📍
فقط دیناندیشان نبودند که توسعه را نقد میکردند، هویتاندیشان هم تقریباً همگی در حال نقد گفتمان توسعه بودند. البته در واقع بهتر است به جای نقد بگویم نفی. اما تصوراتی از قبیل «دموکراسی ده» که احسان نراقی از آن صحبت میکرد نقد توسعه نبود، خیالبافی و آرمانیسازی گذشته بود برای گریز از توسعهی سیاسی. دیناندیشان و هویتاندیشان همه فکر میکردند سنت ناب و نیالودهای وجود دارد و دریغ میخوردند که از آن دور میشوند. وقتی حتا کسی مانند داریوش شایگان توریسم و موزه را تخطئه میکند از منظر همین نابگرایی فرهنگی است. اما چنین فرهنگ نابی هرگز وجود نداشته است. مهمتر اینکه اساساً خالصبودن فرهنگ و تمدن ارزش نیست و فراخ و پذیرا و پویا بودن آنها ارزش و اسباب زندگی و زایایی است. امروز در نظر ما امکان رشد از طریق گردشگری مزیت نسبی ایران است که حسرت میخوریم چرا از آن استفاده نمیشود. در آن زمان روشنفکرانمان رشد اقتصادی را مفروض گرفته بودند و حدود یک دهه رشد اقتصادی چشمگیر برایشان اهمیت و معنای خاصی نداشت. در صورتی که دیگر همه میدانیم حتا یک درصد رشد اقتصادی سالانه در یک بازهی زمانی چندساله چه پیامدهای شایان توجهی میتواند داشته باشد نه روشنفکرانمان آمادهی کنار آمدن با تبعات فرهنگی توسعه بودند و نه برنامهریزان اقتصادیمان برنامهای برای سایر جنبهها داشتند یا میتوانستند داشته باشند. که سردمدار توسعهی اقتصادی ایران، شاه، خود تکلیفش با بقیهی ابعاد توسعه روشن نبود. از طرفی برای توسعهی اقتصادی آنقدر عجله داشت که در اجرای برنامههای اقتصادی مداخله و گاه آنها را از مسیرشان منحرف میکرد، یا حتا خودش را با کارهایی مانند تغییر شرایط زمینداری سنتی رهبر انقلابی اجتماعی در ایران میدید، ولی از طرف دیگر سخت دلبستهی مفهوم سنتی سلطنت مطلقه و نگران موانع بر سر راه شاهشدن پسرش بود. این ترکیب ناساز طبیعتاً باید مسئله ایجاد میکرد. روشنفکرانمان عموماً بر این ناسازواریها انگشت نمیگذاشتند و آن را نقد نمیکردند، بلکه هرکدام میخواستند یک بازی به کلی متفاوت در رقابت با نظامهای حاکم بر جهان طراحی کنند، از چپ اسلامی مانند شریعتی تا چپهای غیرمسلمان، از هویتگرایی پریروز و پسفردایی احمد فردید تا سنتگرایی عرفانی سیدحسین نصر.
✍️از متن گفتوگو با محمدمنصور هاشمی. منتشر شده در اندیشه پویا۹۴
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۴، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
فقط دیناندیشان نبودند که توسعه را نقد میکردند، هویتاندیشان هم تقریباً همگی در حال نقد گفتمان توسعه بودند. البته در واقع بهتر است به جای نقد بگویم نفی. اما تصوراتی از قبیل «دموکراسی ده» که احسان نراقی از آن صحبت میکرد نقد توسعه نبود، خیالبافی و آرمانیسازی گذشته بود برای گریز از توسعهی سیاسی. دیناندیشان و هویتاندیشان همه فکر میکردند سنت ناب و نیالودهای وجود دارد و دریغ میخوردند که از آن دور میشوند. وقتی حتا کسی مانند داریوش شایگان توریسم و موزه را تخطئه میکند از منظر همین نابگرایی فرهنگی است. اما چنین فرهنگ نابی هرگز وجود نداشته است. مهمتر اینکه اساساً خالصبودن فرهنگ و تمدن ارزش نیست و فراخ و پذیرا و پویا بودن آنها ارزش و اسباب زندگی و زایایی است. امروز در نظر ما امکان رشد از طریق گردشگری مزیت نسبی ایران است که حسرت میخوریم چرا از آن استفاده نمیشود. در آن زمان روشنفکرانمان رشد اقتصادی را مفروض گرفته بودند و حدود یک دهه رشد اقتصادی چشمگیر برایشان اهمیت و معنای خاصی نداشت. در صورتی که دیگر همه میدانیم حتا یک درصد رشد اقتصادی سالانه در یک بازهی زمانی چندساله چه پیامدهای شایان توجهی میتواند داشته باشد نه روشنفکرانمان آمادهی کنار آمدن با تبعات فرهنگی توسعه بودند و نه برنامهریزان اقتصادیمان برنامهای برای سایر جنبهها داشتند یا میتوانستند داشته باشند. که سردمدار توسعهی اقتصادی ایران، شاه، خود تکلیفش با بقیهی ابعاد توسعه روشن نبود. از طرفی برای توسعهی اقتصادی آنقدر عجله داشت که در اجرای برنامههای اقتصادی مداخله و گاه آنها را از مسیرشان منحرف میکرد، یا حتا خودش را با کارهایی مانند تغییر شرایط زمینداری سنتی رهبر انقلابی اجتماعی در ایران میدید، ولی از طرف دیگر سخت دلبستهی مفهوم سنتی سلطنت مطلقه و نگران موانع بر سر راه شاهشدن پسرش بود. این ترکیب ناساز طبیعتاً باید مسئله ایجاد میکرد. روشنفکرانمان عموماً بر این ناسازواریها انگشت نمیگذاشتند و آن را نقد نمیکردند، بلکه هرکدام میخواستند یک بازی به کلی متفاوت در رقابت با نظامهای حاکم بر جهان طراحی کنند، از چپ اسلامی مانند شریعتی تا چپهای غیرمسلمان، از هویتگرایی پریروز و پسفردایی احمد فردید تا سنتگرایی عرفانی سیدحسین نصر.
✍️از متن گفتوگو با محمدمنصور هاشمی. منتشر شده در اندیشه پویا۹۴
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۴، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya