بچهها قصههایی که میخونن رو باور میکنن، زندگیش میکنن. و ما میتونیم تجربههای زندگی رو از راه قصه به بچهها نشون بدیم. چیزی مثل سوگ یا طلاق یا بیماری و تجربههایی از این دسته که سنگین و سخت هستن. بچهها میبینن که شخصیت قصه چطور از پس اون مشکل بر اومده و اون راهحل رو توی ذهنشون نگه میدارن. هیچ اشکالی نداره اگه کودک با خوندن یک کتاب غم رو تجربه کنه. درست مثل واکسینه شدن میمونه؛ کودک دوز کمی از اون غم رو به شکل یه قصه تجربه میکنه و زمانی که توی دنیای واقعی باهاش مواجه بشه دیگه ویران نمیشه، چون یک بار طعمش رو چشیده و توی قصه احساسش کرده، و حالا یک سری راهکار براش داره. به نظر من این خود جادوئه :)