اولین سکس من و شوهر خاله ام (۳)
#رفیق #شوهر_خاله #گی
...قسمت قبل
حول و حوش ساعت ۱۱ از خواب پاشدم رفتم جلو آیینه اصلا باورم نمیشد اتفاقات دیشب رو، یکم به خودم نگاه کردم و بعدش شروع کردم به تر و تمیز کردن خونه و غذا رو گذاشتم گرم بشه ساعت ۱ مهیار میومد و من انتظار میکشیدم که ببینم باز مهیار پایه هست یا نه، یه ست تیشرت شلوارک مشکی پوشیدم و یه ستم برا مهیار کنار گذاشتم که اومد بپوشه، ساعت ۱ شد و مهیار اومد از در که وارد شد خیلی راحت اومد سمتم و یه لب گرفت و خندید گفت آماده ای برا هیجان گفتم بلللله، رفت یه دوش گرفت لباس عوض کرد و اومد نشستیم ناهار رو خوردیم و بعدش کنار هم دراز کشیدیم مهیار گفت میخوام یچیزی رو بهت بگم و امیدوارم مثل یه مرد راز همدیگه رو فاش نکنیم گفتم حله گفت میخوام از یه سافت و لاپایی بیشتر باهم سکس کنیم خندیدم و گفتم پس بگو میخوای کونم بزاری گفت تا وقتی خودت نخوای نه ولی تو میتونی کون من بزاری، خندیدم و گفتم ای به چشم و برگشت سمت من و شروع کردیم به بوسیدن و خوردن گردن همدیگه و گره خوردیم تو بغل همدیگه و این بهترین حس دنیا بود، اینسری پیش دستی کردم و رفتم پایین زیر شکم و بالای کیرشو لیس زدن رفتم پایین سر کیرشو بوسیدم و کردم تو دهنم صدای ناله اش بلند شد شروع کردم براش ساک زدن و گاهی تا ته حلقم میکردم داخل و میک میزدم و میکشیدم بیرون تا سرش و باهاش با زبون بازی میکردم از کیرو خایه هاش آب دهنم راه گرفته بود مهیار منو بلند کرد پاشدم سر پا جلوم زانو زد و شروع کرد برام ساک زدن و تخمام رو میخورد بهم گفت برگرد برگشتم و شروع کرد به لیس زدن و مکیدن سوراخ کونم این اولین بار بود که یکی سوراخمو میخورد همه بدنم داغ شده بود و میلرزید حس خیلی خوبی بود و دوست نداشتم از این کار دست بکشه یه ربع سوراخمو خورد و زبونشو داخل میکرد بعدش که تموم کرد کارشو دست به سوراخم زدم تا حالا به این نرمی نبود دراز کشید و گفت حالا وقتشه که منو بکنی ژل لوبریکانت رو برداشتم یکم زدم به سوراخشو با انگشت کردم داخل یکمم زدم به کیرم و سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش یکم فشار دادم سر کیرم رفت داخل گفتم بزار یکم عادت کنی بعدش دوباره بزنم داخل که گفت نه تا ته بکن تو گفتم مطمئنی؟ گفت آره، منم تا ته فشار دادم و کیرم تا ته رفت تو کونش یه آخ گفت ولی گفت ادامه بده منم شروع کردم به تلمبه زدن یکم تو این پوزیشن بودیم بهش گفتم برگرد داگ استایل شو و اونم سریع پوزیشن رو عوض کرد و باز شروع کردم به گاییدن کونش و در حال کردنش بهش میگفتم نمیدونی چه حالی دارم که دارم یکی رو که همه از مردونگیش میگن و میکنم و اونم میگفت نوش جونت و بگا منو که هیچوقت فکر نمیکردم انقدر کار بلد باشی و من با هر رفت و آمد کیرم بدنم بیشتر داغ میشد، پاشد وایساد سر پا دوباره شروع کردم به کردنش در حال اینکه میکردم یهو بدنش چند بار شل و سفت شد طوری که احساس میکردم کیرم داره کنده میشه یهو بدنش شروع به لرزیدن کرد و آه و ناله اش بلند شده بود و تو کل خونه میپیچید و تو همین حال یهو ارضا شد همین کافی بود که من در حال انفجار به نقطه اوج برسم و همینطورم شد منم با شدت تو کونش ارضا شدم و محکم بغلش کردم که تا آخرین قطره آبم تو کونش بریزه، بعد ارضا شدنمون رفتیم تو بغل همدیگه و بهش گفتم دوست دارم یه بارم شده حست موقع دادن رو تجربه کنم خندید و گفت: مطمئنی ؟
گفتم: آره؟
گفت: اگر بخاطر من میگی نمیخواد ها
گفتم: نه واقعا میخوام تجربه کنم
گفت: باشه
گفتم: یه درخواست دیگه ازت دارم
گفت:بگو
گفتم: با بابک هم یه سکس داشته باشیم؟
خندید و گفت: اوکی میکنم
دوباره رفتیم تو بغل هم
ادامه دارد…
نوشته: سینا۳۳
@dastan_shabzadegan
#رفیق #شوهر_خاله #گی
...قسمت قبل
حول و حوش ساعت ۱۱ از خواب پاشدم رفتم جلو آیینه اصلا باورم نمیشد اتفاقات دیشب رو، یکم به خودم نگاه کردم و بعدش شروع کردم به تر و تمیز کردن خونه و غذا رو گذاشتم گرم بشه ساعت ۱ مهیار میومد و من انتظار میکشیدم که ببینم باز مهیار پایه هست یا نه، یه ست تیشرت شلوارک مشکی پوشیدم و یه ستم برا مهیار کنار گذاشتم که اومد بپوشه، ساعت ۱ شد و مهیار اومد از در که وارد شد خیلی راحت اومد سمتم و یه لب گرفت و خندید گفت آماده ای برا هیجان گفتم بلللله، رفت یه دوش گرفت لباس عوض کرد و اومد نشستیم ناهار رو خوردیم و بعدش کنار هم دراز کشیدیم مهیار گفت میخوام یچیزی رو بهت بگم و امیدوارم مثل یه مرد راز همدیگه رو فاش نکنیم گفتم حله گفت میخوام از یه سافت و لاپایی بیشتر باهم سکس کنیم خندیدم و گفتم پس بگو میخوای کونم بزاری گفت تا وقتی خودت نخوای نه ولی تو میتونی کون من بزاری، خندیدم و گفتم ای به چشم و برگشت سمت من و شروع کردیم به بوسیدن و خوردن گردن همدیگه و گره خوردیم تو بغل همدیگه و این بهترین حس دنیا بود، اینسری پیش دستی کردم و رفتم پایین زیر شکم و بالای کیرشو لیس زدن رفتم پایین سر کیرشو بوسیدم و کردم تو دهنم صدای ناله اش بلند شد شروع کردم براش ساک زدن و گاهی تا ته حلقم میکردم داخل و میک میزدم و میکشیدم بیرون تا سرش و باهاش با زبون بازی میکردم از کیرو خایه هاش آب دهنم راه گرفته بود مهیار منو بلند کرد پاشدم سر پا جلوم زانو زد و شروع کرد برام ساک زدن و تخمام رو میخورد بهم گفت برگرد برگشتم و شروع کرد به لیس زدن و مکیدن سوراخ کونم این اولین بار بود که یکی سوراخمو میخورد همه بدنم داغ شده بود و میلرزید حس خیلی خوبی بود و دوست نداشتم از این کار دست بکشه یه ربع سوراخمو خورد و زبونشو داخل میکرد بعدش که تموم کرد کارشو دست به سوراخم زدم تا حالا به این نرمی نبود دراز کشید و گفت حالا وقتشه که منو بکنی ژل لوبریکانت رو برداشتم یکم زدم به سوراخشو با انگشت کردم داخل یکمم زدم به کیرم و سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش یکم فشار دادم سر کیرم رفت داخل گفتم بزار یکم عادت کنی بعدش دوباره بزنم داخل که گفت نه تا ته بکن تو گفتم مطمئنی؟ گفت آره، منم تا ته فشار دادم و کیرم تا ته رفت تو کونش یه آخ گفت ولی گفت ادامه بده منم شروع کردم به تلمبه زدن یکم تو این پوزیشن بودیم بهش گفتم برگرد داگ استایل شو و اونم سریع پوزیشن رو عوض کرد و باز شروع کردم به گاییدن کونش و در حال کردنش بهش میگفتم نمیدونی چه حالی دارم که دارم یکی رو که همه از مردونگیش میگن و میکنم و اونم میگفت نوش جونت و بگا منو که هیچوقت فکر نمیکردم انقدر کار بلد باشی و من با هر رفت و آمد کیرم بدنم بیشتر داغ میشد، پاشد وایساد سر پا دوباره شروع کردم به کردنش در حال اینکه میکردم یهو بدنش چند بار شل و سفت شد طوری که احساس میکردم کیرم داره کنده میشه یهو بدنش شروع به لرزیدن کرد و آه و ناله اش بلند شده بود و تو کل خونه میپیچید و تو همین حال یهو ارضا شد همین کافی بود که من در حال انفجار به نقطه اوج برسم و همینطورم شد منم با شدت تو کونش ارضا شدم و محکم بغلش کردم که تا آخرین قطره آبم تو کونش بریزه، بعد ارضا شدنمون رفتیم تو بغل همدیگه و بهش گفتم دوست دارم یه بارم شده حست موقع دادن رو تجربه کنم خندید و گفت: مطمئنی ؟
گفتم: آره؟
گفت: اگر بخاطر من میگی نمیخواد ها
گفتم: نه واقعا میخوام تجربه کنم
گفت: باشه
گفتم: یه درخواست دیگه ازت دارم
گفت:بگو
گفتم: با بابک هم یه سکس داشته باشیم؟
خندید و گفت: اوکی میکنم
دوباره رفتیم تو بغل هم
ادامه دارد…
نوشته: سینا۳۳
@dastan_shabzadegan