Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Психология


ارتباط با ادمین:
@sprit_and_life_admin
لینک دونیشن (پرداخت کمک مالی)
http://zarinp.al/spirit_and_life
شماره کارت
6104 3375 2117 2054

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Психология
Статистика
Фильтр публикаций


روان‌شناسان رنج‌های روانی خاص خود را دارند. آلوده‌ی تمامی فرافکنی هایی می‌شوند که از مراجعین‌شان دریافت می‌کنند و این به مغزشان فشار می‌آورد. تحت تاثیر قرار می‌گیرند و قاعدتا زودرنج و حساس می‌شوند و سخت می‌شود با آن‌ها کنار آمد. این بیماری نتیجه‌ی این تخصص نفرین شده است: کهن‌الگوی "پیر فرزانه"، نفرین‌شان می‌کند! باید بیش از این‌ها بدانند ولی نمی‌دانند.

پس برای روان‌شناس مهم است که اعتراف کند بهتر از دیگران نمی‌داند، در غیر این‌صورت، کمتر خواهد دانست. به این‌ترتیب فرصتی در اختیار بیمار قرار می‌دهد. ولی از طرف دیگر همیشه اعتبار طبیب مطرح است. مردم می‌خواهند باور کنند که طبیب از طایفه‌ی حکیمان و ساحران است. او با پیر فرزانه یکی انگاشته می‌شود حتی اگر هم‌زمان بیمار یا مجنون باشد. به همین دلیل در جوامع بدوی، مردم می‌ترسیدند حکیم و طبیب قبیله شوند. موقعیت چندان رشک‌انگیز و دل‌خواهی نیست.



"سمینار یونگ درباره‌ی زرتشتِ نیچه"
کارل گوستاو یونگ


روز روانشناس مبارک

@sprit_and_life


یکی از جملاتی که خیلی با آن احساس همدلی میکنم این جمله از آگاتا کریستی هست که میگوید:
"من زندگی کردن را دوست دارم. گرچه زمانهایی به شدت و حدت بسیاری احساس درماندگی کرده ام و رنج بسیار کشیده ام، اما با وجود تمام رنجها تقریبا با قطعیت حس می کنم که «زنده بودن»، موهبت بزرگی است."
زندگی هیچگاه خالی از رنج نبوده و گاهی رنج ها آدمی را به زانو در می آورند ولی تا زنده هستیم چاره ای جز زیستن و خوب زیستن نداریم تا خسران هم بر باقی رنج هایمان افزون نشود

@sprit_and_life

2.2k 0 82 2 118

كمانچه‌ها
بر زمانِ از دست رفته بی‌بازگشت می‌گریند
کمانچه‌ها بر وطنی از دست رفته می‌گریند که شاید بازگردد...

#محمود_درویش

#بندرعباس

@sprit_and_life


فروید شخصیّت را مرکب از سه دستگاه (سیستم) یا سه سطح می‌داند:

● 1 نهاد که تابع اصل لذّت است.
● 2 من که با واقعیّت سر و کار دارد.
● 3 من برتر که جنبهٔ اجتماعی شخصیّت را می‌رساند.


این سه سطح ظاهراً از هم جدا هستند ولی با هم کار می‌کنند و رفتار آدمی تقریباً همیشه نتیجهٔ عمل این سه است.

■ 1. نهاد نیرویی است که از غرائز و از هر کیفیّت روانی دیگر که به ارث برده شده تشکیل یافته است و هر کس هنگام زادن آن را با خود به دنیا می‌آورد و تمام عمر را بگفتهٔ فروید با آن بسر می‌برد. نهاد به فعالیّت می‌پردازد تا با رفع نیازمندی‌ها حالت خستگی و ناشی از زندگی را از بین ببرد. این عمل نهاد یعنی سعی در کاستن یا از بین بردن تنیدگی و جلب راحتی و خوشی را فروید اصل لذّت می‌خواند و نهاد را تابع آن می‌داند. نهاد هیچ اصل و قاعدهٔ دیگری نمی‌شناسد. از موازین اخلاقی و قیود اجتماعی بکلی بی‌خبر است. از این رو در کمال آزادی و در صورت لزوم با کمال شدّت و خشونت در جستجوی بر آوردن خواهش‌های خود و کسب لذّت و خوشی است.

با این همه بر خلاف عقیدهٔ رایج، نهاد همیشه منبع فساد و بدی نیست و با آنچه به نفس اماره تعبیر می‌شود فرق دارد. این نیروی نهاد است که آدمی را برای رفع احتیاجات اولیهٔ زندگی به فعالیّت وا می‌دارد، و ضمناً چون تابع اصل لذّت است با مصرف کردن انرژی حیاتی از ناراحتی‌ها می‌کاهد و تعادل حیاتی را برقرار می‌سازد. نهاد البته خواهش‌های نامقبول و بیجا و احیاناً زیان بخشی هم دارد ولی او تنها عامل فعال نیست تا آدمی را بی‌بند و بار بگذارد که هر چه می‌خواهد بکند، بلکه همیشه با دو سطح دیگر شخصیّت هستند آمیخته و در کار است. فقط در کودکان خردسال که هنوز از اصل واقعیّت خبر ندارند و بعضی بیماران روان پریشی است که یکه تاز میدان است.


■ 2. من اصل واقعیّت، دلخوشی خیالی به خودی خود تنیدگی را از بین نمی‌برد و ایجاد آسایش و خوشی نمی‌کند. در آدم گرسنه تصور غذا شاید تا حدودی از تنیدگی بکاهد ولی نمی‌تواند گرسنگی را رفع کند. کار من این است که نخست میان وجود ذهنی چیزی (مثلاً تصویر غذا) و وجود خارجی آن با اینکه آن‌ها را همانند و این همان می‌داند، فرق بگذارد و معلوم بدارد که آیا آنچه به تصور آمده وجود خارجی هم دارد یا ندارد و آیا قابل وصول هست یا نیست و آیا مقتضی است برای رسیدن به آن بی‌درنگ اقدام شود یا بهتر است اقدام به تأخیر بیافتد، یا اینکه بهتر است خوشی و لذّتی که منظور است جای خود را به لذّت و خوشی مناسب‌تری بدهد... از این رو فروید در مقابل اصل لذّت که حاکم بر نهاد است قائل به اصل دیگری است بنام "اصل واقعیّت" و من را ملزم به رعایت آن می‌داند.

■ 3. من برتر، من توجهی به اصول و موازین اخلاقی ندارد، همینکه این توجه پیدا شود سطح دیگر یا مرتبهٔ عالی‌تر شخصیّت، که فروید آن را من برتر می‌خواند به ظهور می‌پیوندد. من برتر نمودار درونی ارزش‌های دیرین و کمال مطلوب‌های اجتماع است آنچنانکه والدین و مربیان آن‌ها را به کودکان شناسانده و با سیستم کیفر و پاداش ذهنی او کرده‌اند. باری من برتر حربه اخلاقی شخصیّت است و درست در مقابل نهاد قرار دارد و آن در واقع با آنچه "وجدان اخلاقی" خوانده می‌شود و با آنچه کانت از آن به عقل عملی تعبیر کرده است فرقی ندارد. حاصل اینکه "من برتر" به سوی کمال می‌گراید نه به سوی لذّت! توجه معطوف به تشخیص درست از نادرست و مطابقت یا مخالفت عمل با اصول و موازین اخلاقی که در اجتماع مورد قبول هستند

#زیگموند_فروید


@Spirit_and_life


در سال‌های اخیر، گفتمان غالب در حوزه روابط عاطفی به‌ویژه در فضای مجازی، به‌شکل فزاینده‌ای از منطق پیوند و دلبستگی فاصله گرفته و به سمت راهکارهای ابزاری برای جذب و کنترل دیگری سوق پیدا کرده. آن‌چه در ابتدا به‌عنوان دعوت به خودآگاهی و مرزبندی سالم مطرح شد، اکنون در بسیاری از روایت‌ها به الگویی تقلیل‌گرایانه از رابطه بدل شده که در آن به سمت دو قطبی سازی رفته‌اند. به زنان آموزش داده می‌شود که توقعات بالا داشته باشند، مردان را در موقعیت اثبات و تلاش قرار دهند، و رابطه را به صحنه‌ای برای کسب امتیاز تبدیل کنند. در مقابل، مردان نیز با آموزه‌هایی مواجه‌اند که آن‌ها را به بی‌احساسی، گریز از وابستگی و مراقبت از منافع شخصی ترغیب می‌کند. در این میان، اصل رابطه که بر مبنای نیاز زن و مرد به یکدیگر، تجربه‌ی دیدن و دیده‌شدن، و میل به رشد مشترک بنا شده، گم می‌شود.
روابط به‌جای آن‌که عرصه‌ای برای صمیمیت باشند، به بازی قدرت و کنترل تبدیل شده‌اند. از منظر روانکاوی، این تمایل به کنترل، دفاعی‌ست در برابر ترس‌های عمیق‌تر: ترس از آسیب‌پذیری، ترس از طرد شدن، ترس از کافی نبودن. افراد به جای آن‌که به حضور واقعی خود در رابطه اعتماد کنند، به نقش‌آفرینی و تکنیک پناه می‌برند—چون باور ندارند که بدون نقاب، دوست‌داشتنی خواهند بود.

به‌تعبیر ژاک لاکان، "میلِ دیگری" چیزی‌ست که هویت ما را می‌سازد، اما وقتی این میل در بستر رقابت و تملک قرار می‌گیرد، خود را به شکل تحقیر یا کنترل نشان می‌دهد. در این فضا، عشق دیگر تجربه‌ی آزادی و حضور نیست، بلکه صحنه‌ای‌ست برای جبران زخم‌هایی که در رابطه با والدین، جامعه یا خودمان خورده‌ایم.

اما رابطه می‌تواند چیز دیگری باشد. جایی برای دیدن یکدیگر، نه به‌عنوان ابزاری برای رفع نیاز یا اثبات ارزش، بلکه به‌عنوان یک "دیگریِ زنده" با تاریخ، درد، و میل مخصوص به خود. جایی برای تجربه‌ی آسیب‌پذیری در امنیت، برای ساختن نه مصرف کردن

در تجربه‌ی عشق، ما می‌توانیم دوباره کودک شویم—کسی که با تعجب و امید به جهان نگاه می‌کند، نه با ترس و محاسبه. رابطه اگر از این‌جا آغاز شود، دیگر به تکنیک نیازی ندارد.
عشق یعنی دیدن و دیده شدن—یعنی نه‌فقط این‌که «او مرا ببیند»، بلکه من هم او را ببینم، کنجکاو او باشم، مایل به شناختن جهان درونی‌اش باشم. هر جا که کنجکاوی جایگزین کنترل می‌شود، عشق آغاز می‌شود. هر جا که میل به فهمیدن، جایگزین نقشه‌کشی برای تسلط می‌شود، رابطه زنده می‌ماند.


متن از رواندرمانگر نغمه امین

https://www.instagram.com/naghmehamin?igsh=MWJic2Y1eHFiOTlpag==


تخیل فعال بخشی از کتاب کار درونی اثر رابرت الکس جانسون
لطفا با اشتراک این پست سهمی در نشر آگاهی داشته باشید.

@Cognosteam
@Spirit_and_life
@Mythotherapy


تخیل فعال بخشی از کتاب کار درونی اثر رابرت الکس جانسون
لطفا با اشتراک این پست سهمی در نشر آگاهی داشته باشید.

@Cognosteam
@Spirit_and_life
@Mythotherapy


اخیراً به خاطر درد زیاد به فیزیوتراپی مراجعه کردم.
فیزیوتراپیست با لحنی نه‌چندان ملایم گفت:
«چرا این‌قدر از بدنت کار کشیدی بدون مراقبت؟ »
بعد گفت قراره درد بکشی و در روزهای اول، دردت حتی بیشتر هم میشه. اما نباید مقاومت کنی، باید با من همکاری کنی و ادامه بدی.

فیزیوتراپ با دقت، همان نقطه‌ای از بدنم را پیدا می‌کرد که دردناک بود؛ همان‌جا که من ناخودآگاه سفتش کرده بودم.
بعد می‌گفت:
«اینجاست. همین‌جا رو شل کن. مقاومت نکن. بذار دردت بیاد. ازش فرار نکن. نفس عمیق بکش.
در اون لحظه متوجه شدم که زبان فیزیوتراپ، تفاوت چندانی با زبان روان‌درمانگر نداره.
در هر دو، مسأله، بازگرداندن عملکرد به سیستمی‌ست که به حال خود رها شده یا تحت فشارهای ناهماهنگ فرسوده شده. درد، بخشی از فرایند بازگشت به زندگی‌ست. اما واکنش ما به درد روانی و درد جسمانی، به طرز معناداری متفاوت است.
وقتی به ما گفته می‌شود که "بدنت درد می‌کند چون به آن بی‌توجه بوده‌ای"، ما معمولاً این واقعیت را می‌پذیریم. اما اگر روان‌درمانگری به ما بگوید: "روانت رنج می‌کشد چون احساساتت را سال‌ها انکار کرده‌ای"، اغلب دچار مقاومت می‌شویم. جبهه می‌گیریم. گاهی حتی از مسیر درمان خارج می‌شویم.

در روان‌درمانی، با پدیده‌ای مواجهیم که فروید آن را دانش دفاعی می‌نامید: دانستنی که به جای گشودن راه به سوی تجربه، به سد تبدیل می‌شود. بسیاری از مراجعان امروز، با واژگان پیچیده‌ای وارد اتاق درمان می‌شوند: من تأییدطلبم، من دچار طرح‌واره‌ی رهاشدگی‌ام، من تروما دارم. اما این دانستن‌ها – هرچند نشان‌دهنده‌ی تلاش برای درک خود هستند – اغلب به مانعی برای لمس تجربه‌ی زیسته تبدیل می‌شوند. یک دفاع عقلانی، که سوگواری را به تئوری بدل می‌کند، و درد را پشت زبان پنهان می‌سازد.

بدن و روان، هر دو وقتی فراموش می‌شوند، خشک می‌شوند. وقتی رها می‌شوند، واکنش‌شان درد است.
و بازگرداندن آن‌ها به حیات، تنها از مسیر همکاری، تداوم و پذیرش درد ممکن است.
هم در تن، هم در روان، درد، از مقاومت تغذیه می‌کنه.
و رهایی، از مواجهه‌ی بی‌دفاع.


متن از رواندرمانگر نغمه امین

https://www.instagram.com/naghmehamin?igsh=MWJic2Y1eHFiOTlpag==

3.7k 0 69 1 107

ایدی ادمین
@sprit_and_life_admin


عزیزیانی که این شرایط دارن حتما همین پیام یا به ما حتما بگن وقتی پیام میدن
همین که بگن شرایط سخت هست کافیه نیاز به توضیح نیست چون اینجا ایران و شرایط اقتصادی در زنذگی روزمره افراد تاثیر داره
لطفا اعلام کنید وقتی پیام میدین به ادمین

@sprit_and_life_admin


🌿 فرصتی برای شفای درون – با عشق و همدلی 🌿

دوستان عزیز، قدردان استقبال گرم شما از کارگاه "بازگشت به تمامیت" با دکتر گبور مته هستیم.

در مسیر فروش این کارگاه، متوجه شدیم که برخی از شما عزیزان، با وجود علاقه و نیاز، به دلیل شرایط مالی قادر به تهیه این دوره نیستید. ما می‌دانیم که درمان بیماری‌های سخت و مسیر شفای درونی، چالش‌برانگیز و پرهزینه است.

💚 به همین دلیل، تیم Spirit and Life تصمیم گرفته است که برای افرادی که در تنگنای مالی هستند، این دوره را با تخفیف ویژه ارائه دهد.

🔹 اگر به دلیل بیماری یا شرایط خاص مالی، توان خرید این فیلم آموزشی را ندارید، کافیست به ما پیام دهید. ما در کنار شما هستیم تا این محتوای ارزشمند را با عشق و همراهی در اختیارتان بگذاریم.

باشد که این گام کوچک، پاسخی باشد به دعوت روح زمانه ما برای پیوستن، رستن و رها شدن.

🕊️ "بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش ز یک گوهرند..."

📩 برای دریافت اطلاعات بیشتر، به آیدی زیر پیام دهید:
@spirit_and_life_admin

شما تنها نیستید. ما در این مسیر، همراه شما هستیم. 💙


Репост из: Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ
تروما این پتانسیل را دارد که یکی از مهمترین نیروها برای بیداری و تکامل روانی، اجتماعی و معنوی باشد. نحوه برخورد ما با تروما، کیفیت زندگی‌مان را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. در نهایت، این موضوع بر چگونگی و یا حتی این که آیا به عنوان یک گونه زنده خواهیم ماند، تأثیر می‌گذارد.


تروما زمانی ایجاد می‌شود که ما قادر به آزاد کردن انرژی‌های مسدود شده نیستیم، تا به طور کامل از واکنش‌های جسمی/احساسی به تجربه‌ی دردناک عبور کنیم. تروما آن چیزی نیست که برای ما اتفاق می‌افتد، بلکه چیزی است که ما در درون خود و در غیاب یک شاهد همدل نگه می‌داریم.


ممکن است به نظر عجیب بیاید که دلبستگی و تروما به هم مرتبط باشند، اما وقتی بیشتر در مورد سیستم دلبستگی می‌فهمیم، کاملاً منطقی به نظر می‌رسد.

تروما می‌تواند سیستم عصبی را تحت فشار قرار دهد و حفظ تنظیم را دشوارتر کند. تنظیم هیجانی توانایی حضور و ارتباط در مواجهه با احساسات و تجربیات سخت و همچنین مقابله با مشکلات و لذت‌های زندگی است.

تنظیم هیجانی مهارتی است که آموزش داده می‌شود، آموخته می‌شود و تمرین می‌شود. افرادی که دلبستگی ایمن دارند، این مهارت را از طریق تعامل با مراقبان خود آموخته‌اند و آن را به عنوان یک پاسخ طبیعی به استرس یا تروما در مغز خود سیم‌کشی کرده‌اند.

با این حال، در دلبستگی ناایمن، کودکان غرق شدن و فقدان امنیت را تجربه می‌کنند، که باعث ایجاد حالت هشدار بالا (تحریک بیش از حد) یا خاموشی (تحریک کم) در مغز و سیستم عصبی می‌شود. هنگامی که آنها بعداً در زندگی دچار ضربه یا استرس می‌شوند، مغز آنها معمولاً به طور پیش‌فرض به این الگوی برانگیختگی باز می‌گردد و تنظیم عاطفی را دشوارتر می‌کند.

به جای حرکت به سمت دلبستگی یا ترمیم، تمایل به فعال کردن سیستم واکنش به تهدید و واکنش با "مبارزه، فرار، یخ زدن یا چاپلوسی" است.

خبر خوب این است که دلبستگی ایمن و تنظیم هیجانی را می‌توان آموخت و تمرین کرد. و با گذشت زمان، بدن و مغز ما به طور طبیعی الگوها و رفتارهای سازگارتر را انتخاب می‌کنند!



ما مسئول شفای زخم‌هایی هستیم که خودمان هیچ نقشی در بوجود آمدن آن نداشتیم ، ..


لطفا برای دریافت اطلاعات بیشتر و خرید دوره بازگشت به تمامیت(خویشتن)که در ۴فصل ۲۶بخشی هست
به آیدی زیر پیام دهید
@sprit_and_life_admin


گبور_مته نویسنده کتاب "افسانه عادی بودن پزشک مجارستانی کانادایی است. او با سابقه در خانواده درمانی علاقه خاصی به رشد و تروما زخم روانی در دوران کودکی و تأثیرات بالقوه مادام العمر آن بر بهداشت روانی و جسمی، از جمله در بیماری خود ،ایمنی ،سرطان اختلال بیش فعالی و نقص توجه اعتیاد و طیف گسترده ای از موارد دیگر دارد


Репост из: Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ
من، به‌عنوان درمانگر، قرار است همدل باشم، همدرد باشم، دردی را که گفته می‌شود بشنوم و دردی را که ناگفته مانده، احساس کنم. اما گاهی دردی که روبه‌رویم می‌نشیند، دردِ شکست نیست، بلکه دردِ جا ماندن است، "رنجِ دست‌به‌عمل نزدن" یا "حسرتِ فرصت‌های از دست رفته".
رنجِ ندیدن هیچ چیز برای افتخار به خود، ، برای گفتنِ «این را من ساختم.»

چگونه می‌شود به کسی که همیشه وابسته به دیگران بوده، حس توانمندی داد؟ چگونه می‌شود به او فهماند که این نبودن‌ها، این نکردن‌ها، این وابستگی‌ها، پایانِ راه نیست؟

شاید باید به او نشان داد که همین حالا، همین لحظه، او در حال کاری است که قبلاً نکرده؛ او اینجاست، در حال گفتن، در حال جست‌وجو. شاید بتوان دستش را گرفت و گفت: «همین‌که اینجا نشسته‌ای، یعنی چیزی درونت هنوز زنده است، هنوز دنبال راهی می‌گردد. شاید هنوز کاری نکرده باشی که به آن افتخار کنی، اما همین که به این خلأ نگاه می‌کنی، یعنی دیگر در برابرش تسلیم نیستی.»

و بعد، باید راهی پیدا کرد که او حرکت کند، نه به اجبار، نه با تلقین، بلکه با یافتن اولین چیزی که حتی اندک، حتی ناپایدار، درون خودش حس کند: «این از من بود.» شاید یک تصمیم کوچک، یک نه گفتن، یک قدم برای خودش. چیزی که نه برای تأیید دیگران، نه برای پذیرش، بلکه فقط برای خودش باشد.

و آن لحظه، لحظه‌ای که برای اولین بار، حتی اگر لرزان، ببیند که می‌تواند—همان لحظه‌ای است که تاریکی کمی کنار می‌رود، و شاید برای اولین بار در زندگی، به خودش بگوید: "این، آغاز من است".



متن از رواندرمانگر نغمه امین

https://www.instagram.com/naghmehamin?igsh=MWJic2Y1eHFiOTlpag==


Репост из: Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ
روح من!روح من!کجایی؟مرا می‌شنوی؟
من سخن می‌گویم،تو‌ را نجوا میکنم! تو اینجا هستی؟
گرد و غبارِ تمام سرزمین‌ها را رها کرده ام و به سوی تو آمدم،پس از سالها عبادت بازگشتم چرا که دانستم تو معبد مقدس من هستی،من پس از سالها به تو بازگشته‌ام!! تمام چیزهایی که پیش از این میپرسیدم،رها کرده‌ام،به تو بازگشته‌ام،مرا میشناسی؟
چه جدایی طولانی ای بود!!همه چیز چقدر متفاوت شده،چگونه توانستم تو را بیابم؟چه سفر عجیبی! چه کلامی به کار ببرم تا بگویم ستاره ی خوبِ این مسیر پرپیچ و خم چگونه من را به سوی تو راهنمایی کرد؟ دستت را به من بده، آه، روح تقریبا فراموش شده‌ی من! لذت دیدن تو چقدر پرشور است اشتیاق و انکار تو به پایان رسیده است! زندگی، من را به سوی تو بازگردانده، ای روح من سفر من با تو ادامه پیدا می‌کند من با تو قدم میزنم و‌به تنهایی تا اعماق وجودم اوج میگیریم!

#کارل_گستاو_یونگ(#کتاب_سیاه )

@spirirt_and_life

#ترجمه : #مریم_ابراهیمی

▪️به اینستاگرام ما برای دیدن مطالب بیشتر سر بزنید

https://www.instagram.com/spirit_and_life_?igsh=bG52dzlpOXBxNDZ4&utm_source=qr


زنی که نتواند مهارتها و قابلیتهای درونی خود را در دنیای بیرونی محقق کند، از اطرافیان خود انتظارات غیر واقع بینانه پیدا میکند و به ویژه دختر خود را تحت فشار روانی ناخواسته می گذارد


@spirirt_and_life

3k 0 41 2 71

‍ آدم‌های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می‌شود: طوری به شادی می‌چسبند که انگار از سرِ حسد می‌خواهند بغلش کنند و خفه‌اش کنند.


#آلبر_کامو

@spirit_and_life

4.7k 0 130 1 101

ویژگی‌های شخصیتی خاصی، ارتباط اساسی با شروع و تداوم بیماری‌های بدخیم (انواع سرطان‌ها، بیماری‌های خودایمنی و حتی بیماری‌های پوستی) دارن:

📌۱. نگرانی‌ای سرخورده و التزام‌آور برای برطرف‌کردن نیازهای عاطفی دیگران دارین، درحالی‌که  نیازهای خودتون رو نادیده می‌گیرین؛

📌۲.  نگاهی خیلی جدی به نقش اجتماعی، وظیفه و مسئولیت دارین.

📌۳. سخت‌کوش هستین، بر چندین کار  تمرکز بیرونی دارین و احساس ابروظیفه‌شناسی دارین که اساسش هم این قاعده‌ست: آدم باید وجود خودش رو با انجام‌دادن کار و ارائه‌ی چیزهایی به دیگران توجیه کنه؛

📌۴. خشمی که باعث محافظت از خودتونه رو سرکوب می‌کنین و بروز نمی‌دین؛

📌۵.  براساس این دو باور استرس‌زا زندگی می‌کنین: «من مسئول احساس دیگران هستم» و «هرگز نباید کسی رو ناامید کنم»

متأسفانه، این رفتارها در فرهنگ سمی ما تشویق می‌شن، اما استرس و سرکوب احساسات، می‌تونه فیزیولوژی بدن ما رو به‌هم بزنه.

با افزایش آگاهی، می‌تونیم چیزی که آموختیم رو فراموش کنیم، این الگوی رفتاری رو تصحیح کنیم و به‌سوی درمان حرکت کنیم.


فروش فیلم آموزشی ترجمه شده کارگاه “ بازگشت به تمامیت “ رو آغاز کردیم این کارگاه خصوصی یکی از پربازدیدترین دوره‌های گبور مته بوده‌است و درباره‌ی تروما، بیماری‌های خودایمنی و روان‌تنی و سرطان، شفا و بهبودی اونهاست.


لطفا برای دریافت اطلاعات بیشتر و خرید دوره بازگشت به تمامیت(خویشتن)که در ۴فصل ۲۶بخشی هست
به آیدی زیر پیام دهید
@sprit_and_life_admin


گبور_مته نویسنده کتاب "افسانه عادی بودن و کتاب وقتی بدن نه می‌گوید
پزشک مجارستانی کانادایی است. او با سابقه در خانواده درمانی علاقه خاصی به رشد و تروما زخم روانی در دوران کودکی و تأثیرات بالقوه مادام العمر آن بر بهداشت روانی و جسمی، از جمله در بیماری خود ،ایمنی ،سرطان اختلال بیش فعالی و نقص توجه اعتیاد و طیف گسترده ای از موارد دیگر دارد


اغلب زنان زیبا فقط به خاطر ظاهرشان پاداش می گیرند و محترم شمرده می شوند.

این موضوع آنقدر تکرار می شود که از رشد و توسعه در بخشهای دیگر وجود خود غافل می مانند.

اعتماد به نفس و احساس موفقیت آنها سطحی بوده و به اندازه پوست بدنشان عمق دارد و وقتی زیبایی محو می گردد دیگر چیزی برای ارائه ندارند.

چنین زنی نه هنر جالب توجه بودن را در خود پرورش داده و نه توانایی توجه به نکات جالب دیگران را دارد...


#اروین_یالوم
#درمان_شوپنهاور

@Spirit_and_life

3.8k 0 89 28 139

Репост из: Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ
باورهای ناخود آگاه شما بیشتر از ژنهایتان در ابتلا به بیماریهای مزمن مؤثرند.


در تمام نمونه هایی که بررسی کرده ایم یکی از عوامل اصلی پیدایش بیماری هایی مانند انواع سرطانها اختلالات روماتیسمی اختلالات التهابی روده، دیابت، بیماری فلج چندگانه یا ام اس و... فشار بیش از حد استرس ناشی از باورهای ناخود آگاه است.

این باور نادرست رایج است که ابتلا به بیماریهای مزمن فقط به ژنهای ما بستگی دارد، اما ژنها به تنهایی نمی توانند ویژگیهای پیچیده ی روان شناختی رفتارها، سلامت یا بیماری انسانها را توضیح دهند. ژنها صرفاً کد هستند و به واسطه ی محیط فعال یا غیر فعال میشوند
برخی از باورهای ناخودآگاه در سطح سلولی تعبیه شده اند. آنها رفتارهای ما را کنترل میکنند فارغ از اینکه ما در سطح آگاهانه چه فکری میکنیم. این باورها که در ادامه تعدادی از آنها آمده است نقش تعیین کننده ای در ابتلا به بیماری ها دارند


۱. من باید قوی باشم؛

۲ درست نیست که من عصبانی شوم؛

۳. اگر عصبانی باشم، مرا دوست نخواهند داشت؛

۴. من مسئول همه چیز هستم؛

۵. من میتوانم از پس هر چیزی بربیایم؛

۶. من خواستنی نیستم... من دوست داشتنی نیستم؛

۷. من هیچ نیستم مگر کاری کنم باید وجودم را توجیه کنم؛

۸. من باید خیلی بیمار باشم تا سزاوار توجه باشم.


اگر بخواهیم شفا بیابیم، لازم است که کار گام به گام و دردناک معکوس کردن زیست شناسی باوری را آغاز کنیم که از اوایل زندگی با آن خو گرفته ایم. فارغ از هر نوع درمان ،بیرونی عامل شفا بخش در درون ما نهفته است.




ما مسئول شفای زخم‌هایی هستیم که خودمان هیچ نقشی در بوجود آمدن آن نداشتیم ، ..

فروش فیلم آموزشی ترجمه شده کارگاه “ بازگشت به تمامیت “ رو آغاز کردیم این کارگاه خصوصی یکی از پربازدیدترین دوره‌های گبور مته بوده‌است و درباره‌ی تروما، بیماری‌های خودایمنی و روان‌تنی و سرطان، شفا و بهبودی اونهاست.


لطفا برای دریافت اطلاعات بیشتر و خرید دوره بازگشت به تمامیت(خویشتن)که در ۴فصل ۲۶بخشی هست
به آیدی زیر پیام دهید
@sprit_and_life_admin


گبور_مته نویسنده کتاب "افسانه عادی بودن و کتاب وقتی بدن نه می‌گوید
پزشک مجارستانی کانادایی است. او با سابقه در خانواده درمانی علاقه خاصی به رشد و تروما زخم روانی در دوران کودکی و تأثیرات بالقوه مادام العمر آن بر بهداشت روانی و جسمی، از جمله در بیماری خود ،ایمنی ،سرطان اختلال بیش فعالی و نقص توجه اعتیاد و طیف گسترده ای از موارد دیگر دارد


Репост из: Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ
تروما این پتانسیل را دارد که یکی از مهمترین نیروها برای بیداری و تکامل روانی، اجتماعی و معنوی باشد. نحوه برخورد ما با تروما، کیفیت زندگی‌مان را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. در نهایت، این موضوع بر چگونگی و یا حتی این که آیا به عنوان یک گونه زنده خواهیم ماند، تأثیر می‌گذارد.


تروما زمانی ایجاد می‌شود که ما قادر به آزاد کردن انرژی‌های مسدود شده نیستیم، تا به طور کامل از واکنش‌های جسمی/احساسی به تجربه‌ی دردناک عبور کنیم. تروما آن چیزی نیست که برای ما اتفاق می‌افتد، بلکه چیزی است که ما در درون خود و در غیاب یک شاهد همدل نگه می‌داریم.


ممکن است به نظر عجیب بیاید که دلبستگی و تروما به هم مرتبط باشند، اما وقتی بیشتر در مورد سیستم دلبستگی می‌فهمیم، کاملاً منطقی به نظر می‌رسد.

تروما می‌تواند سیستم عصبی را تحت فشار قرار دهد و حفظ تنظیم را دشوارتر کند. تنظیم هیجانی توانایی حضور و ارتباط در مواجهه با احساسات و تجربیات سخت و همچنین مقابله با مشکلات و لذت‌های زندگی است.

تنظیم هیجانی مهارتی است که آموزش داده می‌شود، آموخته می‌شود و تمرین می‌شود. افرادی که دلبستگی ایمن دارند، این مهارت را از طریق تعامل با مراقبان خود آموخته‌اند و آن را به عنوان یک پاسخ طبیعی به استرس یا تروما در مغز خود سیم‌کشی کرده‌اند.

با این حال، در دلبستگی ناایمن، کودکان غرق شدن و فقدان امنیت را تجربه می‌کنند، که باعث ایجاد حالت هشدار بالا (تحریک بیش از حد) یا خاموشی (تحریک کم) در مغز و سیستم عصبی می‌شود. هنگامی که آنها بعداً در زندگی دچار ضربه یا استرس می‌شوند، مغز آنها معمولاً به طور پیش‌فرض به این الگوی برانگیختگی باز می‌گردد و تنظیم عاطفی را دشوارتر می‌کند.

به جای حرکت به سمت دلبستگی یا ترمیم، تمایل به فعال کردن سیستم واکنش به تهدید و واکنش با "مبارزه، فرار، یخ زدن یا چاپلوسی" است.

خبر خوب این است که دلبستگی ایمن و تنظیم هیجانی را می‌توان آموخت و تمرین کرد. و با گذشت زمان، بدن و مغز ما به طور طبیعی الگوها و رفتارهای سازگارتر را انتخاب می‌کنند!



ما مسئول شفای زخم‌هایی هستیم که خودمان هیچ نقشی در بوجود آمدن آن نداشتیم ، ..


لطفا برای دریافت اطلاعات بیشتر و خرید دوره بازگشت به تمامیت(خویشتن)که در ۴فصل ۲۶بخشی هست
به آیدی زیر پیام دهید
@sprit_and_life_admin


گبور_مته نویسنده کتاب "افسانه عادی بودن پزشک مجارستانی کانادایی است. او با سابقه در خانواده درمانی علاقه خاصی به رشد و تروما زخم روانی در دوران کودکی و تأثیرات بالقوه مادام العمر آن بر بهداشت روانی و جسمی، از جمله در بیماری خود ،ایمنی ،سرطان اختلال بیش فعالی و نقص توجه اعتیاد و طیف گسترده ای از موارد دیگر دارد

Показано 20 последних публикаций.