➖فریب بزرگ: جامعه_شما_هستید!
▪️میگویند:
شما به عنوان سلولهای تشکیلدهندهی جامعه، اگر با پرداختن به خود و اصلاح و پرورشِ نفس به شکوفایی برسید، درنهایت جامعه اصلاح شده و به رونق و شکوفایی میرسد.
در این فرض هر کدام از ما انسانها به سلولهایی مستقل تشبیه شدهایم که در کنار یکدیگر، جامعه را تشکیل دادهایم و هرگونه نقص و ضعفی در جامعه، به همین سلولها _یعنی به ما_ باز میگردد.
اما این یک فریب رندانه است که حاکمان توتالیتر که بر گُردهی جهل تودهها سوارند، به منظور تخدیر اذهان عموم، سعی در بسط و گسترش آن دارند تا با انداختن توپ به زمین مردم، خود را از هرگونه مسئولیتی مبرّا سازند!
و این واقعیت آشکار را پنهان میکنند که سلولها در نهایت از مغز فرمان میبرند.
پس حقیقت را از منظری دیگر باید نگریست:
این سلولها، آنگونه که میگویند و ادعا میکنند چندان هم مستقل نیستند و به اذعان نخبگان علوم اجتماعی و جامعهشناسان، هر انسانی خروجی و محصول جامعه و محیطی است که در آن زیست و از آن تغدیه مینماید.
[در ابتدا ما جامعه را میسازیم، سپس جامعه ما را میسازد.
انسانها تحت تأثیر قواعد، فرهنگ و هنجارهایی هستند که ذهن و ضمیرشان را همواره تغذیه میکند.]
➖جامعه به مثابهی رَحِمی است که ما را چون جنینی در خود مُحاط کرده و تغذیه مینماید.
پس چگونه میتوانیم تأثیر آن را بر سرِشت و سرنوشت خود انکار کرده و نسبت به حیات و مَمات آن بیتفاوت باشیم؟!
▪️بر کسی پوشیده نیست که حتی ژنهای ما برای فعال شدن نیاز به محیط مساعد دارند و در میان تنوع و گوناگونیِ استعدادها و ظرفیتهای بالقوهی هر فرد، تنها قسمتی از آنها که در همگونی و سازگاری با محیط پیرامون خود باشند به فعلیت رسیده و شکوفا میشوند.
در تشریح این موضوع میتوان به دوقلوها یا چندقلوهایی اشاره کرد که بر حسب اتفاق در محیطهای متفاوتی زندگی کرده و درنتیجه دچار شخصیت و سرنوشت متفاوت و بعضا متضادی شدهاند.
یا افرادی که در نتیجهی مهاجرت و قرار گرفتن در محیط و جامعهای متفاوت، به وضوح، رفتار و عملکرد متفاوتی از خود بروز میدهند.
بیایید کشور کره را در نظر بگیریم.
پس از پایان جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۴۵ کره به دو کشور شمالی و جنوبی تقسیم شد که هر کدام تحت حاکمیت و جهانبینی متفاوتی قرار گرفتند و همین امر، سرنوشت کاملا متفاوتی برای مردمان آنها رقم زد.
چه شد که مردمانی با یک نژاد مشترک، یک فرهنگ، یک جغرافیا و یک پیشینهی تاریخی، به دو مسیر کاملا متفاوت در تاریخ کشیده و مقهور سرنوشت جداگانهای شدند؟!
بیگمان آنچه به افکار، اخلاق و عملکرد مردم هر سرزمینی جهت میدهد چیزی وَرای تلاش و تقلّاهای فردی است.
این حاکمیت است که از طریق سیاستها و ساختارهایش به هر شخصی میگوید چگونه فکر کند، چگونه رفتار کند، چه آموزشهایی ببیند، اولویتهایش چه باشد، با چه کسانی دوست و با چه کسانی دشمن باشد، چگونه لباس بپوشد، چه بخورد، چه نخورد، درست و غلط چیست و ...
اما به تودهها همواره اینگونه تلقین میکنند که اختیار نزد خودشان است و آنها در تعیین و تغییر سرنوشت خود آزادی عمل دارند! غافل از اینکه مردمِ یک جامعه بطور خواسته یا ناخواسته از نظام حاکم فرمان میبرند همانگونه که سلولها از مغز فرمان میبرند.
▪️یقینا در هر سیستم و اجتماعی، افرادی پیدا میشوند که در نتیجهی تصادم با آگاهی، عصیان کرده و از مسیر تعریفشده عدول میکنند، اما اینها استثنائند و قاعده هرگز بر حسب استثنائات نوشته نمیشود. مگر آنکه تلاش کنند خود را از حالت استثنا و اقلیت خارج ساخته و بخشی از توده را با خود همراه سازند.
قدرت نزد تودههاست، اما هدایتِ آن در دست حاکمان است. و آنها از طریق ساختارها و کانالهایی که ایجاد میکنند همواره میکوشند کنترل را نزد خود نگاه داشته و به رفتار و حرکت تودهها جهت بخشند.
با اینکه ما سلولهایی مستقل از جامعه و محیط پیرامون خود نيستيم، اما میتوانیم تلاش کنیم _فارغ از هر نتیجهای_ با نشر آگاهی، نوآوری، بهرهمندیِ خلاقانه از تکنولوژی و همراهکردن بخشی از توده، محیط را تغییر داده یا به سود خود تعدیل نماییم.
🔻آگاهی عصیانگری میآورد و عصیانگری به طُرق مختلف موجب تضعیف و گسست ساختار حاکمیتی شده و در صورت استمرار، دومینووار ارکان قدرت را فرو ریخته تا سرانجام با انحلال قواعد قدیمی، قواعد تازه سر بر آورند.
مطلب فوق را یکی از مخاطبان توانا ارسال کرده است.
نظر شما چیست؟
#تغییر_اجتماعی #تغییر_ساختاری #ساختار_اجتماعی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech