شبی در آشپزخانه مشغول انجام کارها بودم
برادرم آمد و گفت:
انگار که اینجا استخدام شدهای،
همیشه تو را در آشپزخانه میبینم
بهش گفتم:
احتمالا تو واسم دعا نکردهای
که از اینجا خلاص شوم
سپس ساکت شدم
و به یاد سخنان امام احمد افتادم که میفرماید:
از خدا خواستم که حفظ قرآن را برایم آسان کند
اما نگفتم که در سلامت و آسایش باشم
برای همین در زندان قرآن را حفظ کردم
به همین خاطر از اینکه اینگونه
از برادرم درخواست دعا کردم،ترسیدم...
با خود گفتم اگر خلاص شدنم از آشپزخانه به سبب مریضی و یا ناتوانی باشد چه؟
پس خیلی سریع گفتم: به سلامتی از آن خلاص شوم...
روز بعد این موضوع را به دانش آموزانم اطلاع دادم
سپس یکی از شاگردانم گفت:
زنی را میشناسم که همیشه میگفت
خدایا 30 هزار دلار را نصیبم کن
بدون آنکه برای بدست آوردنش
خودم را زحمت بدهم
پس از مدتی او این مقدار پول را دریافت کرد،
اما دیهی مرگ پسرش بود
به همین خاطر اگر دعا کردید و چیزی خواستید بگویید:
خدایا آن را به سلامتی به من عطا کن
اگر خیری در آن هست آن را نصیبم کن
و وقتی آن را به من بخشیدی
دین و جانم در سلامت باشند
•ایاد فهمی
برادرم آمد و گفت:
انگار که اینجا استخدام شدهای،
همیشه تو را در آشپزخانه میبینم
بهش گفتم:
احتمالا تو واسم دعا نکردهای
که از اینجا خلاص شوم
سپس ساکت شدم
و به یاد سخنان امام احمد افتادم که میفرماید:
از خدا خواستم که حفظ قرآن را برایم آسان کند
اما نگفتم که در سلامت و آسایش باشم
برای همین در زندان قرآن را حفظ کردم
به همین خاطر از اینکه اینگونه
از برادرم درخواست دعا کردم،ترسیدم...
با خود گفتم اگر خلاص شدنم از آشپزخانه به سبب مریضی و یا ناتوانی باشد چه؟
پس خیلی سریع گفتم: به سلامتی از آن خلاص شوم...
روز بعد این موضوع را به دانش آموزانم اطلاع دادم
سپس یکی از شاگردانم گفت:
زنی را میشناسم که همیشه میگفت
خدایا 30 هزار دلار را نصیبم کن
بدون آنکه برای بدست آوردنش
خودم را زحمت بدهم
پس از مدتی او این مقدار پول را دریافت کرد،
اما دیهی مرگ پسرش بود
به همین خاطر اگر دعا کردید و چیزی خواستید بگویید:
خدایا آن را به سلامتی به من عطا کن
اگر خیری در آن هست آن را نصیبم کن
و وقتی آن را به من بخشیدی
دین و جانم در سلامت باشند
•ایاد فهمی