Фильтр публикаций


تاروت(@Xuroman).pdf
7.5Мб
تاروت(@Xuroman)

❤️‍🔥رمان: #تاروت

نویسنده: #سروناز_روحی

ژانر: #عاشقانه #معمایی #انتقامی

🎞خلاصه رمان:رازک دختری از خانواده معمولی برای طرح دانشگاهی وارد شرکت ساختمانی بنام و مطرحی از یه خانواده پولدار میشه که درنهایت بعداز مخالفت هر دو خانواده به ازدواج رازک و صاحب شرکت منتهی میشه درست زمانیکه رازک طرحی برای یه پروژه به شرکت ارائه میده که باعث سود دهی بالا و پیشرفت شرکت میشه با پاپوشی که مادرشوهر مستبدش براش رقم میزنه به زندان میافته و حکم طلاق غیابی بدستش میرسه این بین مادرش فوت میکنه و پدرش سکته و زمین گیر میشه حالا رازک بعد تحمل سالهل رنج و سختی با کمک دوستان دانشگاهش به اون شرکت راه پیدا میکنه و با مدیریت مانفرد صاحب جم که صاحب دختر کوچولویی هست مواجه میشه...
Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman




عشق شبانه(@Xuroman).pdf
4.5Мб
عشق شبانه(@Xuroman)

❤️رمان: #عشق_شبانه

❤️نویسنده: #termia18

❤️ژانر : #ازدواج_اجباری #پلیسی #عاشقانه

❤️خلاصه:
این زندگی درباره دختری به نام آیه است
که به دلیل یه سری عکس ها از خانواده اش  طرد میشه و مجبور میشه با کیهانی ازدواج کنه که راز های زیادی داره در این بین آینه کم کم عاشق کیهان میشه و پی به راز های مهمی می بره و...
آیه دختر شجاع و لجبازی که زندگی سختی داشته و به خاطر تهمت هایی که بهش میزنن مجبور میشه
از عشقش دست بکشه و با کیهان مرد جذاب و مهربونی که عاشق آیه شده ازدواج کنه..

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


بارقه های دل(@Xuroman).pdf
4.4Мб
بارقه های دل(@Xuroman)
💚رمان : #بارقه_های_دل

🍀نویسنده : #پارا_طاهری

🍀ژانر : #عاشقانه #تجاوزی #انتقامی

💚خلاصه :
من آسو هستم، تک دختر حاج صادق صبوری . شیرینی خورده ی شاهرخ پسر عموم بودم و از بچگی اسممون با هم میومد وسط، اما با اتفاقی که یه روز برای من افتاد و توی  خرابه های یه ساختمون نیمه کاره روحم رو با بدترین شکل ممکن کشتن، من دیگه اون دختر سر به هوای قبل نشدم... شاهرخ هنوزم دوستم داره اما اگه بفهمه چه اتفاقی برام افتاده باز هم ادعای عاشقی میکنه؟ باز هم می‌تونه دم از عشق و علاقه بزنه؟

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


حمایت از چنل اصلی @romanmamnoeee


دختر بهار(@Xuroman).pdf
2.1Мб
دختر بهار(@Xuroman)

💚رمان: #دختر_بهار

🍀نویسنده : #ترنج

🍀ژانر: #عاشقانه #ارباب_رعیتی

💚خلاصه :
من امیرارفع پسر امیر سردار سلطان زاده خان آبادی بعد از مرگ مادرم از روستا میرم و الان بعد از ۵ سال برگشتم که انتقام مادرمو از امیر سردار خان بگیرم من با عقده‌های مادرم بزرگ شدم که تمام عقده‌هاش رو در یک جمله دوستت دارم  که هرگز از امیرسردار نشنید خلاصه میشه اما با دیدن آذین دختر مش مراد رعیت به دنبال انتقام سخت‌تری هستم....

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


نیشخند(@Xuroman).pdf
8.0Мб
نیشخند(@Xuroman)

✨رمان: #نیشخند
✨نویسنده: #فاطمه_ایزی (#پروا)
✨ژانر : #عاشقانه #ازدواج_اجباری

✨خلاصه:
در این لحظه داستان ما، روایت زندگی پسر عمو و دختر عمویی می باشد که مهراد پسر داستان ما فوق العاده غیرتی و جدی و پرناز لجباز و یک دنده، پرناز که از کوچکی اسم مهراد روی او می باشد …

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

3.3k 0 211 4 13

آسمان دیشب آسمان امشب (@Xuroman).pdf
11.6Мб
آسمان دیشب آسمان امشب (@Xuroman)

🌾نام رمان :#آسمان_دیشب_آسمان_امشب
🌾ژانر: #عاشقانه #معمایی
🌾نویسنده: #مهسا_نجف_زاده

✨خلاصه:
سارا دختری که خاصه عاشق نجومه عادت های خاصی داره و علیررضا کسی که وارد زندگیش میشه و تنها کسی که به سارا بیشتر از همه نزدیک میشه.....

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

3.5k 0 105 12 28

فصل بی مرگی(@Xuroman).pdf
5.4Мб
فصل بی مرگی(@Xuroman)

🍁رمان : #فصل_بی_مرگی «جلد دوم»
🍁نویسنده : #رهایش
🍁ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

✨خلاصه :
سر و صداها رو می شنیدم و تلاش می کردم خواب از سرم نپره و دوباره به دنیای بی خبری برگردم و در عین حال از این مطمئن بودم که خودم، مغزم، تن خسته م و روحمم اگه بخوایم دوباره بخوابیم، اون رشته کوه لعنتی محاله بذاره!
سر جام غلتی زدم و به در اتاق پشت کردم. لحاف لایکویِ سرمه ای رو تا بالای سرم کشیدم و به تاریکی زیرش پناه بردم. به دقیقه نکشیده صدای باز شدن لولای در اومد و پشت بندش تخت تکون آرومی خورد.

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

4k 0 35 3 10

پنجمین فصل سال (@Xuroman).pdf
11.0Мб
پنجمین فصل سال (@Xuroman)

🌴رمان : #پنجمین_فصل_سال «جلد اول»
🌴نویسنده : #رهایش
🌴ژانر : #عاشقانه #اجتماعی

✨خلاصه :
پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک!
برای رسیدن به این نیکی ها خوب بودن خودتبه تنهایی کافی نیست! خوب بودن دیگرانی که در کنارت هستن هم لازمه!پندارِ به فراموشی نیک بودن رسیده، ناخواسته به سمت شروع فصل جدیدی از زندگی قدم بر می داره! دقیقاً ناخواسته! بی هیچ میلی! بی هیچ تلاشی! بی هیچ انگیزه ای! بی هیچ علاقه ای! ...
Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

4.4k 0 33 13 21

تقدیر ناگزیر(@Xuroman).pdf
7.0Мб
تقدیر ناگزیر(@Xuroman)

🪷نام رمان :#تقدیر_ناگزیر
🪷ژانر: #عاشقانه
🪷نویسنده: #آمنه_قیصری

✨خلاصه:
گلنار دختر یتیمیه که تا به حال زیر چتر حمایت قیم قانونیش بوده. تصمیم میگیره از حمایت اون خارج بشه و روی پای خودش بایسته. یه تصمیم به ظاهر آسون که دردسر بزرگی درست میکنه و هلش میده به گذشته و آینده ش رو هم تحت الشعاع قرار میده.تاراز اونقدر به خودش اعتماد داره که حرف هیچ کس رو قبول نداره،حتی عموی پیری که دائم بهش میگه با هر دستی بدی،با همون دست پس میگیری و نبایدتقدیر و یازی هاش نادیده گرفت. ناراز زمانی که با گلنار روبرو میشه، تازه معنی حرف عمو و قدرت سرنوشت رو میفهمه.این داستان چند نسل از یه خانواده س. روایتی از روزگار دور و حال حاضر.
Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


تقدیم به شما عشقای من♥️


ققنوس(@Xuroman).pdf
5.4Мб
ققنوس(@Xuroman)

🌱نام رمان :#ققنوس
🌱ژانر: #عاشقانه_مافیایی_هیجانی
🌱نویسنده : #یامور_م (#سهیلا_محبوب)

✨خلاصه:
مروارید یه دختر مستقل و پر تلاش جنوبی که داره تهران درس میخونه و گیر یه همخونه ی بدکاره افتاده و جایی رو نداره بره که تو همین روزا صاحب خونش مجبورش میکنه یا اون هم تن فروشی یا از خونه بره بیرون و اونم در به در میوفته دنبال خونه که یکی از دوستاش یه ادمی رو معرفی میکنه به اسم فراز که نه بهش اعتماد داره نه کسی میدونه چیکاره اس و کجا زندگی میکنه حالا اون اینجاست دم در خونه پسر بد دانشگاه ....

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

4.6k 0 242 52 18

بوسیدن عروس ممنوع (@Xuroman).pdf
12.3Мб
بوسیدن عروس ممنوع

رمان : #بوسیدن_عروس_ممنوع
مترجم: #صدی

ژانر: #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال

خلاصه:
می‌شه گفت من دختری در شرایط سخت بودم و اون شوالیه من با زره درخشان بود. اما دقیق‌تر بخوام بگم من دختری بودم که بدشانسی زیادی داشت و اون پسری بود با هیکل عضلانی‌ و خالکوبی‌های زیاد!جود لاکتی معروف به «لاکی» فقط یک کارگر ساختمانی جذاب و متفکر نبود. اون قهرمان شخصی من بود که به نظر می‌رسید در مکان‌ و زمان مناسب همیشه کنارم حضور داشت. مثل زمانی که ماشینم خراب شد و به یه سواری به خونه نیاز داشتم و زمانی که روی پیاده‌رو درست روبروش پخش زمین شدم و باید به اورژانس منتقل میشدم.اون لحظات دقیقاً بهترین لحظات من نبودن، اما برای اون بود.ما با هم دوست شدیم و مهم نبود که ۱۶ سال از من بزرگتره. ما وجوه مشترک زیادی داشتیم؛ مثلا عشقمون به موسیقی راک کلاسیک و ماشین‌های سریع قدیمی و گذشته‌های دردناکمون که ما رو نسبت به عشق و روابط بدبین کرده بود.
❌داستانی آرام و شیرین اما جذاب و عاشقانه، ازدواج مصلحتی با اختلاف سنی بالا

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

4.8k 0 226 9 16

گرداب سرخ (@Xuroman).pdf
21.8Мб
گرداب سرخ (@Xuroman)

رمان : #گرداب_سرخ

نویسنده: #مینا

ژانر: #عاشقانه #غمگین #اجتماعی

خلاصه:
همه ی این آشفتگی ها از جایی شروع میشه که:
عشق رهام که به امیر دل داد و پای رهام به تیمارستان کشیده شد و دل پرستارش پیشش گیر بود...تا اینکه شبی خبر طلاق عشق رهام به امیر بهش میرسه و رهام به رفتنش اون دختر رو کاسبی سر چهار راه میکشونه...!

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


ازدواج توتیا(@Xuroman).pdf
3.2Мб
ازدواج توتیا(@Xuroman)

🌘رمان: #ازدواج_توتیا
🌘نویسنده: #نیلوفر_قائمی_فر
🌘ژانر: #عاشقانه #اجتماعی

✨خلاصه:
گاهی تو زندگی نمیدونی انتخابت درسته یا نه، نمیدونی عکس العملت عاقلانه است یا نه، جای عقلت غرورت تصمیم میگیره، نفرتت راهت رو نشون میده و انتقام مثل یه ویروس تموم جونتو میگیره اما زهی خیال باطل که این حس کینه جویی اول از همه به خودت ضربه وارد میکنه…!
وقتی دل آدم سیاه بشه چشماش به خیلی چیزا بسته میشه مثل معرفت، مثل عشق، مثل عقل…!
گاهی میدونی داری راه رو اشتباه میری، زجر میکشی ولی میگی غرورمو شکوندن، فکر میکنی با لجبازی داری تلافی میکنی ولی خبر نداری که لجبازی تو زندگی چاقوی دولبه است، هر وَرِشُ که بگیری دست خودتم میبره!
من توتیا دختر کوچیک جعفرآقا درست عین عقل کل خونواده همیشه حرفام و تصمیماتم درست بود اما یه امتحان کوچیک یه تصمیم بزرگ یه غرور کاذب، زندگی منو زیر و رو کرد اونقدر که یه توتیا شد و یه آینه ...
Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

5.3k 0 175 11 27

لبخند زیبا (@Xuroman).pdf
7.9Мб
لبخند زیبا (@Xuroman)


🍂 رمان: #لبخند_زیبا

🍂 نویسنده: #سانیا_ل[#ساناز_صابونی]

🍂 ژانر: #اجتماعی  #عاشقانه #غمگین #مدرسه_ای

خلاصه:
اسمش جُوانا بود، بچه خطه پر افتخار کُردستان و دامنه های کوهستان های مقتدر و سر به فلک کشیده اش ! دختر ۱۸ ساله نازدانه،خودشیفته، مغرور، رُک و راست و ریسک پذیرِ یکی از خانواده های اصیل،نامدار و متمول شهر سنندج. سنندج، مرکز استان کُردستان که از دیرباز مشهور به قلعه خانان و لانه عقاب بوده.همان دیار کُردزبانان در قلب دلنشین استان کُردستان، که چند سالی است بعنوان م ٓهد موسیقی و هنر ایران معرفی میشود. نواده ای از نسل دوم خانواده پر جمعیت »واعظی« با هفت پسر و سه دختر

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


مجنون عاقل (@Xuroman).pdf
3.3Мб
مجنون عاقل (@Xuroman)

🎍رمان : #مجنون_عاقل

🎍نویسنده : #سین‌_را

🎍ژانر: #عاشقانه

خلاصه :

خواهر و برادری مستقل که به تازگی از خارج برگشتند و قصد دارند با تلاش‌های خودشون و بدون کمک گرفتن از کسی، شرکت نوپای خودشون رو توسعه بدند.
در این راه با تمام مشکلاتی که براشون به وجود میاد مقابله می‌کنند و محکم می‌ایستند. این بین با ورود شخصی به زندگی یکنواخت کاریشون، اتفاق‌های سخت و در عین حال شیرینی رو تجربه می‌کنند.
Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman


قند مکرر(@Xuroman).pdf
7.0Мб
قند مکرر(@Xuroman)

🧸رمان : #قند_مکرر | قند مکرر

🧸ژانر : #عاشقانه #استاد_دانشجویی #تجاوزی #صحنه_دار #خانوادگی #روانشناسی #معمایی #اروتیک

🧸نویسنده : #سلبی_ناز_رستمی

🧸خلاصه :
آینور دختر نویسنده ای که با شخصیتهای کتابهایش زندگی میکند شخصیتی را خلق میکند که آن را در وجود استادش می یابد...
آینور در پس اتفاق وحشتناکی که برایش رخ داده
اشک و غم مهمان دل و جانش شده و مادرش را نگران‌کرده ....
آرمان پسر حاج مطیب به دنبال تصاحب ای نور
و ماجرایی که با رسیدن به موقع استاد فروتن، ناکام میماند و ...
Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

5.9k 0 265 2 11

گل گازانیا(@Xuroman).pdf
13.5Мб
گل گازانیا(@Xuroman)

🌸رمان : #گل_گازانیا | گل گازانیا

🌸نویسنده : #رویا_احمدیان

🌸ژانر : #عاشقانه #جدید

خلاصه :
من غزلم... دختر فقیر روستایی که کل سرگرمیم دوشیدن گاوها بود یک روز به شهر فرستاده میشم. فک میکردم برای خدمتکاریه ولی فهمیدم باید از بچه ای پرستاری کنم که مادر نداره.. ولی وقتی پدرش رو دیدم، آقا فرید خوش قد و بالا که شبیه بازیگرای هندی بود دلم رفت ولی اون منو یه دختر بد بو میدید که...

Cnll1 :@romanmamnoeee
Cnll2 :@Xuroman

6k 0 278 2 24
Показано 20 последних публикаций.