بزرگمهر حسين پور


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


هر کس باید روزانه یک آواز بشنود ،
یـک شعــر خـــوب بــخـــوانـــد
به یـک اثـر هنــری خــوب نگاه کنــــد ،
و در صورت امکان
چنـد کلمه حــرف منطقی بزنــد ... !
گـوته

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: سینما پارادیـزو
‍ ‍ ‍
▪️آلن مور

ـــ من دیگر به دنیای کتاب‌های کمیک علاقه‌ای ندارم و دوست ندارم که دیگر با آن ارتباطی داشته باشم. چیزی حدود ۴۰ سال است که در میان کمیک‌ها فعالیت می‌کنم و بالاخره خودم را بازنشسته کرده‌ام. زمانی‌که من وارد صنعت کتاب‌های کمیک شدم، جذابیت اصلی‌اش این بود که یک رسانه عامیانه محسوب می‌شد. به این منظور خلق شده بود که مردم طبقه کارگر، خصوصا کودکان را سرگرم کند. چیزی که این صنعت را تا حد زیادی تغییر داده، خصوصا «رمان‌های گرافیکی» فعلی، این است که بسیار گران شده است و دیگر به درد مخاطبان طبقۀ کارگر نمی‌خورد. من هیچ مشکلی با افراد طبقه متوسط ندارم اما قرار نبود که کتاب‌های کمیک یک وسیله سرگرمی برای افراد میانسال باشد. قرار بود این کتاب‌ها برای افرادی منتشر شود که پول زیادی ندارند. در حال حاضر بیشتر افراد کتاب‌های کمیک را با فیلم‌های ابرقهرمانی یکی می‌دانند. همین موضوع یک مشکل و دشواری دیگری را برای من اضافه می‌کند. من از زمان اولین فیلم «بتمن» از تیم برتون، دیگر هیچ اثر ابرقهرمانی دیگری تماشا نکردم. آن‌ها سینما را نابود کرده‌اند و از طرف دیگر هم تا حد زیادی باعث خرابی فرهنگ کمیک شده‌اند. چندین سال پیش من گفتم که این اتفاق یک نشانه واقعا نگران‌کننده است. در آن زمان صدها هزار بزرگسال صف می‌کشیدند تا شخصیت‌هایی را در سینما ببینند که ۵۰ سال پیش خلق شده بودند؛ شخصیت‌هایی که قرار بود پسرهای ۱۲ ساله را سرگرم کنند.
در آن زمان اینطور به نظر می‌رسید که تماشای این فیلم‌ها یک نوع راه فرار از پیچیدگی‌های دنیای مدرن و بازگشت به کودکی و المان‌های نوستالژیک مربوط‌به آن زمان محسوب می‌شد. به نظر خطرناک می‌آمد و جمعیت را تا حد زیادی تحت‌تاثیر قرار داده بود. ممکن است این موضوع کاملا اتفاقی باشد اما زمانی‌که مردم آمریکا در سال ۲۰۱۶ یک سوسیالیست ناسیونال را انتخاب کردند و کشور انگلیس هم تصمیم گرفت که از اتحادیه اروپا خارج شود، ۶ مورد از ۱۲ فیلم پرفروش آن زمان، آثار ابرقهرمانی بودند. نمی‌خواهم بگویم که یکی از این‌ها باعث رخ دادن مورد دیگر شد اما من فکر می‌کنم که هر دو، علائم یک چیز یکسان هستند؛ انکار واقعیت و یک تمایل برای راه‌حل‌های ساده و هیجانی.

— Alan Moore, the creator of Watchmen and V For Vendetta, outside his house (1987).

🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo


ترجیح می‌دهم


سینما را ترجیح می‌دهم
گربه‌ها را ترجیح می‌دهم
درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح می‌دهم.
دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح می‌دهم.
خودم را که آدم‌ها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد،
ترجیح می‌دهم
ترجیح می‌دهم نخ و سوزن آماده دمِ دستم باشد.
رنگِ سبز را ترجیح می‌دهم.
ترجیح می‌دهم نگویم که
همه‌اش تقصیرِ عقل است.
استثناها را ترجیح می‌دهم.
ترجیح می‌دهم زودتر بیرون بروم.
ترجیح می دهم با پزشکان درباره‌یِ چیزهایِ دیگر صحبت کنم.
تصاویر قدیمی راه‌راه را ترجیح می‌دهم.
خنده‌دار بودنِ شعر گفتن را
به خنده‌دار بودنِ شعر نگفتن ترجیح می‌دهم.

ویسلاوا شیمبورسکا


برگزاری رویداد «نه به جنگ» در دبی
بزرگمهر حسین‌پور‌ با همراهی مردم اثر خود را خلق می‌کند.


به گزارش روابط عمومی پروژه، بزرگمهر‌ حسین‌پور هنرمند برجسته و شناخته شده‌ی ایران در یک‌ رویداد تعاملی با همراهی هنرمندان و بازدیدکنندگان در گالری نور رویال دبی اثری را با عنوان «نه به جنگ» خلق می‌کند.

بنا بر این گزارش، ۲۰۲۴ پرجنگ‌ترین ‌سال پس از جنگ‌جهانی دوم شده است و هدف از برگزاری این رویداد ترویج‌ مفاهیم و رویکردهای ضد جنگ، رشد و گسترش فرهنگ نه به خشونت و نه به جنگ، ایجاد بستر حرکت به سمت وضعیت مطلوب در رابطه و تعامل با آرتیست‌ها و…است که با خلق یک اثری هنری و همکاری و همراهی هنرمندان و شرکت‌کنندگان ایجاد می‌شود.

گالری نور به عنوان یک مکان فرهنگی و‌هنری برگزاری ِ این رویداد تعاملی را فراهم کرده است.

«نه به جنگ» No War با الهام از تکنیک میخ که توسط خود این هنرمند صورت گرفته بود و در ادامه این روند، اجرا و طراحی خواهد شد و از همه مدعوین، مهمانان و فعالین عرصه‌های مختلف هنری درخواست شده است که با یک میخ به گالری می‌آیند و با بزرگمهر حسین‌پور در خلق این اثر همکاری کنند.

رویداد تعاملی «نه به جنگ» روزهای ۱۳ و ۱۴ ژانویه ۲۰۲۵ (۲۴ و ۲۵ دی) در بازه زمانی ۱۷ الی ۲۱ در گالری نور رویال واقع در جمیرا ۲ دبی برگزار می‌شود.




هنینگسن نقاشی‌های خود را به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی به کار می‌برد. او در زمان خود به دلیل شجاعت در پرداختن به مسائل حساس و انتقادی شناخته می‌شد.

اریک لودویگ هنینگسن در سال 1930 در کپنهاگ درگذشت. آثار او همچنان در موزه‌ها و گالری‌های معتبر دانمارک و جهان به نمایش گذاشته می‌شود و به عنوان یک شاهد هنری از دوران اجتماعی خود مورد ستایش قرار می‌گیرد.




Репост из: موزه لوور | The Louvre
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✨ در مقابل شاهکار مشهور دیگو ولاسکز در موزه دل پرادو در مادرید

ندیمه‌ها؛ 1659
دیگو ولاسکز
موزه دل پرادو، مادرید

👍 @TheLouvre


Репост из: Panik mood's
Painting by Henri Matisse.
- t.me/Art_death


Репост из: موزه لوور | The Louvre
اتاقی در نیویورک؛ 1932

اثری از ادوارد هاپر

در موزه هنر شلدون، نبراسکا

👍 @TheLouvre


دلم می‌خواست یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه می‌کرد: دنیا بی‌ارزش نیست....
سخت نیست....
پوچ هم نیست...
داری خواب می‌بینی...

#سلین


Репост из: ھنر تهی
وقتی مونا لیزا رو دزدیدن و دنیا مات موند!

✍️🏻سال ۱۹۱۱ بود، یه ایتالیایی به اسم وینچنزو پروجیا نقشه‌ای کشید که دنیا رو شوکه کرد. این بنده خدا فکر می‌کرد شاهکار لئوناردو داوینچی، یعنی مونا لیزا، حق مسلم ایتالیاس و نباید توی موزه لوور فرانسه باشه. خلاصه، عشق وطنش گل کرد و تصمیم گرفت تابلو رو بدزده!

✍️🏻چی کار کرد؟ شب رفت تو لوور و تو یکی از کمدها قایم شد. صبح که شد، لباس کارکنان موزه رو پوشید، مونا لیزا رو از قابش درآورد، گذاشت زیر پالتوش، و خیلی شیک و مجلسی از موزه زد بیرون!

✍️🏻این سرقت مثل بمب ترکید. هیچ‌کس نمی‌دونست مونا لیزا کجاست. حتی یه مدت به پابلو پیکاسو و گیوم آپولینر مظنون شدن که شاید اونا دست داشتند! اما دو سال بعد، پروجیا نقاشی رو به یه دلال هنری ایتالیایی فروخت، که همون هم پلیس رو خبر کرد.

✍️🏻وقتی دستگیرش کردن، گفت: «من فقط می‌خواستم تابلو رو به ایتالیا برگردونم!» دادگاه هم دلش به حالش سوخت و یه حکم سبک داد.

اما نکته اینجاست که این دزدی باعث شد مونا لیزا از یه تابلو معروف، تبدیل بشه به نماد جهانی هنر و اسرارآمیز بودن. امروز هم که هرکی می‌ره لوور، اولین سوالش اینه: «مونا لیزا کجاس؟»

@honartohi


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
نمایشگاه و پرفورمنس گیلان من.
نمایشگاه هنرجویانم و اجرای پرفورمنس نقاشی من در کنار موزیک زنده‌ی فردین خلعتبری در روز افتتاحیه




Репост из: Kalame art
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
هنر کلمه
پرفورمنس مشترک مارینا آبراموویچ و اولای...

زن بگو آ.

مرد آ.

زن مهربون تر، آ.

مرد آ.

زن آهسته تر، آ.

مرد آ.

زن من یه آی لطیف تر می خوام، آ.

مرد آ.

زن با صدای بلند اما لطیف، آ.

مرد آ.

زن بگو آ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی دوستم داری.

مرد آ.

زن بگو آ ، یه جوری که انگار می خوای بهم بگی خوشگلم.

مرد آ.

« نمایشنامه داستان خرس‌‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد _ ماتئی ویسنی یک »

_
لینک کانال تلگرام هنر کلمه:
@kalame_art
لینک مستقیم اینستاگرام هنر کلمه:
https://instagram.com/kalame_art?igshid=YmMyMTA2M2Y=
___
#هنر_کلمه
#کلمه_آرت
#مارینا_آبراموویچ
#اولای
#ماتئی_ویسنی_یک
#داستان_خرس_هاى_پاندا_به_روايت_يك_ساكسيفونيست_كه_دوست_دخترى_در_فرانكفورت_دارد


Репост из: Kalame art
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
هنر کلمه
دو گفتار از مارینا آبراموویچ...
_
لینک کانال تلگرام هنر کلمه:
@kalame_art
لینک مستقیم اینستاگرام هنر کلمه:
https://instagram.com/kalame_art?igshid=YmMyMTA2M2Y=
___
#هنر_کلمه
#کلمه_آرت
#مارینا_آبراموویچ


وقتی طوفان تمام می شود،
یادت نمی آید چطور از دل آن گذشتی،
چطور از آن جان به در بردی.
حتی مطمئن نیستی که
آیا واقعا طوفان تمام شده است یا نه.
اما در این میان یک چیز قطعی است.
وقتی طوفان را پشت سر می گذاری
دیگر همان آدم قبل از وقوع طوفان نیستی.

همه قصه طوفان همین است.

#هاروکی_موراکامی




Репост из: ھنر تهی
یک نامه عاشقانه‌ی مخفیانه


✍️🏻 تابلوی "نامه عاشقانه" اثر یوهانس ورمیر، پر از رمز و راز و احساساته. زنی با نامه‌ای در دست، به یه نگاه معنادار به ما خیره شده. گیتار کنارش هم انگار نشون‌دهنده‌ی عشقه، ولی بیشتر تمرکز روی محتوای نامه است که یه دنیای خصوصی رو به ما نشون می‌ده. پرده کنار زده شده و این یعنی ما داریم به یه راز عشقی توی زندگی اون زن نگاه می‌کنیم. این نقاشی یکی از شاهکارهای ورمیره که ترکیب‌بندی و نورپردازی خاصی داره که روایتگر یه داستان عاشقانه‌ی پنهانیه.


🖼 The Love Letter, Johannes Vermeer, c. 1669-1670, Rijksmuseum Amsterdam


@honartohi


Репост из: کتاب باشو
دوشنبۀ این هفته، برای اولین بار با جناب چت جی‌پی‌تی صحبت کردم، به اصرار یکی از دوستان که خودش علاقه‌ی زیادی به این‌جور چیزها دارد و خوب هم از این عوالم سر در می‌آورد. به دوست عزیز گفته بودم دستم به دامنت بیا فلان مشکل من را حل کن! دستم را به دامن هوش مصنوعی بند کرده بود. بعد گفته بودم مسئله‎ای دارم، گفته بود "از دانشمند مجلس بازپرس"؛ یعنی همان چت ‌جی‌پی‌تی. خلاصه اصرار داشت که به طریقی پای من را به این معرکه‌ای که دوستش ندارم باز کند، من هم با گفتن این‌که "تو آخر با این کارهایت همین رفاقت نیم‌بندمان را که به سالی چند تا تماس و در هر تماس به گفتن ده بیست جمله‌ی الکی بند است به باد می‌دهی" خداحافظی کردم. و رفتم سراغ جی‌پی‌تی خان در تلگرام. مؤدبانه سلام کردم، مؤدبانه سلام کرد و گفت بفرما چه کمکی از دست من برمی‌آید، گفتم لطفا فلان زحمت را برای من بکش، گفت فعلا در حد این رابطه‌ای که داریم و رفاقتی که نداریم نمی‌شود ولی اگر دوست داری جزئیات مشکل‌ات را بگو من راهنمایی کنم؛ توی دلم گفتم من با هوش طبیعی خودم سر همه را درد می‌آورم تو می‌خواهی با هوش مصنوعی سر من را درد بیاوری؟ خداحافظی کردم و تمام.

گفت‌وگوی کوتاهی بود و مشکل من حل نشد، به هر حال در حد آشنایی بد هم نبود. شاید قسمت نیست من در این فناوری استاد بشوم، فعلا کنار می‌کشم تا با فناوری بعدی به صحنه برگردم و چه کارها که بکنم. راستی عجب ماجرایی شده رشد سرسام‌آور و حیرت‌آور هوش مصنوعی و رقابتی که ما در مصرف آن می‌کنیم مثل مصرف همه چیز. من که نابلدم ولی آن‌هایی که آشنا هستند هم بیشتر تظاهر به آشنا بودن می‌کنند از آن جهت که زیر و بم تکنیکی کار را می‌شناسند ولی دید عمیق و فلسفی و کلی به آن ندارند. البته مهم است که با این قابلیت‌ یا قابلیت‌ها چه کار می‌کنیم و چه می‌سازیم و چه چیزی را خراب می‌کنیم ولی به مراتب مهم‌تر این است که موقعیت خودمان را نسبت به این تغییرات ناگهانی درک کنیم. این‌که بدانیم حالا کجای کار هستیم و به زودی کجا خواهیم بود. این‌که منفعت و ضرر را منصفانه بسنجیم و فریفتۀ سیستم‌هایی نشویم که بیشتر از آن‌که آدم‌ها را بشناسند فرمول و حساب کتاب بلدند و لاجرم موقعش که سر برسد منافع جمعی و اساس آدمیت را به دو ارزن می‌فروشند.

اخیراً از هرکس در این‌باره سوال می‌کنم زیره به کرمان می‌برد و شناختن مجازی را به خود مجازی ارجاع می‌دهد. اگر چه فضای اینرنت دست‌کم تا پیش از ظهور هوش مصنوعی به این شکل اخیر، شامل افکار و نظرات آدم‌ها بوده و ساخته و پرداختۀ آن‌ها و حتی هوش مصنوعی هم از همین منبع تغذیه می‌کند، گمان می‌کنم برای سردرآودن از زیر و زبر ماجرا باید با اختیار بیشتری سراغ منابعی برویم که خارج این فضاها تولید شده‌اند و نگاه انتقادی‌تری دارند، از جمله این سه کتاب و چیزهایی شبیه به این‌ها. موج پیش رو از کتاب‌های تازۀ نشر فرهنگ معاصر است و بیشتر جنبۀ توصیفی دارد و نویسندۀ آن خود در زمینۀ هوش مصنوعی فعالیت می‌کند. درآمدی بر فلسفۀ سیاسی هوش مصنوعی نگاهی سیاسی و فلسفی دارد و جنبه‌های انسانی‌تر را نقد کرده؛ و هنر هوش مصنوعی رابطۀ آن را با هنر و خلاقیت کاویده که شاید مهم‌ترین نگرانی اهالی هنر باشد. البته کتاب در این موضوع زیاد نوشته شده و خوشبختانه اهل کتاب به این موضوع واکنش نسبتاً خوبی نشان داده‌اند. اگر می‌شناسید لطفا معرفی کنید.

https://t.me/bashoobook


Репост из: کا

Показано 20 последних публикаций.