انقدر خندیده ام و میخندم
که دیگر کسی نمیداند
چه در من میگذرد
چه در من دیوانه در حال گذشتن است
زبانم نمی تواند صحبتی از من کند
و صدایم بریده است
می نویسم به پهنای حرفای دلم
که وصف گفتن ندارند.
که دیگر کسی نمیداند
چه در من میگذرد
چه در من دیوانه در حال گذشتن است
زبانم نمی تواند صحبتی از من کند
و صدایم بریده است
می نویسم به پهنای حرفای دلم
که وصف گفتن ندارند.