Фильтр публикаций


#جونگ کوک با اینکه از #استرس کف دستاش عرق کرده بودن با نگاهی وحشی به چشمای اون غریبه نگاه کرد و یک تای ابرو شو مثل خودش بالا #انداخت. چشماشو ریز کرد و با دقت بیشتری پسر مقابلشو #دید زد!قصد داشت #ریکشن اون پسر مغرور که به خودش زحمت نداده بود حرف بزنه رو #زیر نظر بگیره.ولی وقتی اون پسر به سمتش قدم برداشت نگاهشو از بدنش برداشت و به چشماش که تغییر #حالت داد بودن داد.💯
➖🔺➖🔺➖🔺➖🔺
جونگکوک،دوست دختری به اسم سولار داره که ولش میکنه و میره و باعث ضربه خوردنش میشه💔🚫
چی میشه اگه دانشگاهی که قبول میشه،دانشگاهی باشه که اقای کیم رئیسشه و پسرش کیم تهیونگ دوست پسر جدید سولار همه کاره ی اونجا؟⁉️


بي #اختيار بوسه هاي ريز و #خيسي روی پوست #حساس گردن جونگ كوك ميكاشت.ولي حواسش به پسر كوچكتر كه شوكه به نقطه ي نا #معلومي زل ميزد،نبود.👀❌براي اينكه بيشتر به #گردن زيباش دسترسي داشته باشه،شصتشو زير خط #فكش گذاشت و با فشار وارد كردن بهش،#سر جونگ كوك بالا تر رفت و وي به چيزي كه ميخواست رسيد💯‼️.سرش رو به ديوار تكيه داده بود و هيچ #ايده اي نداشت كه داره چيكار ميكنه.يا اينكه چرا جلوي تهيونگ رو نميگيره. بدنش توسط #بوسه هاي👅 با احساس وي فلج شده بود و ترجيح ميداد كاري نكنه.👁تا رسيدن به #گوشش به #بوسه هاش ادامه داد و اروم جوري كه نفساش به #گوشش برخورد كنن..✖️❗️


تهیونگ با #خشم به دست جونگکوک که یقه اش رو چسبیده بود نگاه کرد..➖🔺نمیتونست این فشار روش رو #تحمل بکنه..حس میکرد با هر ثانیه ای که بینشون میگذره،#غرورش زیر لگد های جونگکوک #ترک برمیداره..❌سریعا دستشو پس زدو مهلت نداد بفهمه قضیه از چه قراره،دست #باندپیچی شده اش رو دوباره فشار کوچیکی داد که باعث شد #دادی بلند از حنجره ی کوکی بلند بشه..⛔️اونقدر #عصبی بود که نمیفهمید داره چیکار میکنه..دستشو بیشتر #پیچوند و حس کرد که این داد های برخواسته از گلوی #ظریفش به خاطر پیچونده شدن دستشه اما ای کاش #گوشاش رو کمی تیز میکرد و صدای #خورد شدن استخون های ریز #دست کوکی رو میشنید...‼️
✖️✖️✖️✖️✖️✖️✖️✖️✖️✖️
کیم تهیونگ ملقب به الماس سیاه رئیس شرکت بلک دایمند...♠️
جئون جونگکوک وارث شرکت وایت گلد که بخاطر حادثه ای به پسر لکنتی تبدیل شده❗️
چی میشه اگه یروز به دروغ بگه تهیونگ دوست پسرشه و محبور به نوشتن یه قرارداد بین خودشون بشه⁉️


#کمر باریکش رو به دیوار سنگ شده تکیه داد و دستاشو به دور #شونه ها و کمر کوکی #حلقه کرد..👬با ولع میبوسید و #شیرین تر از اون این بود که جواب هر بوسه اش رو میگرفت..👄#لب های کوکی با اون گرما و نرمیه خاص،لب های تلخ مزه اش رو میبوسیدن و شراب نخورده #مست میشدن..
#کوکی خودخواهانه موهای مشکی و خوش حالت تهیونگ رو از لای #انگشت های باریکش رد میکرد و بی قصد و مقصودی توی اغوش بزرگش تاب میخورد..💯♨️ دستاش از #گردنش جدا شدن و به لبه های پیرهنش رسیدن..🔴عجیب بود که در حین #بوسه، درست زمانی که تنها باید به فکر نیازشون میبودن،به فکر ادمای اطرافشون بود.. نمیخواست کسی #بدن تهیونگ رو ببینه..❌نمیخواست کسی مردی که #متعلق به اون بود رو ببینه..🔞❗️

Показано 4 последних публикаций.

3

подписчиков
Статистика канала