Репост из: ⚘਼ᷡ℘਼ⷶ℘਼ᷫ℘਼ⷶ℘਼ᷤ
با عقب جلو شدن ویبراتور آخ از روی دردی گفتم و مظلوم به مامی خیره شدم.🔞🩸
بدجوری به خونم تشنه بود و داشت خشک خشک به فاکم میداد.💦👅
- مامی...
نذاشت حرفمو کامل کنم و با شلاق ضربه ای به آلت راست شدم زد.⛓❤️🔥
بوی دود سیگار ددی هم اتاقو پر کرده بود
صدای متعجب ابجیم نگامو به سمت درب کشوند !
#متعجب توی چهارچوب در ایستاده بود و به ما خیره شده بود!
مامی #پوزخندی زد.
ددی به سمت ابجی رفت گفت:
خوب بگا رفتن داداشتو ببین
https://t.me/joinchat/Y_vl0lj0lM9lZTQ0
https://t.me/joinchat/Y_vl0lj0lM9lZTQ0
بدجوری به خونم تشنه بود و داشت خشک خشک به فاکم میداد.💦👅
- مامی...
نذاشت حرفمو کامل کنم و با شلاق ضربه ای به آلت راست شدم زد.⛓❤️🔥
بوی دود سیگار ددی هم اتاقو پر کرده بود
صدای متعجب ابجیم نگامو به سمت درب کشوند !
#متعجب توی چهارچوب در ایستاده بود و به ما خیره شده بود!
مامی #پوزخندی زد.
ددی به سمت ابجی رفت گفت:
خوب بگا رفتن داداشتو ببین
https://t.me/joinchat/Y_vl0lj0lM9lZTQ0
https://t.me/joinchat/Y_vl0lj0lM9lZTQ0