Репост из: آموزش گام به گام ژیمناستیک
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
چگونگی شهادت حضرت ابوالفضل العباس😔؛
روایت شده است
خیمه ی مخصوص مشکهای آب بود، حضرت ابوالفضل داخل آن خیمه شد، دید اطفال مشکهای خالی را برداشته و بر روی شکم های خود گذاشتند بلکه از عطش آنها کاسته شود، به آنها فرمود: «نور دیدگانم صبر کنید اکنون می روم و برای شما آب می آورم ». در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشک خود را برداشت و به سوی رود فرات رهسپار گردید.
آری عباس علیه السلام مشک را پر از آب کرد، ولی از آب نیاشامید و به خود خطاب کرد و گفت:
«ای نفس! بعد از حسین، زندگی تو ارزشی ندارد😔، و نباید بعد از او باقی بمانی، این حسین است که لب تشنه است ،می خواهی آب گوارا و خنک بیاشامی😔، سوگند به خدا دین من اجازه چنین کاری را نمی دهد»😔
روایت شده است وقتی که دستهای عباس علیه السلام جدا شد، در حالی که از دو طرف دستش قطرات خون می ریخت به دشمن حمله کرد تا اینکه ظالمی با گرز آهنین بر سر مبارکش زد و آن را شکافت، آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطه ور گردید و صدا زد:
«یا اخی یا حسین علیک منی السلام»: «ای برادرم حسین خدا حافظ »😔
کانال آموزش گام به گام ژیمناستیک
@gambegamgym
روایت شده است
خیمه ی مخصوص مشکهای آب بود، حضرت ابوالفضل داخل آن خیمه شد، دید اطفال مشکهای خالی را برداشته و بر روی شکم های خود گذاشتند بلکه از عطش آنها کاسته شود، به آنها فرمود: «نور دیدگانم صبر کنید اکنون می روم و برای شما آب می آورم ». در همین هنگام سوار بر اسب شد و نیزه و مشک خود را برداشت و به سوی رود فرات رهسپار گردید.
آری عباس علیه السلام مشک را پر از آب کرد، ولی از آب نیاشامید و به خود خطاب کرد و گفت:
«ای نفس! بعد از حسین، زندگی تو ارزشی ندارد😔، و نباید بعد از او باقی بمانی، این حسین است که لب تشنه است ،می خواهی آب گوارا و خنک بیاشامی😔، سوگند به خدا دین من اجازه چنین کاری را نمی دهد»😔
روایت شده است وقتی که دستهای عباس علیه السلام جدا شد، در حالی که از دو طرف دستش قطرات خون می ریخت به دشمن حمله کرد تا اینکه ظالمی با گرز آهنین بر سر مبارکش زد و آن را شکافت، آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطه ور گردید و صدا زد:
«یا اخی یا حسین علیک منی السلام»: «ای برادرم حسین خدا حافظ »😔
کانال آموزش گام به گام ژیمناستیک
@gambegamgym