Фильтр публикаций


سلام
از شما کسی کتاب ۴۸ قانون قدرت رو خونده که بدونه کدوم ترجمه‌اش بهتره؟

http://t.me/HidenChat_Bot?start=94088397


تصویر روز شنبه:


آدمیزاد دنبال معجزه است
معجزه دنبال چیه؟


پیرتر از اونی‌ام که از هر چرت و پرتی لذت ببرم.


بعضی شبا اینطوری‌ام که اصلاً حوصلۀ فردا و کارایی که باید توش انجام بدمو ندارم و وقتی از همین حالا اینطوری‌ام ببین فردا دیگه چجوری‌ام؛ ولی خب اینجور موقعا به خودم میگم اگه چند ساعت بخوابم، وقتی بیدار شدم احتمالاً بهتر میشم و می‌تونم انجامشون بدم. این چیزیه که هربار به خودم میگم و این طوریه که هربار تو این زندگی خودمو دنبال خودم می‌کشونم.


تصویر روز جمعه:


Репост из: دیوانگارد
چی سر جاش نیست که هنوز نخوابیدی اشرف جون؟


تو آدم مهربونی هستی؟
وقتی همیشه با بقیه مهربونی
ولی نمی‌تونی همیشه با خودت مهربون باشی؟


اتفاق خوب عزیز
اگه خیلی دیر برسی از دهن میوفتی‌.


حالا من جایی ایستاده‌ام که هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم. اصلا مگر آینده اهمیتی برایم داشت وقتی که اینقدر به حال حاضرم مطمئن بودم؟
آدمیزاد فکر می‌کند زندگی فقط همینی است که حالا می‌بیند؛ همینطور ادامه پیدا می‌کند؛ به همین شکل، با همین آدم‌ها.
هیچ تضمینی برای هیچ‌چیزی وجود ندارد. زندگی شما بیشتر از آنکه بتوانید فکرش را کنید می‌تواند تغییر کند.
زمین می‌چرخد و می‌چرخد و روز را به شب و فصل را به فصل تغییر می‌دهد. همین چرخش‌ها زندگی ما را تغییر می‌دهند؛ آدم‌هایی که در زندگی‌مان هستند را هم.


نیازی نیست منو غمگین کنی. من خودم این کارو انجام میدم.


از چیزای خوب بیشتر از چیزای بد می‌ترسم.


تصویر روز پنجشنبه:


همیشه لازم نیست اتفاق خاصی بیوفته تا این سگ سروکله‌اش تو زندگی آدم پیدا بشه.


تصویر روز چهارشنبه:


تصویر روز سه‌شنبه:


مهم نیست روزم چطوری بگذره
همیشه اینجوریه که انگار:
«شب وقت غمه».


در روزهای باقی مونده تا سال جدید، راستش خیلی به این فکر نکردم که چه کارهاییو می‌خوام انجام بدم ولی ارتباطاتی هست که مایلم برای همیشه قطعشون کنم.
وقتی از ارتباط حرف می‌زنیم، همیشه منظورمون حضور فیزیکی شخص در زندگیمون نیست؛ ممکنه اون آدم دیگه جسماً در زندگی ما حضور نداشته باشه ولی هنوز با یاد و خاطراتش و احساساتی که نسبت بهش داریم -چه مثبت و چه منفی- زندگی کنیم.
من دیگه نمی‌خوام این احساسات رو توی خودم حمل کنم. شما هرقدر خوب یا بد، تأثیرات باقی مونده از شما روی زندگی و روان من هرقدر دلپذیر یا زجرآور، جواب پرسشِ بی‌جواب «کی مقصر بوده و کی بی گناه؟» هرچی که باشه، من می‌خوام دیگه این پرونده رو ببندم.
نمی‌خوام شما رو با خودم به سال جدید ببرم عزیزان من. شما حتی دیگه توی زندگی من نیستید، یادتون رو تا کِی، تا کجا می‌خوام دنبال خودم بکشونم آخه؟ تا کی می‌تونم اونی که بهم گذشته رو دوره کنم تا به جوابی برسم که رسیدن بهش نمی‌تونه حالمو بهتر کنه؟
من هیچ‌وقت عاری از خطا نبوده‌ام. اینکه چه زخمی از شما روی تن من مونده، باعث نمیشه که اشتباهات خودمو از یاد ببرم؛ نقاط روشن شما رو هم. چیزی که بین ما گذشت، تقابل بین نور و تاریکی نبود. ما مدتی رو در حضور هم گذروندیم و نتیجه هرقدر که زشت و تلخ باشه نمی‌تونه لحظات شیرین و زیباش رو از یاد ببره.
گذشته هرچه که بود ما رو به اینجا رسوند. از رابطۀ ما حالا فقط رنج مونده و خاطره. من این رنج رو، یاد و خاطرۀ شما رو، احساسی که نسبت به شما داشتم -عشق، دوست‌داشتن، محبت، آزردگی و نفرتم- رو به اندازۀ کافی به دوش کشیدم و حالا، در آخرین‌ نفس‌های ۱۴۰۳، می‌خوام که اونا رو در گذشته رها کنم.
شما خیلی وقته که رفته‌اید و حالا، این منم می‌خوام شما رو رها کنم.


جالبه که چطور با گذشت زمان، معیار ما در انتخاب افرادی که قراره ارتباط نزدیک‌تری باهاشون داشته باشیم فرق می‌کنه.
ایده‌آلی که از یک معشوق در نوجوانی در ذهنمون داریم می‌تونه خیلی متفاوت باشه با چیزی در بزرگسالی برامون ارزش محسوب میشه.
در بنیادی‌ترین سال‌های زندگی، دوستی‌هامون براساس قرابت مکانی شکل می‌گیره. کافیه تو مدرسه با یک نفر هم‌نیمکتی یا هم‌کلاسی باشی تا اونو به‌عنوان دوست انتخاب کنی؛ دوستی‌هایی که ممکنه تا مدت‌های طولانی ادامه پیدا کنه. این نوع دوستی‌گزینی در مراحل دیگۀ تحصیلی هم ادامه پیدا می‌کنه؛ چون ساده‌ترین نوع فرآیندیه که به‌عنوان «دوست پیدا کردن» می‌شناسیمش.
هرچه بزرگتر می‌شیم ولی، هرقدر که با مسائل جدی‌تری روبه‌رو میشیم؛ هر چه بیشتر بار زندگی به‌عنوان یک انسان رو در این جامعه -با این طیف متنوع از گونۀ انسانی- به دوش می‌کشیم، بیشتر برامون روشن میشه که واقعاً چه افرادی -با چه ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری- رو می‌تونیم توی قلبمون راه بدیم و می‌خوایم که توی زندگیمون براشون جا باز کنیم.


تصویر روز دوشنبه:

Показано 20 последних публикаций.