Gooshe

‌پهلوانی خسته که یا می‌میرد یا می‌رود
✍️#گوشه

پهلوان می‌گوید، دیگر با هیچ دیوی نمی‌جنگد. از صدها جنگ با دیوهای بی‌شمار این روزگار خسته است. دیوها تمام نمی‌شوند و همیشه هستند و همیشه مردم، آزادی و طراوت، شادی و زندگی آدم‌ها را تهدید می‌کنند.
اما اینبار که پهلوان قصد کرده شمشیر برندارد و به جنگ دیو نرود تا مردم خودشان از خود دفاع کنند، می‌بیند مردم «مروارید» را قربانی می‌کنند. زنی که شاعر برایش شعر می‌سازد، بازرگان برایش دست‌ودلبازی می‌کند و آقا (مُلا) برایش دعا می‌‌خواند، اما پای دفاع از او در مقابل دیو که می‌رسد همه کنار می‌نشینند: «کسی با ما کاری نداره. دیو که حجره‌های ما رو غارت نکرده، گلدسته‌ مسجدها رو خراب نکرده و شعرها رو هم آتش نزده. اون دختر از ما نبود. دختری که معلوم نیست از کجا اومده، بذار دیو ببرتش.»

پهلوان برخلاف قولی که به خودش داده و نیت سرسختانه‌اش، دوباره به جنگ با دیو می‌رود تا دختر را برهاند. دیو نابود می‌شود و پهلوان زخم برمی‌دارد و می‌رود تا گوشه‌ای بمیرد، اما مردم شهر جشن می‌گیرند چون در این جنگ پیروز شده‌اند؛ جنگی که مثل همیشه فقط تماشاگرش بوده‌اند و کوچک‌ترین سهمی در پیروزی آن نداشته‌اند.

بهرام بیضایی نمایشنامه «عروسک‌ها» را درباره این پهلوان و مردم کوچه و بازار در شمایل خیمه‌شب‌بازی، سال ۱۳۴۱ نوشت و نسخه‌ای از آن پنج‌سال بعد از تلویزیون ملی ایران پخش شد، ولی چند دهه بعدتر خودش هم سرنوشت همان پهلوان را پیدا کرد؛ از جنگ یک‌تنه خسته شد. از جنگیدنی که مردم فقط تماشاگرش بودند، از دفاع از زنان قوی ولی تنهای نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌هایش، از فهمیده‌نشدن آنچه می‌گفت و آنچه می‌خواست، خسته از بحث و حذف و جرح و ممنوعیت، شمشیرش را زمین گذاشت و رفت تا گوشه‌ای دیگر را در این جهان، سرسبز و جان‌دار و پرمایه کند.

نمایش: عروسک‌ها
نویسنده و کارگردان: #بهرام_بیضایی، ۱۳۴۶
بازیگران: حسین کسبیان، #بهمن_مفید، عنایت‌ بخشی، منوچهر فرید، جمشید لایق، محمود دولت‌آبادی، سعید اویسی و نصرت پرتوی (در نقش مروارید)

بهرام بیضایی جای عروسک‌ها بازیگران را گذاشت؛ کاری عجیب بود ولی از بازیگران دهه ۴۰ خورشیدی خواست مثل عروسک بازی کنند و راه بروند و برقصند. نمایشنامه‌‌ای از نویسنده و کارگردان جوان پُرایده که ناگهان طرفداران زیادی پیدا کرد و فراتر از مرزهای ایران هم ترجمه و هم اجرا شد.
@gooshe
#روز_جهانی_تئاتر
#پادکست_گوشه؛ #هنر_با_گوشه

🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان

پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛
داستان هنرمندانی که «نه گفته‌اند»

پانزده مستند/پادکست تصویری که در این چندماه بچه‌های گوشه با شور و اشتیاق ساخته‌اند و در اول هر ماه منتشر شده؛ هر قسمت درباره یک هنر و یک هنرمند...

🛑 لطفاً برای کمک به ادامه این راه مستقل، از نظر اخلاقی و انسانی هم که شده، این مستندها را در کانال‌ها و صفحه‌ها و جاهای مختلف برای دانلود قرار ندهید (حتی با وجود لینک‌دادن به یوتیوب گوشه هم این کار اخلاقی نیست).
لطفاً نتیجه تلاش ما را فقط در یوتیوب ببینید و بگذارید همان‌جا بماند.

🔗 پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ اول هر ماه؛ یک هنر، یک هنرمند


🔗 قسمت اول؛ شب‌زنده‌داران؛ یک نقاشی و یک نقاش

🔗 قسمت دوم؛ داوود؛ یک مجسمه و یک مجسمه‌ساز

🔗 قسمت سوم؛ توموکو و مادر در حمام؛ یک عکس و یک عکاس

🔗 قسمت چهارم؛ خانه‌های خاکی؛ یک سازه و یک معمار

🔗 قسمت پنجم؛ عکس محوی که دنیای ما را تغییر داد

🔗 قسمت ششم؛ اریک رومر؛ فیلمساز رابطه‌ها

🔗 قسمت هفتم؛ بالرینی به نام «خانم نه»

🔗 قسمت هشتم؛ ادوارد آلبی، نمایشنامه‌نویس شورشی

🔗 قسمت نهم؛ مادموازل بولانژه؛ معلم همه

🔗 قسمت دهم؛ آنا مِندیتا/ بدن من؛ هنر من

🔗 قسمت یازدهم؛ سَلینجر؛ من ناطور دشتم

🔗 قسمت دوازدهم؛ لئونارد کوهن؛ اگر تاریک‌تر می‌خواهی

🔗 قسمت سیزدهم؛ دیوید اَتنبرو؛ صدای طبیعت

🔗 قسمت چهاردهم؛ باستر کیتون؛ ما را بخندان باستر!

🔗 قسمت پانزدهم؛ پایان فصل اول؛ ۱۴هنرمند نَه‌گو

📍با دیدن، نظردادن، به اشتراک‌گذاشتن، عضوشدن در کانال و زدن زنگوله کانال یوتیوب (طبق معیارهای الگوریتمی یوتیوب) به بچه‌های گوشه برای ساخت قسمت‌های بعدی کمک می‌کنید.

تمام این مستندها در این ۱۴ماه، داوطلبانه و بدون پذیرفتن آگهی و تبلیغ و حمایتگر مالی ساخته شده و باعث دلگرمی بچه‌های گوشه است اگر به ما بپیوندید، این قسمت‌ها را فقط در یوتیوب ببینید و با همراهی خودتان با روش‌های آشنای این‌گونه فضاها کمک کنید تا این مسیر را مستقل و آزاد و همچنان با هزینه شخصی ادامه دهیم.

🔗 Youtube

@gooshe

فصل اول #پادکست_گوشه؛ #هنر_با_گوشه