سلام اسمم ابوالفضله،۱۸سالمه
تعریف از خود نباشه ولی چهره ی زیبایی دارم و هیکلم رو فرمه
یادمه چهارده سالم بود که برای سفر رفتیم یزد خونه فامیلمون،من حالم بد شد توراه تا دروز اونجا داغون بودم،کم کم که داشتم خوب میشدم متوجه شدم یه دختری تقریبا ۱۴ساله به اسم {محدثه}همراه با مادر و برادرای کوچیک تر از خودش هروز میومدن اونجا،دختره چهره دلنشینی داشتو ازش خوشم اومد،با دختر خالم دوست بود،منم روم نمیشد بهش بگم دوسش دارم،هرشب میومدن اونجا و پارک میرفتیم و منم استاد والیبال ،خلاصه والیبال بازی میکردیم ،دختره همش سعی میکرد که با من بازی کنه منم از خدا خواسته😅
خلاصه گزشت منم حسم بهش جدی شد حس کردم اونم حسش جدیه و بود
مادرمو اینا به دلیل یه سری مشکلات به همون یزد منتقل شدن و منم از خدا خواسته😊اونجا میرفتم سر کار ،یروز از کار اومدم خونه فامیلمون و دختر خالم گفت که فردا نامزدیه محدثس،اون لحظه احساس کردم یکی با پتک زد تو سرم ،قلبم درست کار نمیکرد،نفسم به خس خس افتاده بود،دختر خالم نگران شد و رفت سریع اب اورد ولی تا اون رفت بیاره من زدم بیرون،بعله فرداش نامزدی کرد ولی به اجبار مادرش{خدا از مادرش نگزره}با یه مرد تقریبا ۴۰ساله😑من که داغون بودم تا یکسال همش بهش فکر میکردم و هیچکی از حالو روزم خبر نداش حتی خودش،تا اینکه بعد یکسال یه دختری تو اینستاگرام زیر پستم کامنت گزاشت و نوشت منم محدثه فلانی،منم یجوریم شد رفتم دایرکتش و قضیه رو برام تعریف کرد و گفت که دوست داشتمو و به اجبار بوده و ازین حرفا و چرا بهم نگفتی دوستم و داری و ازین حرفا،منم خام شدم و قبول کردم چون هنوز دوسش داشتم ،رل زدیم خلاصه و یه مدت باهم خوب بودیم تا اینکه پدرم مجبور شد برگرده شهرستان خودمون و گوه رفت تو حال من،تقریبا دو سال و خورده ای بود باهم بودیم تا اینکه یروز اومد دایرکتم بهم گفت نمیخوامت،بدرد هم نمیخوریم ،من یکی بهترو پیدا کردم و توهم فراموشم کن😐منم که مخم هنگ کرده بود رفتم استوریشو دیدم و بعله خانوم خانوما افتاده با یه سرباز😏اونم چی هم اسم خودم😊پیگیر قضیه شدم و فهمیدم که خیلی وقته باهاشه و منم فقط یه زاپاس بودم ،به غرورم بر خورد همون روز بلاکش کردم،بعد از تقریبا سه ماه دوباره اومد پیویم و گفت که بهم زده به خاطرم و اینا منم باور نکردم ولی خواستم ازش انتقام بگیرم و قبول کردم ،خلاصه به خودم وابستش کردمو مثله خودش یهو بلاکش کردم،الانم نمیدونم داره چیکار میکنه و با کیه،چون برام دیگ مهم نیست،من الان با یه دختر دیگ اشنا شدم که قدرمو میدونه ،برام جون میده ،منم براش جون میدم{p}بهتره اگه پیامو میخونی بری پی لیاقتت،
چون تو لیاقت منو نداری،
دنیا قانون لیاقتاست،و مهم تر از همه
یادت باشه،
دنیا میچرخه عین تاس،یروز حکم میکنی ،یروز التماس..
ببخشید طولانی شد😅
💔😔👉
@diitoo#ارسالی