غریبه.[fery_roman@].pdf
🌼رمان: #غریبه[#STRANGER]
🌼نویسنده: #ShikaMin
🌼ژانر: #عاشقانه| #گی| #گرایشی| #اسمات
🌼خلاصه:
دفعه ي اول توي مهمونی دیدمش.مهمونیی که بدون دعوت ازش سر در آورده بودم.
بی حوصله به یکی از میز ها تکیه زده بود .از ظاهرش معلوم بود ترجیح میده کار هیجان انگیز
تري انجام بده تا شرکت کردن توي یه مهمونی کسل کننده .
پیراهن سفید رنگ و با آستین هاي تا شده، کراواتی که شل بسته شده بود ، به راحتی میشد
فهمید از اون دست پسراي متکبریه که فکر میکنه هیچ بنی بشري به گرد پاشم نمیرسه و تک
آقا زاده ي این کهکشانه!
از انگشتاي بلند و باریکش که به سستی لیوان شامپاین رو نگه داشته بودند میشد فهمید که تا
حالا حتی یه بارم کار سخت توي زندگیش انجام نداده.بدون شک اون یه بچه پولدار بود که هرجا
که دلش میخواست خدمتکاراش دنبالش میومدن و هرچی میخواست براش می آوردند.
چندتا دختر اطرافش ایستاده بودند و کاملا از رفتارش مشخص بود که از توجه بقیه خوشش
میاد،خود لعنتیشم میدونست لیاقتش رو داره !
#رمان| #فری_رمان| #کانال_تلگرام_رمان| #رمان_خارجی| #رمان_پرطرفدار| #جدید
..........
>
『† @fery_roman † 』
『† @fery_roman_Online † 』
🌼نویسنده: #ShikaMin
🌼ژانر: #عاشقانه| #گی| #گرایشی| #اسمات
🌼خلاصه:
دفعه ي اول توي مهمونی دیدمش.مهمونیی که بدون دعوت ازش سر در آورده بودم.
بی حوصله به یکی از میز ها تکیه زده بود .از ظاهرش معلوم بود ترجیح میده کار هیجان انگیز
تري انجام بده تا شرکت کردن توي یه مهمونی کسل کننده .
پیراهن سفید رنگ و با آستین هاي تا شده، کراواتی که شل بسته شده بود ، به راحتی میشد
فهمید از اون دست پسراي متکبریه که فکر میکنه هیچ بنی بشري به گرد پاشم نمیرسه و تک
آقا زاده ي این کهکشانه!
از انگشتاي بلند و باریکش که به سستی لیوان شامپاین رو نگه داشته بودند میشد فهمید که تا
حالا حتی یه بارم کار سخت توي زندگیش انجام نداده.بدون شک اون یه بچه پولدار بود که هرجا
که دلش میخواست خدمتکاراش دنبالش میومدن و هرچی میخواست براش می آوردند.
چندتا دختر اطرافش ایستاده بودند و کاملا از رفتارش مشخص بود که از توجه بقیه خوشش
میاد،خود لعنتیشم میدونست لیاقتش رو داره !
#رمان| #فری_رمان| #کانال_تلگرام_رمان| #رمان_خارجی| #رمان_پرطرفدار| #جدید
..........
>
『† @fery_roman † 』
『† @fery_roman_Online † 』