🌹مادر🌹
اندر گذر زمان نظر کن
ما را ز نظرگهت خبر کن
طفلی به بغل گرفته مادر
صد بوسه زند به دیده و سر
شیرش بدهد زشیرهی جان
شد عطر رخش چو یاس و ریحان
غنچه بنگر به دامن گل
بر دامن گل نشسته بلبل
کودک چو شود جوان رعنا
خم در قد سرو او هویدا
آن سرو که گشت پیر و فرتوت
بشکسته ببین تو لعل و یاقوت
اکنون تو بگیر دست مادر
آن قامت سرو گشته مضطر
بر دیده بنه تو خاک پایش
صد بوسه بزن تو بر ردایش
تعظیم بکن اگرچه پیر است
خوش آن که دلش بر او اسیر است
یک روز به دامنش تو بودی
عمری به برش چه خوش غنودی
امروز به دامنت نشسته
چشمان امید بر تو بسته
سید حسین معصومی
سلام و صبح شما بخیر
اندر گذر زمان نظر کن
ما را ز نظرگهت خبر کن
طفلی به بغل گرفته مادر
صد بوسه زند به دیده و سر
شیرش بدهد زشیرهی جان
شد عطر رخش چو یاس و ریحان
غنچه بنگر به دامن گل
بر دامن گل نشسته بلبل
کودک چو شود جوان رعنا
خم در قد سرو او هویدا
آن سرو که گشت پیر و فرتوت
بشکسته ببین تو لعل و یاقوت
اکنون تو بگیر دست مادر
آن قامت سرو گشته مضطر
بر دیده بنه تو خاک پایش
صد بوسه بزن تو بر ردایش
تعظیم بکن اگرچه پیر است
خوش آن که دلش بر او اسیر است
یک روز به دامنش تو بودی
عمری به برش چه خوش غنودی
امروز به دامنت نشسته
چشمان امید بر تو بسته
سید حسین معصومی
سلام و صبح شما بخیر