زنی سراسیمه نزد من آمد. دخترش تصمیم گرفته بود به سفری پرخطر برود و مادر پریشان و هراسان شده بود.
زن گفت به هر مشاجره ای دست زده است تا خطرهایی را که ممکن بود پیش بیاید، به دخترش گوشزد کند، شاید او را از این سفر بر حذر دارد. اما دخترش عاصی تر و مصمم تر شده بود. به زن گفتم: "تو داری اراده شخصی خود را به دخترت تحمیل می کنی، در حالی که ابدا چنین حقی نداری. و ترس تو از این سفر، سبب تحقق آن می شود. زیرا از هر چه بترسی بر سرت می آید." و افزودم: "از سر این قضیه دست بردار و بگذار هر آنچه که باید بشود، بشود. این سفر را به دست خدا بسپار و مدام این جمله را تکرار کن که: اگر این سفر خواست خدا است، من نیز همان را می خواهم و در برابرش مقاومت نمی کنم. اما اگر موافق مشیت الهی نیست، خدا را شکر می کنم که هم اکنون از هم خواهد پاشید."
یکی دو روز نگذشته بود که دخترش به او گفت: "مادر، من از این سفر منصرف شده ام." و اوضاع روبراه شد و به حال نخست بازگشت.
"خاموش ایستادن" به راستی برای انسان دشوار می نماید.
📚 بازی زندگی و راه این بازی
✍ فلورانس اسکاول شین
🍃 @majale_danestaniha1 🍃
زن گفت به هر مشاجره ای دست زده است تا خطرهایی را که ممکن بود پیش بیاید، به دخترش گوشزد کند، شاید او را از این سفر بر حذر دارد. اما دخترش عاصی تر و مصمم تر شده بود. به زن گفتم: "تو داری اراده شخصی خود را به دخترت تحمیل می کنی، در حالی که ابدا چنین حقی نداری. و ترس تو از این سفر، سبب تحقق آن می شود. زیرا از هر چه بترسی بر سرت می آید." و افزودم: "از سر این قضیه دست بردار و بگذار هر آنچه که باید بشود، بشود. این سفر را به دست خدا بسپار و مدام این جمله را تکرار کن که: اگر این سفر خواست خدا است، من نیز همان را می خواهم و در برابرش مقاومت نمی کنم. اما اگر موافق مشیت الهی نیست، خدا را شکر می کنم که هم اکنون از هم خواهد پاشید."
یکی دو روز نگذشته بود که دخترش به او گفت: "مادر، من از این سفر منصرف شده ام." و اوضاع روبراه شد و به حال نخست بازگشت.
"خاموش ایستادن" به راستی برای انسان دشوار می نماید.
📚 بازی زندگی و راه این بازی
✍ فلورانس اسکاول شین
🍃 @majale_danestaniha1 🍃