Репост из: ⊰ 𝑩𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝑹𝒊𝒈𝒆𝒍 ☆
امروز به قدر کافی دوستت دارم، و آنقدر نگاهت کردم که خال ریزِ کنار لبت را ببینم. امان از وقتی که پشت دوربین باشم، گویی برای اولین بار چهره ات را با جزئیات میبینم. احساس میکنم تا قبل از این، تورا اینقدر دقیق نگاه نکرده بودم!
چقدر لطیف نگاهم می کردی، و چقدر به من نزدیک بودی.
الان که این نامه را مینویسم، برای آن لحظه ها دلتنگ شدم.
نمیدانم یکدیگر را انتخاب کردیم یا برای کنار هم بودن انتخاب شدیم. من به بودنت نیاز داشتم.
نمیدانم تا کی کنار هم خواهیم بود، فقط در این لحظه میدانم چقدر برایم عزیز تر از دیروزی...
قلبِ من فقط به این امید میتپد که تو هستی،تویی وجود دارد که من میتوانم آنرا ببینم ،اورا ببویم، اورا ببوسم، اورا در آغوشِ خود بفشارم.
[دوستدارِ تو؛ دلتنگِ خیابانِ دهم دسامبر]
https://t.me/enLatibule
چقدر لطیف نگاهم می کردی، و چقدر به من نزدیک بودی.
الان که این نامه را مینویسم، برای آن لحظه ها دلتنگ شدم.
نمیدانم یکدیگر را انتخاب کردیم یا برای کنار هم بودن انتخاب شدیم. من به بودنت نیاز داشتم.
نمیدانم تا کی کنار هم خواهیم بود، فقط در این لحظه میدانم چقدر برایم عزیز تر از دیروزی...
قلبِ من فقط به این امید میتپد که تو هستی،تویی وجود دارد که من میتوانم آنرا ببینم ،اورا ببویم، اورا ببوسم، اورا در آغوشِ خود بفشارم.
[دوستدارِ تو؛ دلتنگِ خیابانِ دهم دسامبر]
https://t.me/enLatibule