است برای کاری که هزینه مشخصی لازم دارد تا درست انجام شود، به صرفه جویی روی بیاورید!

دیوید اگیلوی






@honaremodiriat


تکنیک گاو بنفش!

ست گادین، نویسنده کتاب گاو بنفش، در کتابش می‌نویسد که چند سال پیش به همراه خانواده در فرانسه مشغول رانندگی بودم که ناگهان مجذوب صدها گاوی شدم که در مرتع زیبایی در کنار جاده می چریدند. از پشت شیشه اتومبیل، به این منظره چشم دوختم و از این همه زیبایی لذت بردم.

اما بعد از گذشت حدود بیست دقیقه، این منظره برام خیلی عادی و حتی کسالت آور شد. چون همه‌ی گاوها یک شکل و تکراری بودند. ممکن بود در کیفیت و جزییات متفاوت باشند، اما در چشم‌انداز کلی همگی یکسان و کسالت‌آور بودند.

ست گادین معتقد است که اگر میان آن همه گاو، رنگ یکی از آن‌ها بنفش بود، قطعا توجه همه را به خودش جلب می کرد و همه در موردش صحبت می کردند و می گفتند این یک چیز استثنایی و جدید و جالب است.

ست گادین این فرآیند و دیدگاه متمایز شدن از سایرین را تکنیک گاو بنفش نامگذاری کرد که در کسب و کار کاربرد زیادی دارد.

در بازار اشباع امروز که برای هر صنفی ده‌ها و صدها رقیب وجود دارد، باید یک موضوع بنفش برای کسب و کارتان ایجاد  کنید تا مردم به شما نگاه کنند و در مورد شما حرف بزنند.






@honaremodiriat


بررسی روند GDP ایران (تولید ناخالص داخلی)

🔴۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ جایی که اوباما تحریم های شدیدی بر ایران اعمال کرد

🟢۲۰۱۵ توافق هسته ای امضا و تحریم ها لغو شدند

🟢۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ سالهای برجام و رشد بیش از ۱۶ درصدی اقتصاد ایران

🔴۲۰۱۷ خروج ترامپ از برجام و ادامه ماجرا




@honaremodiriat




مدیر بودن نقش مهم و سختیه، به‌خصوص در شرایط امروز که سازمان‌ها همواره در حال تغییرن‌. اما اصلاً وظیفه یه مدیر چیه و چه مهارت‌هایی لازم داره؟

یه مدیر در سطح اول باید مهارت‌هایی مثل برنامه‌ریزی، سازماندهی، نظارت و هدایت رو داشته باشه تا بتونه مطمئن بشه که کارها درست، سریع و باکیفیت انجام می‌شن. در سطح دوم مهارت‌هایی قرار دادن که نیازن تا مدیر بتونه به کارکنان انگیزه بده و بهشون کمک کنه رشد کنن. در مرحله بعدی مهمه که مدیر بتونه خودش و زمانش رو به درستی مدیریت کنه. در مرحله آخر و بالاترین سطح یه مدیر برای موفقیت باید مهارت رهبری داشته باشه تا بتونه الهام‌بخش افراد باشه و مطمئن بشه که استراتژی و عملکرد شرکت با رسالت و چشم‌انداز اون هم‌راستا هستن‌.

تکراسا





@honaremodiriat


چه کنید تا کارکنان به شما احترام بگذارند؟

آرزوی هر مدیری است که بر کارکنانش تاثیر بگذارد تا به اهداف مورد نظر سازمان تحت رهبری او دست یابند و از سویی دیگر مورد احترام افرادش نیز باشد. یکی از هنرهای مدیران بزرگ و موفق این است که به هر دوی این دو ایده‌آل‌ها به‌طور همزمان دست یافته‌اند و در این مسیر اصول و راهکارهایی را مورد توجه داشته‌اند که در این مطلب به آنها پرداخته خواهد شد.

سبک مدیریتی خودتان را پیدا کنید:

اینکه شما به روشنی بدانید که سازمان یا تیم تحت رهبری تان را با دانش فنی‌تان کنترل می‌کنید یا اینکه از کاریزما و کیش شخصیتی‌تان برای هدایت و انگیزه دادن به کارکنان‌تان بهره می‌گیرید، باعث خواهد شد افرادتان شما را قبول داشته باشند و برای شما احترام قائل شوند.

نسبت به افرادتان دلسوز باشید و این دلسوزی را به آنها نشان دهید:

هیچ‌چیزی بیشتر از بی‌اعتنایی به کارکنان و ارزش قائل نشدن به شخصیت افراد موجب از بین رفتن نفوذ و احترام مدیر نزد کارکنانش نمی‌شود.

تا آنجا که می‌توانید اطلاعات‌تان را افزایش دهید:

هرچه دانش و آگاهی یک مدیر از شرایط و مسائل پیرامون سازمان بیشتر و عمیق‌تر باشد، بر میزان کارآیی و تصمیم‌گیری‌های درست و بجای او افزوده خواهد شد و همین مساله باعث افزایش منزلت و اعتبار او نزد افرادش خواهد شد.

روی خودتان سرمایه‌گذاری کنید:‌

رهبران بزرگ همیشه در حال یادگیری هستند و از طریق آموختن چیزهای جدید است که روی خود سرمایه‌گذاری می‌کنند.

بِرندتان را مدیریت کنید:

شما به‌عنوان رهبر یک شرکت یا سازمان باید مدیریت کاملی بر برندتان داشته باشید و برای این کار بايد از طریق بازخورد گرفتن از مشتریان و کسانی که با شرکت‌تان در ارتباط هستند، نام و شهرت مجموعه تحت رهبری‌تان را بهبود ببخشید.

روی آینده تمرکز کنید:

هنر رهبران بزرگ، تصویرسازی از آینده و متمرکز ساختن تمام قوای سازمانی بر تحقق اهداف آتی است.

افرادتان را به‌طور دقیق بشناسید:

این هنر یک مدیر خوب است که بداند افرادش به چه چیزی علاقه دارند، سرگرمی مورد علاقه‌شان چیست، نام فرزندشان چیست و از همه مهم‌تر اینکه آنها در چه چیزی عالی و توانمند هستند. کارکنان، عاشق مدیری هستند که شناخت دقیقی از آنها دارد.

به رشد و ارتقای حرفه‌ای کارکنان‌تان توجه کنید:

شما به‌عنوان یک رهبر حتما بايد زمینه رشد و ترقی افرادتان را نیز فراهم آورید، چرا که موفقیت فردی تک تک افراد باعث موفقیت کل سازمان خواهد شد.

به‌طور نامحدود افرادتان را مورد ستایش قرار دهید:

وقتی افرادتان عملکرد خوبی از خود نشان دادند، حتما از آنها تقدیر کنید. شما می‌توانید تعریف و تشکر از کارکنان‌تان را هم به صورت حضوری و در مقابل دیگران انجام دهید و هم به صورت مجازی و از طریق فرستادن ایمیل‌های حاوی سپاس و قدردانی و در صورت امکان دادن هدایایی کوچک اما معجزه گر به آنها.

به افرادتان ثابت کنید که هوای آنها را دارید:

مطمئن باشید در این صورت آنها هم در مواقع بحرانی هوای شما را خواهند داشت.

بهترین‌ها را در اطرافتان جمع کنید:

از قدیم گفته‌اند «همه چیز را همگان دانند» پس شما هم باید از غرور بیجا دست بردارید و با جمع کردن بهترین نیروها و کسانی که نقاط ضعف شما را پوشش می‌دهند و جبران می‌کنند یک من برتر و کامل‌تر به وجود بیاورید.

اول بشنوید بعد سخن بگویید:

رهبران بزرگ بیشتر گوش می‌کنند و کمتر حرف می‌زنند. آنها همچنین قبل از هر اظهار‌نظری خوب در مورد آن پرس‌و‌جو می‌کنند و پس از تفکر کافی تصمیم‌گیری می‌کنند.

همیشه خطر کنید:

چرا که تا ریسک و مخاطره‌ای نباشد خبری از موفقیت و پاداش نخواهد بود. افرادی که تحت مدیریت رهبران جسور و بی باک کار می‌کنند هم آنها را تحسین می‌کنند و هم برای آنها فداکاری خواهند كرد.

همیشه به دنبال بزرگ‌ترین‌ها و بهترین‌ها باشید.

رهبران بزرگ و محبوب همیشه به دنبال تکامل هستند. آنها به درستی بر این اعتقادند که بهترین روز کاری‌شان فردا خواهد بود و بزرگ‌ترین موفقیت‌ها در آینده انتظارشان را می‌کشد.

منبع: entrepreneur





@honaremodiriat


بدون شرح...




@honaremodiriat


با کارکنان تان مهربان باشید

جنیفر اسپالدینگ رهبر و مربی اجرایی است که برای ارتقای رهبران کسب و کار، کارآفرینان و تیم‌ها تلاش می‌کند. در طی دو دهه دوران حرفه ای اش، او از طریق گفتگو، کارگاه های آموزشی، مربیگری و نوشتن، مهارت‌های خود را به اشتراک می گذارد. در اینجا نیز اطلاعاتش در مورد اهمیت مهربان بودن را با ما به اشتراک گذاشته است.

چه یک کارآفرین باشید، مدیر یا عضو یک گروه موسیقی، علم ثابت می‌کند که مهربانی یک مزیت رقابتی برای شما خواهد بود.
اگر این بیانیه را در 20 سالگی شنیده بودم، این‌ نگرانی در من به وجود می‌آمد که نشان دادن مهربانی در محل کار باعث می‌شود ضعیف به نظر برسم و یا این اجازه را به دیگران می‌دهد که از من سوءاستفاده کنند. ممکن است شما نیز به همین موضوع فکر کرده باشید‌.

همان‌طور که در نردبان شرکتی بالاتر می‌رفتم و مرزها و حد و حدود را تمرین می کردم، متوجه شدم که محبت واقعی بلیط من برای روابط عمیق‌تر، فروش بیشتر و پروژه‌های بهتر است. به علاوه، احساس خیلی خوبی داشت و مانند انجام کار درستی به نظر می‌رسد که در مکانی از عشق و مهربانی رهبری کنیم.

هنوز متقاعد نشدید؟ تحقیقات فراوانی وجود دارد که ثابت می‌کند که محبت به طور مثبت محل کار را تغییر داده و به شما زمینه‌ی رقابت را می‌دهد.

مهربانی فروش را افزایش می‌دهد

مهربانی کردن به مشتریان، بزرگ دانستن بازگشت‌ آن‌ها، و خوشحال کردنشان زمانی که حداقل انتظار را دارند، اعتماد و شادی را در آنان ایجاد می‌کند. خرده فروشانی مانند "زاپوس" از طرفداران وفادارشان از لحاظ مالی سود می‌برند.

مهربانی به کارکنان انگیزه می‌دهد

اگر شما به عنوان فردی غیر صمیمی به نظر برسید، شانس بسیار کمی برای به دست آوردن بالاترین میزان اثربخشی به عنوان یک رهبر را خواهید داشت.
برخی از اقداماتی که می توانند نمره مطلوبیت رهبر را افزایش دهند عبارت‌اند از:

▪️تقویت ارتباطات عاطفی مثبت با دیگران
▪️نمایش یکپارچگی به طور مداوم
▪️عمل به عنوان مربی و معلم
▪️رقابت کمتر با دیگران و همکاری بیشتر
▪️الهام بخشی کسانی که در اطراف شما هستند
▪️تلاش برای تغییر در هنگام درخواست بازخورد
▪️به اشتراک گذاشتن دیدگاه خود برای آینده

مهربانی خلاقیت را افزایش می‌دهد

تعامل احترام آمیز با افراد و تیم‌ها خلاقیت را افزایش می دهد. تعامل احترام آمیز به عنوان "انتقال حضور، برقراری ارتباط، تأیید، گوش دادن مؤثر و برقراری ارتباط حمایتی" تعریف می شود.
همه این اقدامات محترمانه، یک شبکه اجتماعی مثبت تر و یک حس ارزشمند بودن بالاتر و پردازش اطلاعات ارتباطی بهتر را تسهیل می کنند. این امر، به نوبه خود، باعث افزایش خلاقیت می شود.

مهربانی خستگی را کاهش می‌دهد

اگر رئیس، هم تیمی یا همکارانتان زمانی که بیمار شدید، یک فرد عزیز را از دست دادید یا یک رویداد زندگی(مثلاً متولد شدن فرزندتان، عروسی، تولد و غیره) را جشن گرفتید به رسمیت شناختند، شما تأثیر مهربانی بر تمایل تان برای ماندن در آن شغل را حس می کنید.

مهربانی خوشبختی را افزایش می‌دهد

انجام اعمال محبت آمیز نه تنها احساس خوبی به شما می‌دهد، بلکه باعث افزايش رضايت کلی شما در زندگی مي شود. بنابراین لحظاتی را برای نوشتن لیستی از دو یا چند کار محبت آمیز که در هفته گذشته انجام دادید صرف کنید. آیا احساس می کنید شادی شما افزایش یافته است؟

امروز چقدر مهربانی از خود نشان می دهید؟ اگر به چند ایده برای نشان دادن مهربانی و محبت خود نیاز دارید در ادامه چند مورد را معرفی خواهیم کرد:

▪️در هنگام بیان انتقاد دشوار
▪️زمانی که چیزی درست پیش نمی‌رود یا شما اشتباهی انجام می‌دهید.
▪️هنگامی که هم تیمی‌تان شما را اذیت می‌کند.
▪️وقتی رئیس، همکار یا مشتری شما برای درک چیزی مشکل دارد.
▪️هنگامی که شما هر روز صبح خود را در آینه می بینید.

منبع: Forbes





@honaremodiriat


ثروتمندان طول عمر بیشتری هم دارند و میانه عمر ۱۰ درصد ثروتمند آمریکا ۸۶ سال است که ۱۴ سال بیشتر میانه ۱۰ درصد فقیر است.






@honaremodiriat


فرسودگی شغلی را جدی بگیریم

کارزدگی یا فرسودگی شغلی پدیده‌ای ست که تقریبا همه در طول زندگی کاری خود درگیرش می‌شویم و تجربه‌اش می‌کنیم. کارزدگی معمولاً نتیجه استرس خیلی زیاد می باشد.




@honaremodiriat


مدیر تکامل و نوآوری

مدیر تکامل و نوآوری مسئولیتی در سازمان‌های امروزی است که با وجود عمر کوتاه، اهمیتی بسیاری در رشد و توسعه‌ی آن‌ها دارد. مدیر نوآوری موقعیت کاری جدیدی در دنیای کسب‌وکار محسوب می‌شود؛ به‌همین‌دلیل، هنوز تعریف و استاندارد مشخصی برای آن وجود ندارد. مسئولیت‌های این شغل بسته به نوع شرکت و مشکلات کسب‌وکار و پس‌زمینه‌ی افراد شاغل در آن تنوع زیادی دارند. افرادی که در موقعیت مدیریت نوآوری فعالیت می‌کنند، از مدیران باتجربه و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و نوآوران برجسته تا متخصصان مسائل مالی و مدیران خلاق و بنیان‌گذاران استارتاپ را شامل می‌شوند. مدیران نوآوری در سازمان‌های گوناگون، دسته‌بندی‌های شخصیتی و رویکردی متفاوتی دارند. هرچند نمی‌توان هیچ دسته‌بندی را به‌صورت خاص برای یک سازمان پیشنهاد داد، اطلاع‌داشتن از توضیحات و تفاوت‌های هریک می‌تواند در شناخت نیازها و راهکارهای نوآوری سازمان مفید باشد.

محقق یا پژوهشگر: نوآوری در دید محققان، همیشه همان «یافتن پدیده‌ی بزرگ و مهم بعدی» تعریف می‌شود. محققان اغلب در دسته‌ی افراد ساکت‌تر قرار می‌گیرند و علاقه‌شان به پوشش آزمایشگاهی و همچنین مدارج علمی متعدد، از خصوصیات ویژه محسوب می‌شود. آن‌ها نوآوری با «اختراع چیزهای کاملا جدید» معنا می‌کنند.

مهندس: رویکرد مهندس با عبارت «همیشه تلاش برای بهترکردن چیزی به‌انداز‌ه‌ی حتی کوچک» تعریف می‌شود. مهندس عموما در دپارتمان‌های توسعه‌ی محصول دیده می‌شود و شاید او را بسیاری از اوقات مشغول تعمیر تجهیزات خودش ببینید که از این کار هم واقعا لذت می‌برد.

سرمایه‌گذار: سرمایه‌گذار نوآوری را ابزاری در مسیر هدف می‌داند؛ هدفی که تنها با کلمه‌ی «رشد» آن‌هم از نوع رشد عظیم تعریف می‌شود. نوآوری موفق در ذهن سرمایه‌گذار به‌معنای جمع‌آوری دقیق منابع با هدف بهینه‌سازی فرصت‌های برگزیده است.

حامی:افراد حامی برخلاف سرمایه‌گذاران با ایده‌ها و آرزوهای بزرگ (خصوصا از جانب مشتریان) کار ایده‌پردازی را شروع می‌کنند. آن‌ها عموما پس‌زمینه‌ی بازاریابی یا تفکر طراحی دارند.

مشوق: آن‌ها با علاقه‌ی شدید به روایت و انسان‌ها و استعدادها شناخته می‌شوند و اغلب رفتاری دوستانه دارند. آن‌ها نوآوری را با عبارت «آزادکردن نوآوری در دیگران» تعریف می‌کنند.

سازمان‌دهنده: افراد با تفکر سازمان‌دهی اعتقاد دارند فرایندها اصول کار را شکل می‌دهند. آن‌ها با رفتارهایی همچون تقویم‌های کاری منظم و پایبندی به روش «انجام صحیح کارها» و میزهای منظم شناخته می‌شوند.

منبع: HBR





@honaremodiriat


نردبان شغلی دوسویه (Dual Career Ladder) چیست؟

نردبان شغلی دوسویه برنامه‌ای برای توسعه کارراهه و مسیر شغلی است که به کارکنان اجازه می‌دهد بدون این‌که روی سمت‌های سرپرستی یا مدیریتی منصوب شوند، به سمت سطوح سازمانی بالاتر حرکت کنند.

این برنامه معمولا به‌عنوان روشی برای پیشرفت و ارتقای کارمندانی است که دانش فنی عمیق یا تحصیلاتی خاص دارند، اما علاقه‌ یا دانشی برای ادامه کار در پست‌های مدیریتی و ریاستی ندارند.

نردبان شغلی دوسویه می‌تواند یک ابزار ارزشمند برای سازمان‌ها باشد تا به کارکنان خود فرصت‌های پیشرفت و ارتقای شغلی در حوزه تخصصی خود را بدهند. با اجرای دقیق این برنامه، سازمان‌ها می‌توانند استعدادهای خود را حفظ کنند، بهره‌وری را افزایش دهند و در بازار رقابتی بهتر عمل کنند.





@honaremodiriat


آیا تفکر منطقی همیشه جواب می‌دهد؟!

در روستایی کشاورزی زندگی می‌کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می‌داد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی‌ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمع‌کار متوجه شد کشاورز نمی‌تواند پول او را پس دهد معامله‌ای پیشنهاد داد. او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشید. دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد.

پیرمرد کلاه‌بردار برای این‌که حسن‌نیت خود را نشان دهد گفت: اصلا یک کاری می‌کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه‌ای خالی می‌اندازم. دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد، اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من شود و بدهی بخشیده می‌شود، و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می‌شود. اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت‌وگو در جلوی خانه‌ی کشاورز انجام شد که زمین آن‌جا پر از سنگریزه بود. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد که او دو سنگریزه‌ی سیاه از زمین برداشته است، ولی چیزی نگفت!

سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آن‌ها را از کیسه بیرون آورد. تصور کنید اگر شما آن‌جا بودید چه کار می‌کردید؟! چه توصیه‌ای برای آن دختر داشتید؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می‌بینید که سه امکان وجود دارد:
۱. دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
۲. هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
۳. یکی از آن سنگریزه‌های سیاه را بیرون آورده و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه‌ای به این شرایط فکر کنید، هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می‌شود. معضل این دختر جوان را نمی‌توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید. اگر شما بودید چه کار می‌کردید؟!

این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد: دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و بدون این‌که سنگریزه دیده شود وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه‌های دیگر غیرممکن بود. در همین لحظه دختر گفت: چقدر من دست‌وپا چلفتی هستم! اما مهم نیست، اگر سنگریزه‌ای را که داخل کیسه است درآوریم، معلوم می‌شود سنگریزه‌ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است... و چون سنگریزه‌ای که در کیسه بود سیاه بود پس باید طبق قرار، سنگریزه‌ی گم شده سفید باشد.

پیرمرد هم نتوانست به حیله‌گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است! نتیجه‌ای که ۱۰۰ درصد به نفع آن‌ها بود.

به یاد داشته باشیم که:
۱. همیشه یک راه‌حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
۲. این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه‌ی "خوب" به مسایل نگاه نمی‌کنیم.
۳. همه‌ی ما می‌توانیم سرشار از افکار و ایده‌های مثبت و تصمیم‌های عاقلانه باشیم!






@honaremodiriat


خودتخریبی چیست؟

خود تخریبی یا self-sabotage در روانشناسی به عملی گفته میشه که شخص به نحوی عمدا یا ناخودآگاه رفتارهایی رو انجام میده که منجر به موانع، شکست‌ها یا عقب‌نشینی‌های خودش میشه. افرادی که  درگیر خود تخریبی هستند، معمولاً الگوهای رفتاری نامناسب دارند که ممکنه مانع رشد شخصیتی و شخصی اونها بشه.

همه این علائمی که نشانه وجود یک چرخه خود تخریبه رو بررسی کنیم تا ببینیم کجا ما تو زندگی سر راه خودمون می ایستیم و زندگی رو برای خودمون دشوار میکنیم. علایم رایج:

به تعویق انداختن
procrastination
تأخیر در انجام وظایف مهم یا ضروری یا اجتناب از آنها، که منجر به عواقب منفی می‌شود.

خودسرزنشی
negative self-talk
وارد شدن در یک الگوی خودسرزنشی  و شک و تردید نسبت به خود، که می‌تواند اعتماد به نفس را زیر سوال ببرد و منجر به احساس بی ارزشی شود.

کمال‌طلبی
perfectionism
تعیین استانداردهای بسیار بالا برای خود و بیش از حد انتقادی شدن هنگام عدم رسیدن به آن استانداردها، که می‌تواند به ترس از شکست و اجتناب از برداشتن خطرات منتهی شود.

اجتناب از مسئولیت
avoidance of responsibility
ترس از مسئولیت به جای پذیرش مسئولیت اعمال و پیامدهای آن.

ترس از موفقیت
fear of success
احساس اضطراب یا عدم شادی درباره دستیابی به موفقیت، که می‌تواند منجر به رفتارهایی شود که از دست یافتن به اهداف یا شناختن ظرفیت خود جلوگیری می‌کند.

رفتارهای خودناباورانه و مخرب
self-destructive behaviour
وارد شدن به اقداماتی که به رفاه و خوب‌بودن خود آسیب می‌زنند، مانند سوءمصرف مواد، پذیرفتن ریسک‌ های بالا

عدم مراقبت از خود
lack of self-care
نادیده گرفتن نیازهای سلامت جسمی، عاطفی یا روانی خود، که می تواند به احساس استرس، فرسودگی شغلی و نارضایتی کلی از زندگی منجر شود.

اصلاح الگوهای رفتاری، ایجاد اعتقادات مثبت درباره خودمون، توسعه مهارت‌های مدیریت استرس و احساسات، تقویت خودآگاهی و خودشناسی و مشارکت در مشاوره یا روان‌درمانی می‌تونه کمک کنه تا از الگوهای خود تخریبی خودمون فاصله بگیریم و به سوی رشد و توسعه شخصی پیش بریم.

لازمه به یاد داشته باشیم که خودتخرببی یک الگوی رفتاریه که می‌تونه تأثیرات منفی جدی بروی زندگی و روابط ما داشته باشه، اما با شناخت و تلاش برای تغییر، امکان ایجاد تغییر مثبت و بهبود در زندگی وجود داره.





@honaremodiriat


Репост из: GilsaaProducts
مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر
 
درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر
 
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
 
هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر
 
رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
 
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
 
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر

حمید عسگری

◀️ آرزو میکنیم که همیشه چایتان را نه به یاد هم، که در کنار هم بنوشید❤️
@gilsaa_ir

✅ تماس با ما و سفارش خرید:

@gilsaa

09373690457


حریم شخصی در محیط کار

همه ما در زندگی فردی در محیط منزل، دوستان، کار و ...، دو محدوده شخصی و عمومی را خواسته یا ناخواسته تعریف می نماییم.

نفوذ و مداخله در حریم خصوصی افراد، یکی از معضلات شایع در انواع محیط های کاری است.

همه ما دوست داریم یک مرز و خط قرمز مشخصی داشته باشیم.
اما این حریم امن، پیش از آنکه از سوی دیگران رعایت شود، می بایست مورد توجه و احترام خود شما قرار گیرد.

همانطور که گفته شد، شما نمی توانید با توقع اینکه دیگران باید حریم شخصی شما را بدانند و به آن پایبند باشند، زندگی کنید. درواقع، این شما هستید که اجازه دخالت در حریم خصوصی خود را می دهید. و یا بالعکس دیگران را از مداخله در آن باز می دارید.

در قدم اول، خود را ملزم کنید که در زندگی و حریم امن همکاران، وارد نشوید.
چرا که در این حالت مجوز مداخله و فضولی آنان را ناخودآگاه صادر کرده اید.

در قدم بعد بررسی کنید در کدام موقعیت ها نتوانسته اید از حریم خصوصی خودتان پاسبانی کنید؟
سپس سعی کنید موقعیت های اینچنینی را تحت کنترل گرفته و شجاعت خود را بالا ببرید.

نکات زیر را همواره رعایت نمایید :

۱. یک مرزبندی درست برای حریم خصوصی تان داشته باشید.
۲. از بروز اطلاعات و اسرار شخصی خود جلوگیری نمایید (درد و دل نکنید).
۳. تماس های خارج از ساعت اداری ممنوع.
۴. تلفن های شخصی را در ساعات اداری جواب ندهید.
۵. یادبگیرید که نه بگویید.
۶. صفحات مجازی خود را محدود نمایید.
۷. میان دوستان و همکاران تفاوت قائل شوید.
۸. در زمان لازم تذکر دادن را فراموش نکنید.

اگر در دسته مدیران و صاحبان کار و پروژه قرار می گیرید توجه داشته باشید که با قرار دادن هر کارمند در محیطی که مربوط به شخص او می شود، پیش از هر چیز حدود یک کارمند را در محیط کار مشخص می کنید و این موجبات ایجاد حریم خصوصی را فراهم می کند.

به بیانی مشخص تر ؛ یک میز شخصی در اختیار هر کارمند قرار بدهید تا با قرار گرفتن روزانه در یک محیط مشخص و نظم دادن به آن محیط طبق علایق خود، متمرکز تر  و خلاقانه تر درکارش پیش برود.

اگر یک محیط وسیع و کافی در اختیار دارید و می توانید در عوض یک میز، یک اتاق در اختیار کارمندان خود قرار دهید که شرایط بهتر نیز خواهد شد.

اما اگر مهیا کردن چنین فضای وسیعی برای شما ممکن نیست می توانید با پارتیشن بندی محیط کار یک فضای مشخص و شخصی را در اختیار هر کارمند خود قرار دهید تا در نحوه عملکرد او بهترین تاثیر را شاهد باشید.

بنابراین به عنوان یک مدیر حرفه ای که در جهت بهبود شرایط محیط کاری در تلاش است این امکان را به کارمندان خود بدهید تا از حریم خصوصی برخوردار باشند.





@honaremodiriat


با وظایف شغلی ملال‌‏‌آور چه کنیم؟

تقریبا هر شغلی، مقداری وظایف یکنواخت و ملال‌‌‌آور دارد که قابل اجتناب نیستند. تکمیل یک فایل اکسل و ارسال یا خواندن سرسری ایمیل‌‌‌ها، مثال‌‌‌هایی از وظایف شغلی غیرجذاب و ملال‌‌‌آور هستند. افراد اغلب فکر می‌کنند که موثرترین روش برای مواجهه با وظایف شغلی ملال‌‌‌آور، مبارزه با دلزدگی و اصرار برای اتمام آن کار در کوتاه‌‌‌ترین زمان ممکن و بدون استراحت است.

پژوهش جدیدی نشان می‌دهد که این روش ممکن است موثرین استراتژی نباشد. اصرار برای اتمام وظایف ملال‌‌‌آور به بهره‌‌‌وری افراد در وظایف بعدی نیز آسیب می‌‌‌زند. بر اساس این پژوهش، به جای پافشاری برای اتمام وظایف کاری ملال‌‌‌آور، بهتر است آن را در طول روز پخش کرده و با وظایف جذاب و معنادار تلفیق کنیم. زمانی که افراد ملال ناشی از وظایف تکراری را نادیده بگیرند یا سرکوب کنند، اغلب دچار پریشانی ذهن می‌‌‌شوند که پیامد آن کاهش بهره‌‌‌وری در تمام روز است.

کاشر بلیندا، استادیار مدیریت در مدرسه کسب‌و‌کار «مندوزا» دانشگاه نوتردام که یکی از نویسندگان پژوهش اخیر است، برای ملال ذهن، نقشی مهم و مشابه درد متصور است. او می‌‌‌گوید: «زمانی که دست خود را روی یک اجاق داغ می‌‌‌گذارید، درد و سوزش به شما می‌‌‌گوید که دست خود را بکشید.» به طور مشابه، ملال و دلزدگی به ما هشدار می‌دهد که فعالیت کنونی خود را متوقف کنیم و استفاده دیگری برای ذهن خود بیابیم.

 اثر سرریزی

بلیندا شرح می‌دهد: «به طور کلی، دلزدگی محدود به زمانی کوتاه نیست و بر تمام فعالیت‌‌‌های بعدی روز اثر منفی می‌‌‌گذارد. به این اثر، سرریز شدن دلزدگی می‌‌‌گوییم. با این حال، اثر سرریزی با درک اهمیت و معنادار بودن وظیفه دوم، تعدیل می‌‌‌شد.»

بلیندا توصیه می‌کند که کارکنان نگاهی کل‌‌‌گرایانه به هر روز داشته باشند و وظایف روز را به دو دسته «ملا‌‌‌ل‌‌‌انگیز» و «معنادار» تقسیم کنند و ساعات کارشان را به نحوی برنامه بریزند که بین این دو دسته در رفت‌‌‌وآمد باشند. بلیندا می‌‌‌گوید: «زمانی که افراد به کاری معنادار برای خود مشغول می‌‌‌شوند، تمرکزشان بازمی‌گردد و انرژی‌‌‌شان تجدید می‌شود.»

مدیران نیز می‌توانند بخشی از راهکار باشند. به گفته پژوهشگر این مقاله، «آنها می‌توانند برای کارکنان توضیح دهند که اصرار بر اتمام یکباره وظایف ملال‌‌‌آور، به نفع هیچ‌‌‌کس یا سازمان نیست.» مدیران همچنین می‌توانند کارکنان را به داشتن برنامه‌‌‌ای برای طول روزشان تشویق کنند. بلیندا توصیه می‌کند: «الهام‌‌‌بخش آنها باشید تا به اثر احتمالی هر وظیفه شغلی بر احساسات و تمرکز خود توجه کنند و طبق آن برنامه‌‌‌ای اثربخش در پیش بگیرند.»

منبع: Wall Street Journal





@honaremodiriat


از اپیکور تا سعدی!

یاسر عرب

"اﭘﻴﻜﻮر"، ﻓﻴﻠﺴﻮف ﻣﺸﻬﻮر ﻳﻮﻧﺎنی، دهﻫﺎ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ ازﻣﻴﻼد ﻣﺴﻴﺢ می‌زﻳﺴﺖ. "اﭘﻴﻜﻮر" ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد ﻫﺪف زﻧﺪگی، ﺧﻮش ﺑـﻮدن اﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اﮔﺮ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﻮد در زﻧﺪگی ﺧﻮش ﺑﮕﺬراﻧﻴﻢ، به ﻫﻴﭻ دردی نمیﺧﻮرد!

ﺑﺎ اﻳﻦ وﺻﻒ، ﻣﺮدم «آﺗﻦ» ﺗﺼﻮر میﻛﺮدﻧﺪ اﭘﻴﻜـﻮر در ﻛـﺎﺧﻲ زﻳﺒـﺎ زﻧﺪگی می‌ﻛﻨﺪ و از ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﻮردنیﻫﺎ و ﻧﻮﺷﻴﺪنیﻫﺎ ﺗﻐﺬﻳﻪ می‌کند. ﺗﺼﻮر میﻛﺮدﻧﺪ اﭘﻴﻜﻮر، ﻟﺒﺎسﻫﺎی ﮔﺮان‌ﻗﻴﻤﺖ می‌ﭘﻮﺷﺪ و اصطبلی ﭘﺮ از اﺳﺐﻫﺎی اﺻﻴﻞ دارد. ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﺮدم از ﮔﻔﺘﻪ‌ﻫﺎی «اﭘﻴﻜﻮر»، اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زﻧﺪگی را ﺻﺮف ﻋﻴﺶ و ﻧﻮش ﻛﺮد. «اﭘﻴﻜﻮر» در ﺣﻮﻣﻪی آﺗﻦ زﻧﺪگی می‌ﻛﺮد. ﺑﺮخی از ﻣﺮدم آﺗﻦ، ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻛﻨﺠﻜﺎو ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ اﭘﻴﻜﻮر ﺑﺮوﻧﺪ و زﻧﺪگی ﭘـﺮﺗﺠﻤـﻞ او را ﺑﺒﻴﻨﻨـﺪ.

اﻳـﻦ اﻓﺮاد ﭘﺲ از ﻳﺎﻓﺘﻦ ﻣﺤﻞ ﺳﻜﻮﻧﺖ اﭘﻴﻜﻮر، ﺷﮕﻔﺖ‌زده ﺷﺪﻧﺪ؛ ﭼﺮا ﻛـﻪ در ﻛﻠﺒﻪی ﺳﺎده و کوچکی ﺑـﺎ ﭼﻨـﺪ ﺗـﻦ از دوﺳـﺘﺎن ﺧـﻮد زﻧﺪگی می‌ﻛﺮد و اﻏﻠﺐ ﻏﺬای آﻧﺎن ﻣﺤﺪود ﺑﻪ ﻧﺎن و ﺳﺒﺰی و ﻛـﻮزه‌ای آب ﺑﻮد!

اﻳﻦ اﻓﺮاد از «اﭘﻴﻜﻮر» اﻳﺮاد ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﻮدت ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ‌ﻫﺎﻳﺖ ﻋﻤﻞ نمیکنی، ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺎدگی و ﻗﻨﺎﻋﺖ زﻧﺪگی می‌کنی و می‌گویی ﻫﺪف از زﻧﺪگی، ﺧﻮش ﺑـﻮدن اﺳـﺖ؟! «اﭘﻴﻜـﻮر» ﻓﻬﻤﻴـﺪ ﻛـﻪ ﻣـﺮدم، ﺑﺮداﺷﺖ درستی از ﮔﻔﺘﻪﻫﺎی او ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ.

او ﺑﺮایشان ﺗﻮﺿﻴﺢ داد ﻛـﻪ ﺧﻮشﺑﻮدن، یک وﺿﻌﻴﺖ روانی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ زﻧﺪگی در ﻛﺎخﻫـﺎی زﻳﺒـﺎ، ﺧﻮردن ﻏﺬاﻫﺎی رﻧﮕﺎرﻧﮓ و داﺷﺘﻦ اصطبلی ﭘﺮ از اﺳـﺐﻫـﺎی اﺻـﻴﻞ ﻓﺮاﻫﻢ نمیﺷﻮد؛ ﺑﺪن ﻣﺎ ﻧﻴﺎزﻫـﺎیی دارد. ﺑـﺮای داﺷـﺘﻦ ﺑـﺪنی ﺳـﺎﻟﻢ، ﺧﻮردن ﻏﺬاﻫﺎی ﺳـﺎﻟﻢ و ﺳـﺎده، زﻧـﺪگی در ﺧﺎﻧـﻪ‌ای ﺗﻤﻴـﺰ و اﻣـﻦ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺑﺪنی ﻣﻨﺎﺳﺐ، ﻛﺎفی اﺳﺖ. ﺑﻴﺶ از اﻳﻦ، ﻫﺮﭼـﻪ را ﺻـﺮف ﺑـﺪن ﺧﻮد ﻛﻨﻴﻢ، ﺑﺮ ﺧﻮشی ﻣﺎ اﻓﺰوده نمیﺷﻮد. ﺧﻮشﺑﻮدن، زﻣـﺎنی ﻣﺤﻘـﻖ میﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﺎ ﻋﻼوه ﺑﺮﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﺪنﻣﺎن، ﺑﻪ ﻧﻴﺎزﻫﺎی روانیﻣـﺎن ﻫـﻢ رﺳﻴﺪگی ﻛﻨﻴﻢ.

"اﭘﻴﻜﻮر" ﺳﻪ ﻧﻴﺎز اﺳﺎسی را ﻧـﺎم ﺑـﺮد ﻛـﻪ ﺑـﺴﻴﺎری از ﻣﺮدم، ﺑﻪ دﻟﻴﻞ اﻳﻦ ﻛﻪ از آنﻫـﺎ ﺑﺮﺧـﻮردار ﻧﻴـﺴﺘﻨﺪ، اﺣـﺴﺎس ﺧﻮشی نمیﻛﻨﻨﺪ:

یکی از آن‌ﻫﺎ، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ دوﺳﺘﺎن ﻫﻢ رﻧﮓ و ﻣﻮاﻓﻖ اﺳﺖ؛ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ از ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ آﻧﺎن ﻟﺬت ﺑﺒﺮﻳﻢ، ﺑﺮایشان ﻧﻘﺶ ﺑﺎزی ﻧﻜﻨﻴﻢ و ﺑﺪاﻧﻴﻢ که آﻧﺎن ﻫﻢ ﺑﺮای ﻣﺎ ﻧﻘﺶ ﺑﺎزی نمیﻛﻨﻨﺪ.

ﻧﻴﺎز دﻳﮕﺮ ﻣﺎ ﺑﺮای ﺧﻮش ﺑﻮدن، ﻏﻮﻃﻪور ﺷﺪن و ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ و ﺗﺤﻘﻴﻖ در آﻓﺎق اﺳﺖ. از ﻧﻈﺮ«اﭘﻴﻜﻮر» داﻧﺶ، ﻏﺬای روح اﺳﺖ و کسی ﻛـﻪ در روز، وقتی را ﺑﺮای ﻛﺴﺐ ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت ﺻﺮف نمیﻛﻨﺪ، نمیﺗﻮاﻧﺪ از زﻧﺪگی ﻟﺬت ﺑﺒﺮد.

ﺳﻮﻣﻴﻦ ﻧﻴﺎز اﺳﺎسی روح و روان ﻣﺎ، ﻧﻴﺎز ﺑـﻪ «آزادگی» اﺳـﺖ. از ﻧﻈﺮ «اﭘﻴﻜﻮر»، ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮدی میﺗﻮاﻧﺪ اﻳﻦ ﻧﻴﺎز روح ﺧﻮد را ﺑﺮآورده ﻛﻨﺪ و «ﺧﻮش ﺑﮕﺬراﻧﺪ» ﻛﻪ ﻗﻨﺎﻋﺖ و ﺳﺎدگی ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﺪ ﭼﺮا ﻛـﻪ اﻓـﺮادی ﻛـﻪ میﺧﻮاﻫﻨﺪ از ﻛﺎخ‌ﻫﺎی زﻳﺒﺎ، ﻏﺬاﻫﺎی رﻧﮕﺎرﻧـﮓ و اﺳـﺐﻫـﺎی اﺻـﻴﻞ ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭼﺎره‌ای ﺟﺰ اﻳﻦ ﻧﺪارﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﺎهی ﭘـﺎ روی ارزشﻫـﺎی اﺧﻼقی ﺧﻮد ﺑﮕﺬارﻧﺪ. اﻓﺮادی ﻛﻪ ﻗﻨﺎﻋﺖ، ﭘﻴﺸﻪ ﻧﻜﻨﻨﺪ، ﮔﺎهی ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺧﺪﻣﺖ زورﻣﻨﺪان و ﺳﺘﻤﮕﺮان درآﻳﻨﺪ و ﻳﺎ ﺑﻪ ﺳﻴـﺴﺘﻢ‌ﻫـﺎ و ﻧﻬﺎدﻫـﺎیی ﺧﺪﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ اﻫﺪاف و ﻋﻤﻠﻜﺮد آﻧﺎن، ﻏﻴﺮ اﺧﻼقی اﺳـﺖ و ﻣـﺮدم را اﺑﺰاری ﺑﺮای اﻧﺒﺎﺷﺘﻦ ﻗﺪرت و ﺛﺮوت ﺧﻮد می‌داﻧﻨﺪ.

از ﻧﻈﺮ«اﭘﻴﻜﻮر»، کسی ﻛﻪ آزادگی ﺧﻮد را زﻳﺮ ﭘﺎ میﮔﺬارد، نمیﺗﻮاﻧـﺪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ و از زﻧﺪگی ﻟﺬت ﺑﺒﺮد، ﭼﻴﺰی در درون او ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ او ﺑﺮمیﺧﻴﺰد و او در راﺣـﺖﺗـﺮﻳﻦ ﺑـﺴﺘﺮﻫﺎ ﻧﻴـﺰ ﺧـﻮاب راﺣـﺖ ﻧـﺪارد و ﻟﺬﻳﺬﺗﺮﻳﻦ ﻏﺬاﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮای او ﺳﻮءﻫﺎﺿﻤﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه می‌آورد!

ﺷﻴﺦ ﻣﺼﻠﺢ‌‌اﻟﺪﻳﻦ ﺳﻌﺪی ﺷﻴﺮازی میﮔﻮﻳﺪ:

دو ﺑﺮادر ﺑﻮدﻧﺪ، ﻳﻜﻲ از ﻣﻼزﻣﺎن و ﺧﺪﻣﺘﮕﺰاران ﺳﻠﻄﺎن و دﻳﮕـﺮی ﺑـﺎ آﻫﻨﮕﺮی، زﻧﺪگی ﺧﻮد را می‌ﮔﺬراﻧﺪ. ﺑـﺮادر درﺑـﺎری، ﺑـﻪ ﺑـﺮادر ﻛـﺎرﮔﺮ میﮔﻮﻳﺪ ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ درﺑﺎر ﺑﭙﻴﻮﻧﺪ ﺗﺎ از ﻣﺮارت اﻳـﻦ ﻛـﺎر ﺳـﺨﺖ، رﻫـﺎیی یابی. آﻫﻨﮕﺮ ﺑﻪ ﺑﺮادرش ﭼﻨﻴﻦ ﭘﺎﺳﺦ می‌دﻫﺪ:
ﺑﻪ دﺳﺖ، آﻫﻦِ ﺗﻔﺘﻪ ﻛﺮدن ﺧﻤﻴﺮ
ﺑﻪ از دﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﻴﻨﻪ ﭘﻴﺶِ اﻣﻴﺮ






@honaremodiriat


"بن هاروویتز"، مالک شرکت آپسور، سال‌ها قبل با مشکلی مدیریتی مواجه شد: دو قسمت فوق‌العاده موفق شرکت، یعنی پشتیبانی مشتری و مهندسی فروش، باهم به مشکل خورده بودند.
بخش مهندسی فروش، بخش پشتیبانی مشتری را متهم می‌کرد که به مشتریان پاسخ درست و به‌موقع نمی دهد؛ قسمت پشتیبانی مشتری هم بخش فروش را متهم می‌کرد که فقط دستورات ناقص را می‌نویسد و پیشنهادهای آنها را برای بهبود نادیده می‌گیرد.

مشخصاً لازم بود که هر دو بخش با هماهنگی کامل با یکدیگر کار کنند. هر کدام از بخش ها به صورت مجزا خیلی خوب مدیریت می شدند و از کارکنان فوق‌العاده‌ای بهره می‌بردند. درخواست از آنها برای اینکه مسائل را از زاویه دید طرف مقابل نگاه کنند کمک چندانی به حل کشمکش نکرد تا اینکه هاروویتز راه حلی پیدا کرد.

رئیس قسمت پشتیبانی مشتری را بصورت دائم رئیس مهندسی فروش کرد و برعکس. در ابتدا هر دو کاملاً شوکه بودند، اما یک هفته بعد از این که پشت میز دشمنان‌شان مشغول کار شدند، اختلافات‌شان به حداقل رسید. طی هفته های بعد فعالیت‌هایشان را با هم تنظیم کردند و از آن به بعد بیش از هر دو بخش دیگری با یکدیگر هماهنگ بودند.

اینکه خودتان را در موقعیت رقیب‌تان تصور کنید به ندرت نتیجه می دهد. قوه تخیل قدرتمندی می طلبد و انگیزه کافی برای این کار وجود ندارد. برای اینکه واقعاً کسی را درک کنید باید در موقعیتش قرار بگیرید، آن هم نه به شکل ذهنی، بلکه عملی. باید جای او باشید و موقعیت رقیب تان را شخصاً تجربه کنید.

عجیب است که ما این‌قدر کم از این ترفند استفاده می‌کنیم. بعضی از شرکتها این مسئله را متوجه شده اند. شرکت "شیندلر" یکی از پیشگامان صنعت تولید آسانسور است. هر کارمند از منشی گرفته تا مدیران عامل، در اولین سال حضورش در شیندلر باید سه هفته در محل نصب آسانسورها کار کند. بدین ترتیب افراد تازه‌کار، کار در محل پروژه را تجربه می کنند. این کار همچنین این پیام را هم دارد: "آنقدرها خودم را بزرگ نمی بینم که دست به سیاه و سفید نزنم." همین اتفاق به تنهایی رابطه خوب و عمیقی را بین افراد در دپارتمان‌های مختلف ایجاد می کند.

فکر کردن و عمل کردن دو روش کاملاً متفاوت برای شناختن دنیا هستند، هر چند اکثر مردم آنها را با هم اشتباه می گیرند. اگر می‌خواهید استاد ادبیات شوید، مطالعه در رشته ادبیات فوق‌العاده است، ولی اصلا فکر نکنید شما را به یک نویسنده خوب تبدیل می کند.
آیا اساتید اخلاق که هر روزه با سوالات اخلاقی مواجه می شوند، آدم های بهتری هستند؟ تحقیقات پژوهشگران نشان داده است که اساتید اخلاق، اخلاقی‌تر از بقیه رفتار نمی‌کنند!

هر وقت متوجه شدید فکر کردن و عمل کردن دو دنیای متفاوت دارند، می توانید از این موضوع استفاده مفیدی بکنید. کلیساها، ارتش‌ها و دانشگاه‌ها، ازدرون خودشان افراد تازه را استخدام می کنند. هر فرمانده یک روز سرباز بوده است و شما رئیس دانشگاه نمی‌شوید مگر آنکه زمانی استادیار بوده باشید.
فکر می‌کنید مدیرعامل شرکتی مثل والمارت، کسی که نزدیک به ۲ میلیون کارمند دارد، فرمانده مناسبی برای دستور دادن به ۲ میلیون سرباز می‌شود؟ مسلم است که هیچ ارتشی در جهان به استخدامِ او فکر هم نمی کند!

پا در کفش دیگران کردن و قدم زدن با این کفش‌ها ارزشش را دارد. این کار را در مورد مهمترین روابط زندگی‌تان انجام دهید؛ شریک زندگی‌تان، مشتری‌تان، و کارمندتان.
تعویض وظایف، کارآمدترین و سریع‌ترین و کم‌هزینه ترین روش برای رسیدن به درک متقابل است.

شبیه آن پادشاه معروف باشید که با پوشیدن لباس گدایی خودش را قاطی مردم عادی می‌کرد. اما چون این کار همیشه ممکن نیست یک پیشنهاد دیگر می دهم: رمان بخوانید. غرق شدن در یک رمان خوب و همراهی کردن با قهرمان اصلی داستان در فراز و نشیب‌ها، یک میان‌بُر خوب بین فکر کردن و عمل کردن است.

هنر خوب زندگی کردن
رولف دوبلی





@honaremodiriat


کارهایی که انجام داده ایم یا کارهایی که انجام نداده ایم؟ کدام مهمترند؟

امیرعباس زینت بخش

در بیشتر مواقع، وقتی می خواهیم از رموز موفقیت یک قهرمان در ورزش، کارآفرینی، کنکور، تحصیلات و...بدانیم سوال کلیشه ای که پرسیده می شود این است که: "لطفا برای ما توضیح دهید برای رسیدن به این مقام و موفقیت چه کارهایی انجام داده اید؟" و قهرمان ما هم پاسخ می دهد: "روزی ١٨ ساعت تمرین، کار، مطالعه کردم و این کار و آن کار را انجام دادم..."

در حالی که سوال درست تر این است که: "لطفا برای ما توضیح دهید که برای رسیدن به این مقام و موفقیت چه کارهایی انجام نداده اید؟"

که در پاسخ خواهیم شنید: "فلان غذاها یا نوشیدنی ها را نخوردم، با خیلی آدم هایی که در راستای اهداف و ارزش هایم نبودند معاشرت نکردم، با دوستانم به سینما نرفتم، به میهمانی ها و گَده هایی که شب ها تا نیمه شب برگزار می شود نرفتم و...به این موقعیت ممتاز رسیدم" که مجموعه ایست از کارهای انجام نشده!

امیر کلام (ع) در پاسخ به سوال کننده ای که پرسید: "چگونه به این جایگاه رفیعی که هستی رسیدی" پاسخ داد: "دروازه بان قلبم بودم"... یعنی اجازه ندام خیلی از احساسات، افکار، ایده ها و اندیشه ها وارد قلب و فکرم شوند و به خیلی از خواسته هایم "نه" گفتم!

بنابراین؛ پشت هر کار موفق و دست آورد ارزشمندی؛ ده ها، صدها و شاید هزاران کار است که انجام نشده است! و انسان های موفق، بی رحمانه و بدون تعارف به بسیاری از پیشنهادها، ایده ها، و کارهایی که در راستای اهداف و ارزش هایشان نیست یک "نه"محکم می گویند!

همان گونه که استیو جابز؛ اسطوره خلاقیت و کارآفرینی می گفت:
People think focus means saying yes to the thing you’ve got to focus on. But that’s not what it means at all. It means saying no to the hundred other good ideas that there are. You have to pick carefully. I’m proud of many of the things we haven’t done as the things we have done. Innovation is saying ‘no’ to thosand things.
Steve Jobs
آدمها فکر می کنند تمرکز یعنی "بله" گفتن به کاری است که باید روی آنها تمرکز کنید. اما این معنی تمرکز نیست بلکه معنی آن "نه" گفتن به صد تا ایده خوب دیگر می باشد! باید با دقت از میان آنها انتخاب کنید.

من به خیلی از کارهایی که انجام نداده ایم به همان اندازه افتخار می کنم که به کارهایی که انجام داده ایم!
نو آوری به معنی "نه" گفتن به هزار تا کار است!

جالب این است که وارن بافت؛ سلطان بازار سهام هم می گوید:
The difference between successful people and really successful people is that really successful people say no to almost everything.
Warren Buffett
تفاوت میان "مردمان موفق" و "مردمان واقعا موفق" این است که "مردمان واقعا موفق" تقریبا به همه چیز "نه" می گویند!

پس وقتی جک ما؛ رئیس علی بابا می گوید:
You should learn from your competitor, but never copy. Copy and you die.
Jack Ma
باید از رقیبتان بیاموزید اما هرگز کپی نکنید. کپی کنید و نابود شوید!
دقیقا به این نکته توجه کرده که در کپی کردن؛ نهایت موفقیت کپی کننده؛ دیدن کارهای انجام شده است و چون نمی تواند کارهای انجام نشده را ببیند، در عرصه رقابت محکوم به فناست!

می گویند یکی از مدیران عامل خودروسازی در آمریکا بر سر این تفکرش که برای سودآوری بیشتر باید کیفیت را بالا برد، اختلاف پیدا کرد و پس از عزل یا استعفا وارد کار با یک خودروساز ژاپنی در ژاپن شد. پس از چند سال از مدیریت او، سهم بازار خودرو کوچک و جمع و جور ژاپنی در بازار کادیلاک و شورلت و... پهن پیکر، به بیش از ١٠ درصد رسید. همکاران سابقش از او خواستند اجازه بدهد از خط تولید او در ژاپن دیدن کنند و او پذیرفت! آمدند و فیلم هم گرفتند! دوستانش با تعجب از او پرسیدند چگونه جرات کردی چنین کاری انجام بدهی؟ آنها همه اسرار را فهمیدند و به زودی کپی می کنند و او پاسخ داد:
جای هیچ نگرانی نیست چرا که آنها تنها کارهایی که ما کرده ایم را دیدند و پشت هر کار انجام شده؛ ده ها کار، انجام نشده است و هرگز نمی توانند آنها را ببینند!





@honaremodiriat

Показано 20 последних публикаций.