Репост из: 『سـفـر عـاشـقـی』
خدایی دو دقیقه وقت بذار بخون این پارتو👇🏻
نفس💞علیرضا جهانبخش
هیوا💞سعید عزت اللهی
#پارت_؟
#نفس
از عصبانیت یه چرت و پرتی پروندم: میدونی چیه؟ اصلا منم این دو سال که باهات عقد بودم با سهیل رل بودم علیرضا!
بهت زده، لبخند عصبی زد و گفت: تو..تو چه غلطی کردی؟
_ گفتم من با سهیل رل....
بقیه حرفم با سیلی محکمی که تو گوشم خورد، تو دهنم ماسید.
ناباور دستمو روی گونم گذاشتم و زل زدم به چشمای قرمز مثل خونش!
یه دفعه مثل وحشیا تیشرتشو در اورد و شوتش کرد یه طرف و موهامو که دم اسبی بسته بودم کشید و منو انداخت تو بغلش.
قدرت تکلممو از دست داده بودم، این داشت چی کار می کرد؟
مستانه خندید و دکمه های مانتومو جر داد، حالا من لخت جلوش وایساده بودم!
بوسه ای روی لالهی گوشم زد و زیر گوشم زمزمه کرد: همه که از تو فیض بردن، بذار منم که شوهرتم یه حالی کنم، نه؟
چته چرا میلرزی؟ مگه تا الان ندیدی؟
بعد فریاد زد: ده لعنتی من از تو یه مریم مقدس تو ذهنم ساخته بودم، قافل از اینکه خانوم هـ*ر*ز*ه ای بیش نیست!
با گریه در حالی که تو بغلش دست و پا میزدم جیغ زدم: علیرضا چی کار میکنی؟ علیرضا غلط کردم تو رو خدا ولم کن...علیرضا تو رو قرآن!
ولی انگار کر شده بود پرتم کرد رو تخت و خودش خیمه زد رومو لباشو رو لبام گذاشت..........
علیرضا به دختره که از طلا پاک تره ت*ج*ا*و*ز میکنه!
عقدهی ممبر نداریم یکی از پارتای آیندس🤟🏻 امتحانش مجانیه
قصد تخریب شخصیتم نداریم، اینا همه ساختهی ذهن نویسندست....
t.me/footbal_novel
نفس💞علیرضا جهانبخش
هیوا💞سعید عزت اللهی
#پارت_؟
#نفس
از عصبانیت یه چرت و پرتی پروندم: میدونی چیه؟ اصلا منم این دو سال که باهات عقد بودم با سهیل رل بودم علیرضا!
بهت زده، لبخند عصبی زد و گفت: تو..تو چه غلطی کردی؟
_ گفتم من با سهیل رل....
بقیه حرفم با سیلی محکمی که تو گوشم خورد، تو دهنم ماسید.
ناباور دستمو روی گونم گذاشتم و زل زدم به چشمای قرمز مثل خونش!
یه دفعه مثل وحشیا تیشرتشو در اورد و شوتش کرد یه طرف و موهامو که دم اسبی بسته بودم کشید و منو انداخت تو بغلش.
قدرت تکلممو از دست داده بودم، این داشت چی کار می کرد؟
مستانه خندید و دکمه های مانتومو جر داد، حالا من لخت جلوش وایساده بودم!
بوسه ای روی لالهی گوشم زد و زیر گوشم زمزمه کرد: همه که از تو فیض بردن، بذار منم که شوهرتم یه حالی کنم، نه؟
چته چرا میلرزی؟ مگه تا الان ندیدی؟
بعد فریاد زد: ده لعنتی من از تو یه مریم مقدس تو ذهنم ساخته بودم، قافل از اینکه خانوم هـ*ر*ز*ه ای بیش نیست!
با گریه در حالی که تو بغلش دست و پا میزدم جیغ زدم: علیرضا چی کار میکنی؟ علیرضا غلط کردم تو رو خدا ولم کن...علیرضا تو رو قرآن!
ولی انگار کر شده بود پرتم کرد رو تخت و خودش خیمه زد رومو لباشو رو لبام گذاشت..........
علیرضا به دختره که از طلا پاک تره ت*ج*ا*و*ز میکنه!
عقدهی ممبر نداریم یکی از پارتای آیندس🤟🏻 امتحانش مجانیه
قصد تخریب شخصیتم نداریم، اینا همه ساختهی ذهن نویسندست....
t.me/footbal_novel