لمس و حرارت.(فریرمان).pdf
🌼رمان: #لمس_و_حرارت
🌼نویسنده: #زهرا_همتی
🌼ژانر: #عاشقانه| #بزرگسال
🌼خلاصه: 🍫
من کوروش راد سی سال داشتم و تا به این سن دلم برای هیچ دختری نلرزیده بود جز آتنا..
دختر خالهی سر به هوا و سرکشم که از بچگی با هم توی همین خونه قد کشیده بودیم سه سال بود که منو پابند خودش کرده بود
تا با وجود مخالفتهای سرسخت پدرم نسبت بهش احساس تعهد و علاقه داشته باشم..طوری که هیچ شبی رو نتونم بدون بودن با او صبح کنم..
شاید اگه توی محل کارم برای کسی تعریف میکردن که مهندس راد رییس شرکت بزرگ صادرات هر شب دزدکی از نردبون بالا میره و
خودشو توی اتاق دختر خالهش میندازه تا با بوییدن عطر تنش خستگی در کنه، هیچوقت باورش نمیشد ..
اما بالاخره هر آدمی توی زندگیش یه نقطه ضعف داشت که بخاطرش روی بایدها و نبایدهاش پا بزاره..و نقطه ضعف من آتنا بود..
دختری که ظاهرش برخلاف معیارها و علایق من بود اما باز دل کندن ازش کار من نبود و خودم گاهی از این همه دست زیر گرفتن
جلوی یه دختر از خودم شاکی میشدم اما چه میکردم که دل همیشه خلاف قوانین و منطقت پیش میرفت..
..........
>
『† @fery_roman † 』
『† @fery_roman_Online † 』
🌼نویسنده: #زهرا_همتی
🌼ژانر: #عاشقانه| #بزرگسال
🌼خلاصه: 🍫
من کوروش راد سی سال داشتم و تا به این سن دلم برای هیچ دختری نلرزیده بود جز آتنا..
دختر خالهی سر به هوا و سرکشم که از بچگی با هم توی همین خونه قد کشیده بودیم سه سال بود که منو پابند خودش کرده بود
تا با وجود مخالفتهای سرسخت پدرم نسبت بهش احساس تعهد و علاقه داشته باشم..طوری که هیچ شبی رو نتونم بدون بودن با او صبح کنم..
شاید اگه توی محل کارم برای کسی تعریف میکردن که مهندس راد رییس شرکت بزرگ صادرات هر شب دزدکی از نردبون بالا میره و
خودشو توی اتاق دختر خالهش میندازه تا با بوییدن عطر تنش خستگی در کنه، هیچوقت باورش نمیشد ..
اما بالاخره هر آدمی توی زندگیش یه نقطه ضعف داشت که بخاطرش روی بایدها و نبایدهاش پا بزاره..و نقطه ضعف من آتنا بود..
دختری که ظاهرش برخلاف معیارها و علایق من بود اما باز دل کندن ازش کار من نبود و خودم گاهی از این همه دست زیر گرفتن
جلوی یه دختر از خودم شاکی میشدم اما چه میکردم که دل همیشه خلاف قوانین و منطقت پیش میرفت..
..........
>
『† @fery_roman † 』
『† @fery_roman_Online † 』