دیروز که داشتم با بچه ها خداحافظی می کردم، اینجوری بودم که: ببین مائده ! دمت گرم! اخرش از دایره امنت زدی بیرون! آخرش یه کاری کردی که تو محدوده جدیدی بری!
اما ته ته دلم هنوزم می ترسیدم. انگاری که ریست شده باشم و ندونم ماجرا چیه. ولی خوشحالم که انجامش دادم. ۵ ماه صبر کردم تا این لحظه برسه. پس، قدردانش هستم💗
اما ته ته دلم هنوزم می ترسیدم. انگاری که ریست شده باشم و ندونم ماجرا چیه. ولی خوشحالم که انجامش دادم. ۵ ماه صبر کردم تا این لحظه برسه. پس، قدردانش هستم💗