#اعتراف
سلام دخترم ۱۹ ساله
من وقتی بچه بودم شبا میزد به سرم
ما و خانواده ی عموم تو یه خونه ی بزرگ زندگی میکردیم
یه حیاط خیلی بزرگ داشت با کلی باغچه و درخت
بعد من شبا تو خواب راه میرفتم
یه شب خواب بودم حس کردم یکی قشنگ بهم میگف پاشو برو تو حیاط یکی منتظرته بعد من تا چند ساعت تو حیاط راه میرفتم و گریه میکردم یا یه دفعه کفش نو خریده بودم خواب بودم یکی بهم گف پاشو کفشتو بیار الان یکی میدزده وسط خواب پاشدم رفتم همه ی کفشای حیاط و جمع کردم آوردم بالای سرم گذاشتم😂😂😂😂
یه شب ساعت ۳ صبح رفته بودم زن عمو مو بیدار کرده بودم که برا من مثل مامان بزرگ حنا بزن🤣
یه دفعه هم میخواستم برم کوچه
کلا خانوادم به خاطر من آواره بودن شبا
بعد یه قفل بزرگ برا اتاقم خریدن و مشکل حل شد
خدارو شکر الان اونجوری نیستم😂😂😂
سلام دخترم ۱۹ ساله
من وقتی بچه بودم شبا میزد به سرم
ما و خانواده ی عموم تو یه خونه ی بزرگ زندگی میکردیم
یه حیاط خیلی بزرگ داشت با کلی باغچه و درخت
بعد من شبا تو خواب راه میرفتم
یه شب خواب بودم حس کردم یکی قشنگ بهم میگف پاشو برو تو حیاط یکی منتظرته بعد من تا چند ساعت تو حیاط راه میرفتم و گریه میکردم یا یه دفعه کفش نو خریده بودم خواب بودم یکی بهم گف پاشو کفشتو بیار الان یکی میدزده وسط خواب پاشدم رفتم همه ی کفشای حیاط و جمع کردم آوردم بالای سرم گذاشتم😂😂😂😂
یه شب ساعت ۳ صبح رفته بودم زن عمو مو بیدار کرده بودم که برا من مثل مامان بزرگ حنا بزن🤣
یه دفعه هم میخواستم برم کوچه
کلا خانوادم به خاطر من آواره بودن شبا
بعد یه قفل بزرگ برا اتاقم خریدن و مشکل حل شد
خدارو شکر الان اونجوری نیستم😂😂😂