راهب به آن حالت ذهنی می رسد که ذهن فقط به آگاهی از لایتناهی بودن بودن فضا و مکان توجه دارد و در آن حالت می ماند و با عبور و کاملا فراتر رفتن از آگاهی لایتناهی بودن فضا و مکان ، به آن حالت ذهنی می رسد که ذهن فقط به لایتناهی بودن دانش و معرفت توجه دارد و در آن حالت می ماند و بار دیگر با عبور و کاملا فراتر رفتن از آگاهی لایتناهی بودن دانش و معرفت به آن حالت ذهنی می رسد که ذهن فقط به عدم واقعیت چیزها توجه دارد و در آن حالت می ماند. آنگاه آن احساسی که پیدا کرده بود که همه چیز در عرصه دانش و معرفت لایتناهی است ، کنار می رود. و نوعی آگاهی باطنی و نامحسوس اما در عین حال واقعی از عدم واقعیت در ذهن و فکرش پیدا می شود. او به فردی تبدیل می گردد که از آن آگاه است.
Digha-nikaya I,183
Digha-nikaya I,183